دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
١١٥
رتبه
رتبه در دیکشنری
١١,٣٢٩
لایک
لایک
١٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
رتبه
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٤ هفته پیش
دیدگاه
٠

settled به عنوان صفت معنی حس راحتی ، اخت بودن ، در آرامش بودن و کلا راضی بودن از موقعیت میده. I still don’t feel settled in my job. یعنی هنوز توی کا ...

تاریخ
١ ماه پیش
دیدگاه
٠

معنی مقرری ( پولی که برای کاری مثل پول تو جیبی یا بیمه داده میشه ) ، کمک هزینه ، پول اضافی برای کاری مقل ایاب و ذهاب دادن توی حقوقتون پول لباس هم م ...

تاریخ
١ ماه پیش
دیدگاه
٠

وقتی یک مساله برای شما اهمیت دارد و شما خودت رو مقید میکنید ( یک commitmant و تعهد داخلش هست. ) برای مثال: I always make a poit of being early. همیشه ...

تاریخ
١ ماه پیش
دیدگاه
١

بسه بسه - کافیه دیگه - زیاد شدused to say that something that is happening should stop :

تاریخ
١ ماه پیش
دیدگاه
١

یکی از معانی جالب این فعل - بر خوردن - است: Iresent that she ignored me. بهم برخورد که تحویلم نگرفت.

جدیدترین ترجمه‌ها

ترجمه‌ای موجود نیست.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.