پیشنهادهای Ali Rahimi (١٥)
جنگاور ( ( شبی سر فرو شد به اندیشه ام به دل برگذشت آن هنرپیشه ام ) )
خرده گرفتن �تو نیکو روش باش تا بدسگال نیابد به نقص تو گفتن مجال� سعدی
دگر روز شد گرد هر کو روان عسل بر سر و سرکه بر ابروان
گویا به معنای خفاش هم هست.
نه از درد دلهای ریشش خبر نه از چشم بیمار خویشش خبر
بسا تنگ عیشان تلخی چشان که آیند در حله دامنکشان
�ببخشود آن قوم را از عطا که هرگز نکرد اصل و گوهر خطا� یعنی: به بزرگواری از ایشان گذشت چرا که از چنین طایفه ای خطا ممکن نیست.
سینه �بینداخت شمشیر و ترکش نهاد چو بیچارگان دست بر کش نهاد�
متکبر �که چند از مقالات آن بادسنج که نه ملک دارد نه فرمان نه گنج�
نام قبیله ای که حاتم طائی به آن تعلق داشت. �رسولی هنرمند و عالم به طی روان کرد و ده مرد همراه وی�
قیامت کسی بینی اندر بهشت که معنی طلب کرد و دعوی بهشت بهشت دوم از �بهشتن� است. یعنی آدم معنی طلب کند و ادعا را کنار بگذارد.
کنفوسیوس: ماهی ها فراموش می کنند که در دریاچه ها و رودخانه ها زندگی می کنند؛ مردم فراموش می کنند که در جادوی �دائو� زندگی می کنند.
نوعی پرنده
نوعی پرنده
روسپی خانه ( ( . . . این زن هم رفیق زندگی من است، او را از نجیب خانه آورده ام. . . ) ) آناکارنینا