پیشنهادهای شاهین تبریزی (١٠)
ترک. [ ت ُ ] ( ص ، اِ ) نقیض تازیک باشد. گویند ترکان از اولاد یافث بن نوح اند. ( برهان ) . نام طایفه ای است در ترکستان که تاتار و مغول و سایر اتراک ا ...
خاکروبه. [ ب َ / ب ِ ] ( اِ مرکب ) گرد و خاشاک که از رُفتَن صحن و جا پیدا می آید. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . دم جاروب. مطلق فضول از خاک و خاشاک و ...
جغرافی و طبیعیات ایشان آن دلائل مفصلاً مندرج است. اَثلَب. اَدقَع. اَوکَح. بَری ̍. تُراب. تَرباء. ( منتهی الارب ) . تُربه. تَریب. تَوراب. تَورَب. تیرا ...
اسم: افسون ( دختر ) ( فارسی ) ( تلفظ: afsun ) ( فارسی: اَفسون ) ( انگلیسی: afsun ) معنی: حیله، تزویر، کلمات جادوگران، جادو، جاذبه، نیرنگ، مکر، سحران ...
شهر آسیایی روسیه در سیبریه از اعمال ( توبولسک ) بر ساحل رود ( اوبی ) ۸۶۵٠ تن دارای تجارت پوست و حبوبات و پیه .
سهل انگاری. [ س َ اِ ] ( حامص مرکب ) عمل سهل انگار. رجوع به ماده قبل شود.
مصطلح. [ م ُ طَ ل َ ] ( ع ص ) اصطلاح شده. و معنای لفظی سوای معنی اصلی آن که همه مردم بر آن اتفاق دارند. ( ناظم الاطباء ) . معنایی شایع نزد گروهی از م ...
[ ب َ طِ ] ( ص مرکب ) منافق و دورو. ( آنندراج ) . بدفطرت. بدذات. بددل. ( ناظم الاطباء ) . که بدکسان خواهد: عَوِر. خوش ظاهر بدباطن. ( یادداشت مؤلف ) ...
هوشمندی. [ م َ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی هوشمند. ذکاء. ذکاوت. فطانت : جوانان ورا پاسخ آراستند دل هوشمندی بپیراستند. فردوسی. بالای سرش ز هوشمندی ...
رجوع به سوداء شود. || ( اِ ) خرید و فروخت. ( غیاث اللغات ) . خرید و فروخت که دو کس با هم کنند و این ترکی است. ( آنندراج ) . تجارت. بیع و شری. ( یاددا ...