akamrahimi50@gmail.com - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uninhabited: غیر مسکونی

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

repaint: نقاشی کردن مجدد

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

establish: روشن کردن، آشکار ساختن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

low key: نامحسوس

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bar: آزمون یا امتحان حقوق

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

camgirl: چه ربطی داشت؟ مدیر جان مردم بی خبر ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just off: در نزدیکی اون

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

judgement: تصمیم!

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one piece: سالم، بدون آسیب دیدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chilling: لم دادن، لش کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traffic laws: قوانین راهنمایی و رانندگی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i mean: برای اوقاتی که طرف جملشو کامل نمیکن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tweaking: بی اختیاری حاصل از مصرف قرص های روا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explain yourself: خودت رو توجیه کن، کارتو توجیه کن،

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deviated septum: سپتوم منحرف یا دیواره بینی انحراف پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

king crab: شاه خرچنگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stuff down: چپاندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's ok: اگه دیدین ترجمه های بالا جواب نمیده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shingleback lizard: مارمولک ریگ پشت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a cut above: یه سر و گردن بالاتر، بهتر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a cut above: یه سر و گردن بالاتر، بهتر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nori: در زبان ژاپنی به مجموع جلبک های دری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring it in: بیا بغلم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mocha: موکا، نوع جدیدی از جرم سکسی که به و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

molka: دوربین مخفی ( واژه کره ای )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

its ok: اگه دیدین ترجمه های بالا جواب نمیده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bald cap: کلاه طاس، برای میک آپ بازیگر ها ازش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

minute in: بعد از . . . . دقیقه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hour plus: نمیدونستم چطوری پیشنهادش کنم مثلا e ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feis: فستیوال موسیقی و رقص ایرلندی و اسکا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abusive: سو استفاده گرانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dumpyard: آشغال دونی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dump yard: آشغال دونی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hearing: جلسه بازپرسی، جلسه محاکمه، جلسه داد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

implicitness: ضمنیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the field: در میدان عملیات خیلی کم با این منظو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

respectfully: جسارت نباشه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bitch ass: one who likes to yell as if they ar ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break off: remove something from a larger unit ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nerve agent: گاز اعصاب، گاز عصبی، عامل عصبی، عام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

medical facility: مرکز درمانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

medical facility: مرکز درمانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dine in: در رستوران غذا خوردن، فکر کنم معنیش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dine in: در رستوران غذا خوردن، فکر کنم معنیش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

walkie talkie: واکی تاکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

random: دوستان وقتی میگه random women - ran ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wash ashore: بواسطه امواج آمدن به لب ساحل چیزی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

repaint: نقاشی کردن مجدد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

breast augmentation: عمل جراحی بزرگ کردن سینه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breast augmentation: عمل جراحی بزرگ کردن سینه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uni mastopexy: لیفت کردن ممه با جراحی البته: masto ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assembly line: خط تولید Production line خط مونتاژ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mystic blue: میستیک بلو یه رنگی تو مایه های آبی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sub brand: زیر مجموعه ای از برند اصلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stardust white: سفید گرد و غبار دار، سفید خال دار، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nepalese: اهل نپال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

predictor: عامل

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

poking around: ول گشتن، سرک کشیدن، گشتن، جستجو کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

solvang: شهری در کالیفرنیا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spell: هجی کردن معنی درسته، بخش کردن یه چی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deployed: در حال خدمت، اعزام شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deployed: در حال خدمت، اعزام شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spending: این واژه به معنی دخل و خرج نیست! ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pissed: عصبی، ناراحت، خشمگین، کفری، مست حا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

even of: مساوی، برابر ، هم . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

involve: در ارتباط بودن we should be involve ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oxygen tank: کپسول اکسیژن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no match: He was no match اون حریف نبود.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

puffs: اصطلاحی دوستانه و محبوب برای اشاره ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

large family: خانواده بزرگ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grand theft: دزدی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

key fob: جا کلیدی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

key fob: جا کلیدی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harassment: مزاحمت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

iguchi: خوش دهن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glossy: بازتاب روشن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attempt: تلاش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

waxfigure: موم پیکر، مجسمه هایی که از جنس موم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waxfigure: موم پیکر، مجسمه هایی که از جنس موم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry away: اختیار از کف دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expose: مواجه شدن رو باید به عنوان یکی از م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

safeway: فروشگاه، سوپر مارکت در اصل اسم یه ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

safeway: فروشگاه، سوپر مارکت در اصل اسم یه ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shot: پیک ( یه پیک مشروب )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spur of the moment: یهویی انجام دادن، هول کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

onion ring: پکوره پیاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chuck: سر کشیدن یه نوشیدنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

statistically: از لحاظ آماری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hockey stick: چوگان هاکی، چوب هاکی حالا نمیدونم د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hockey stick: چوگان هاکی، چوب هاکی حالا نمیدونم د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quite a price: گران قیمت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

posting up: لم دادن، استراحت کردن، ریلکس کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

post up: لم دادن، استراحت کردن، ریلکس کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lacing up: آماده دعوا شدن، بند کفش رو بستن و د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uvu card: کارت مخصوص دانشجو های Utah Valley U ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mayweather: اصطلاحی هست که توی بوکس استفاده میش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mayweather: اصطلاحی هست که توی بوکس استفاده میش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

