دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
١٧٥
رتبه در دیکشنری
٩,٥٧٣
لایک
١٦
دیسلایک
٠
جدیدترین پیشنهادها
٥ ماه پیش
٠
settled به عنوان صفت معنی حس راحتی ، اخت بودن ، در آرامش بودن و کلا راضی بودن از موقعیت میده. I still don’t feel settled in my job. یعنی هنوز توی کا ...
٥ ماه پیش
٠
معنی مقرری ( پولی که برای کاری مثل پول تو جیبی یا بیمه داده میشه ) ، کمک هزینه ، پول اضافی برای کاری مقل ایاب و ذهاب دادن توی حقوقتون پول لباس هم م ...
٦ ماه پیش
١
وقتی یک مساله برای شما اهمیت دارد و شما خودت رو مقید میکنید ( یک commitmant و تعهد داخلش هست. ) برای مثال: I always make a poit of being early. همیشه ...
٦ ماه پیش
١
بسه بسه - کافیه دیگه - زیاد شدused to say that something that is happening should stop :
٦ ماه پیش
٣
یکی از معانی جالب این فعل - بر خوردن - است: Iresent that she ignored me. بهم برخورد که تحویلم نگرفت.
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.