ترجمه‌های shahrzad bahrami (٢٥)

بازدید
١٥
تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Our share of the market has decreased sharply this year.
دیدگاه
٠

سهم ما از بازار امسال به شدت کم شده.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
House prices are expected to rise sharply.
دیدگاه
٠

انتظار می رود قیمت مسکن به شدت افزایش پیدا کند.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
She prodded me sharply in the ribs.
دیدگاه
٠

محکم من را هل داد عقب.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
The manager rebuked the salesgirl sharply for being rude to customers.
دیدگاه
٠

مدیر دختر فروشنده را به خاطر بی ادبی با مشتری ها به شدت توبیخ کرد.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
'Is there a problem?' he asked sharply.
دیدگاه
٠

به تندی پرسید: مشکلی هست؟

تاریخ
١ ماه پیش
متن
We came back from our trudge across the moor wet and tired.
دیدگاه
٠

ما خیس و خسته از آنطرف مرداب برگشتیم.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
They've set off for the long trudge home.
دیدگاه
٠

راه پرزحمت رسیدن به خانه را در پیش گرفتند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
We were reluctant to start the long trudge home.
دیدگاه
٠

دوست نداشتیم وارد مسیر سخت و پرزحمت رفتن به خانه شویم.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
I'd had to trudge through the snow to get there.
دیدگاه
٠

باید با زحمت از توی برف و بوران می گذشتم تا به آنجا برسم.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
We had to trudge up the track back to the station.
دیدگاه
٠

مجبور شدیم با هر سختی ای شده به ایستگاه برگردیم.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
They will probe deeply into the matter.
دیدگاه
٠

آن ها به شدت این موضوع را بررسی می کنند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
She tried to probe his mind to find out what he was thinking.
دیدگاه
٠

سعی کرد در ذهنش کند و کاو کند تا بفهمد دارد به چه چیزی فکر می کند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
He drove off with a screech of tyres.
دیدگاه
٠

با صدای گوشخراش لاستیک ها به راه افتاد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The car pulled up with a screech of brakes and a grinding of gears.
دیدگاه
٠

ماشین با صدای گوشخراش و تیز ترمزها و چرخ دنده ها به راه افتاد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
She stopped with a squeal / screech of the brakes.
دیدگاه
٠

ماشین را با صدای جیغ ترمزها نگه داشت.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
In one, his incision caused paralysis of the right limbs; in the other he caused deafness.
دیدگاه
٠

در یکی، جراحی او باعث فلج طرف راست بدنش می شد؛ و در دیگری او را ناشنوا می کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The surgeon makes a small incision into which a tube is inserted.
دیدگاه
٠

جراح برای وارد کردن لوله، یک برش کوچک ایجاد کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Through this incision, the abdominal cavity is distended with carbon dioxide gas.
دیدگاه
٠

از طریق این بریدگی، حفره ی شکمی را با گاز دی اکسیدکربن پر می کنند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Make a small incision below the ribs.
دیدگاه
٠

زیر دنده ها یه برش کوچیک بزن.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
An incision was made into his hand to take out the splinter.
دیدگاه
٠

برای در آوردن ترکش، یک بریدگی کوچک روی دستش زدند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
She plays the drums well enough.
دیدگاه
٠

به حد کافی خوب درام می نوازد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Enough! she cried.
دیدگاه
٠

او فریاد زد: دیگه بسه!

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The job doesn't pay enough.
دیدگاه
٠

این کار به اندازه ی کافی درآمد ندارد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Do you have enough to finish the job?
دیدگاه
٠

آنقدر وقت دارید که کار را تمام کنید؟

تاریخ
١ ماه پیش
متن
I have enough money.
دیدگاه
٠

به اندازه ی کافی پول دارم.