soup up: تقویت شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soup up: تقویت شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

manhole cover: درِ فاضلاب، درب فاضلاب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fudge: hot fudge = سس شکلات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whipped cream: خامه زده شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whipped cream: خامه زده شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traffic stop: متوقف شدن توسط پلیس راه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traffic stop: متوقف شدن توسط پلیس راه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

face time: تماس ویدیویی گوشی های آیفون به همدی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thats amore: اینو عشقه، عشق اینه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dirty: مستهجن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

social study: مطالعات اجتماعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

social study: مطالعات اجتماعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close to home: موردی که بیشتر مارو تحت تاثیر قرار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gator: تمساح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gator: تمساح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expand: واژه Expand میتونه به معنی سرمایه گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

secret service: سرویس مخفی ( آمریکا )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

secret service: سرویس مخفی ( آمریکا )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

establish: روشن کردن، آشکار ساختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hessdalen: نور هسدالن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a life: یه کار و زندگی پیدا کن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

evk: known as "Everybody's Kitchen" a ca ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fibrous: فیبر دار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fibrous: فیبر دار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dougie: نوعی رقص هیپ هاپ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

front lawn: فضای باز جلوی خونه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dreads: موی های بافته شده که بیشتر توی سیاه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dreads: موی های بافته شده که بیشتر توی سیاه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tweaking: بی اختیاری حاصل از مصرف قرص های روا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go kart: گوکارت ( 4 چرخ موتور دار یا بدون مو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

arugula salad: سالاد آروگولا، شابانک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maron: واژه ای ایتالیایی، به معنی لعنتی ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scalding: سوزان، داغ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scalding: سوزان، داغ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fangtooth: ماهی دندان نیش، غول ماهی ( منبع: وی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crewed: فعالیت کردن به عنوان یکی از اعضای خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oceanographer: اقیانوس گر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sceptical: شکاک! مشکوک چیز دیگس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bar card: In many Commonwealth jurisdictions, ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wondering off: پرسه زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

banker: این واژه به معنی بانک دار نیست. کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

banker: این واژه به معنی بانک دار نیست. کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hack: ابداع کردن، ابداع، ترفندی که you ca ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

c section: سزارین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ruined: گند زده شد بهش its ruined

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

statement: برداشت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exchange: مکالمه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alleged: اشاره شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chemistry: احساس متقابل،

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throwing shot: تیکه انداختن، مسخره کردن، مورد استه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scar: و تلفط آن هم سکار هست ممد جون، نه ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

epp: پورفیریای اریتروپوئتیک ( erythropoi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chokehold: فن خفگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw weight around: قلدر بازی درآوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

payroll: لیست حقوق بگیر ها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grenade launcher: نارنجک انداز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

webcamming: نمایش وب کم ( اغلب با محتوای پورن )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bowl cut: مدل موی قارچی، جوری که مثلا یه کاسه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is thought to be: انتظار میره که. . . می بایست. . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shoddily: بی کیفیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one piece: سالم، بدون آسیب دیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

full size: اندازه استاندارد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ring camera: دوربین چشمی خانه، دوربین چشمی منزل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inside edition: اینساید ادیشن اینساید ادیشن ( انگلی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grounds for deactivation: غیر فعال شدن حساب کاربری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sharpie: نوعی برند ماژیک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

party hopping: Going from one party to another par ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flare jean: شلوار دمپا گشاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dispatch: وقتی یکی با dispatch مخاطب قرار داد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got your fans: هواتو دارم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lounge: سالن استراحت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leagues above: غیر قابل مقایسه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hail: آقا hail به معنی متولد شده هم میاد! ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

salt lamp: چراغ نمک، لامپ نمک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

camgirl: چه ربطی داشت؟ مدیر جان مردم بی خبر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

safety: ناحیه بی خطر، منطقه امن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incubator: پناهگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pause: paws میشه پنجه ( خرس، گربه و . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

life buoy: حلقه ی نجات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jamba juice: Jamba, formerly known as Jamba Juic ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

y strap: The y strap gets its name from the ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

porygon: Definitions. A member of bird - lik ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

demean: تحقیر کردن، تحقیر آمیز با یکی حرف ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

demean: تحقیر کردن، تحقیر آمیز با یکی حرف ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thick and thin: سختی و آسونی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thick and thin: سختی و آسونی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exuberant: هیجان، خوشحالی، پر از انرژی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cleaning product: مواد شوینده، مواد تمیزکننده، مواد ض ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cleaning product: مواد شوینده، مواد تمیزکننده، مواد ض ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shelter: پرورشگاه ( به ندرت به این معنی میاد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coulrophobia: فوبیای دلقک، ترس از دلقک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coulrophobia: فوبیای دلقک، ترس از دلقک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sidonglobophobia: ترس از صدای مالش پنبه، فوبیای پنبه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

emetophobia: ترس از استفراغ، فوبیای استفراغ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break check: ترمز ناگهانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stroll up: آهسته و دزدکی راه رفتن یا قدم زدن ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stroll up: آهسته و دزدکی راه رفتن یا قدم زدن ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sarasota: ساراسوتا، شهری در ایالت فلوریدا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

segment: گزارش کردن خبر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

injury: جراحت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

procedure: اقدامات

١ سال پیش

مدال‌های akamrahimi50@gmail.com