پیشنهادهای پوریا ماشااله زاده (١)
٤٣
٤ سال پیش
١٦
ور رفتن، ناشیانه ور رفتن کورمال کورمال کردن، ناشیانه دستمالی کردن She dressed, her cold fingers fumbling with the bottons