مهدی کائینی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

even: با وجود این که؛ با این که

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to its credit: ناگفته نماند؛ بدش رو گفتیم، خوبش رو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

experiment: آزمون و خطا؛ سعی و خطا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well: شایسته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a testament to: شاهدی است بر/برای

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quite possibly: یقیناً، مطلقاً

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at the end of the day: من حیث المجموع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unempathetic: سنگ دل؛ سخت دل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

found family: خانواده اکتسابی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distorted: مخدوش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paint and body: صافکاری و نقاشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imagination: قوۀ خیال؛ مخیله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

damsel in distress: دوشیزه درمانده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

makings: ویژگی؛ خصیصه؛ شاخصه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moody: ناپایدار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

observational: مشاهده گر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

orientalist: مستشرق گرا؛ مستشرق گرایانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feast or famine: ضیافت یا ریاضت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blocking: میزانسن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

charade: اَدابازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contentious: مجادله برانگیز؛ بحث برانگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hustle: زحمت کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a sense of something: یک تصویر حدودی داشتن/پیدا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

navigate: مسیریابی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

honest mistake: اشتباه غیرعمد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

optimism: مثبت نگری؛ مثبت اندیشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sky is falling: آسمان به زمین آمده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

examine: واکاوی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on a budget: اقتصادی We are traveling on a budge ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

suicide bomber: بمب گذار انتحاری؛ عامل انتحاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suicide bomber: بمب گذار انتحاری؛ عامل انتحاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rehash: باز کردن زخم های کهنه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweet spot: نسبت طلایی؛ نقطه تعادل/توازن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vacation resort: اقامتگاه تفریحی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saturation: [رنگ] غلظت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scale: امکان رشد یا جای رشد داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scripted: از قبل برنامه ریزی شده؛ فیلنامه نوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scripted: از قبل برنامه ریزی شده؛ فیلنامه نوی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self serious: پر مدعا؛ خودجدی پندار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

escalation: تنش زایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

de escalation: تنش زدایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ditzy: حواس پرت؛ بی حواس؛ خنگ ( بیشتر برای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

semantics: بازی با کلمات؛ ملانقطی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

terrain: شرایط محیطی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برق چشم: sparkle

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flew by: مثل برق گذشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roll your eyes: نشانۀ بی اعتنایی به حرف کسی ( وقتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prodigal: فرزند سرکش ( فرزندی که جلوی والدین ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

safety valve: سوپاپ اطمینان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

titular: کاراکتری که عنوان فیلم/سریال/اثر از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

titular: کاراکتری که عنوان فیلم/سریال/اثر از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

begin: کم کم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

struggle with: کلنجار رفتن با

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fully realized: کاملاً منصه ظهور یافتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

social commentary: نقد اجتماعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sentient: موجود دارای قوه ادراک و خودآگاهی ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

showrunner: گرداننده و همه کارۀ سریال

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thumb on the scale: دخالت و اعمال نفوذ کردن ( وقتی کسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put thumb on the scale: دخالت و اعمال نفوذ کردن ( وقتی کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nigger: برده سیاه ( کاکاسیاه بار معنایی بس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

if you know you know: کسایی که باید بدونن، میدونن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reactor criticality: وضعیت پایدار راکتور هسته ای

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fine wine: Age like fine wine قالیِ کرمان/دستب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

historic: بی سابقه؛ کم سابقه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak to: نمایانگر بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vessel: [مذهبی] واسطه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

two speed: دارای دو بخش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

end to end: صفر تا صد [کار، پروژه، . . . ]

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enable: زمینه سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rebuff: با تندخویی پس زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

captivating: چشمگیر؛ گیرا؛ جذاب؛ مسحورکننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

significance: بار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mind game: بازی روانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undone: خنثی کردن ( اثرات منفی یک اتفاق ) ؛ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

count your blessings: ناشکری نکن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

count your blessings: ناشکری نکن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

odd couple: زوج ناجور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

talkie: فیلم مصوت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seamless: بدون کوچک ترین اشکال؛ نامحسوس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relevant: حائز موضوعیت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

end of days: پایان دوران؛ آخرالزمان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

creative brief: چارچوب خلاقیت؛ راهنمای خلاقیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

graphic: دلخراش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

all hell breaks loose: جهنم به پا شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all hell breaks loose: جهنم به پا شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tone: حس و حال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what the hell: سگ خورد؛ به دَرَک؛ بشاش توش I was ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unformed: نپخته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

setup: زمینه؛ مقدمه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off him: [فیلمنامه] با خودش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

non choice: انتخاب صوری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on one's own initiative: بدون هماهنگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on his own initiative: بدون هماهنگی؛ به میل خودش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

low bow: تعظیم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

collective psyche: ناخودآگاه جمعی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

concussive: سرسام آور

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

or is he: شاید هم . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

or is she: شاید هم . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ringleader: سرکرده؛ سردسته؛ میدان دار؛ جلودار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

villager: اهالی روستا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anyway: خلاصه که . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump scare: زهره ترک کردن/شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hair trigger: تشویش ذهنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

associated with: منتسب بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

developing story: خبر در حال تکمیل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

led to believe: متقاعد شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

willingly: عامدانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chipperness: سرخوشی؛ دلشادی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

living embodiment: مثال زنده؛ نمونۀ حیّ و حاضر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carpet bomb: بمباران فله ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spiral: گرداب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

luckily for him: از شانسش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sketch artist: هنرمند طراح

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

elvis the pelvis: الویس کمر ( لقب الویس پرسلی، خوانند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high sierra: رشته کوه ها و ارتفاعات سیرا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

iconic: خاطره انگیز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to your point: در تأیید نکته شما

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the back foot: در موضع ضعف قرار داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inner workings: احوالات درونی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

growing up: در سنین پایین؛ در نوجوانی؛ در خردسا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unmatchable: بی نظیر؛ بی همتا؛

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

desire: امیال نفسانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ambulance chaser: وکیل لاشخور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gaslight: بازی روانی دادن/کردن؛ جنگ روانی کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

athleticism: آمادگی جسمانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to one's point: در تأیید حرف . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the liberty of: به صلاحدید خود . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

white power: قدرت سفید ( شعار نژادپرستان سفیدپوس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shuckin and jivin: [ادبیات کوچه بازار سیاهپوستان] کس ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moment of realization: لحظه شهود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put spin on: آب و تاب دادن؛

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put spin on: آب و تاب دادن؛

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a lot to take in: هضم آن سنگین است.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come before someone: گذشتگان؛ . He's not afraid of remi ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

filled to the brim: تا خشتک پُر؛ تا ناموس پُر؛ . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unifying thread: نخ تسبیه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

option purchase: پیش خرید

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

libidinous: شهوت زده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

AS: در قامتِ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set into motion: به جریان انداختن؛ کلید زدن؛

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hang over something: سایه افکندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

steamroll: با غلتک از روی کسی/چیزی رد شدن؛ صاف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pygmy: کوتوله ( از نظر فکری و شخصیتی و جای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

potahto potato: چه کچل حسن، چه حسن کچل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tomayto tomahto: چه کچل حسن، چه حسن کچل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

potayto potahto: چه کچل حسن، چه حسن کچل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for real though: ولی حالا جدی؛ حالا واقعاً

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's alright: اشکال نداره؛ عیب نداره؛

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grant one's grace: [مذهبی] عنایت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sort out: سامان دادن؛

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

best fed: خوش تغذیه ترین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

now that's what i call: به این میگن [. . . ]؛ حالا این شد [ ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

مدال‌های مهدی کائینی