سارا - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand ground: موضع خود را حفظ کردن زیر بار نرفتن

٥ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strong point: نقطه قوت

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get your lines crossed: Get your lines/wires crossed If two ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mess about: mess about/around پلکیدن وقت گذراند ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fluid: اسم : شاره، مایع صفت : بی ثبات، تغی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to say the least: بی اغراق، حداقل چیزی که میشه ( راج ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cash flow: گردش مالی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

match made in heaven: پیوندی که در آسمان بسته شده برای هم ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clash: در تقابل بودن، تضاد داشتن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have second thoughts about: تردید داشتن راجب موضوع یا مسئله ای

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exceptional: Outstanding

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clutch at straws: به هر دری زدن🚪

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run like clockwork: Go/Run/Work like clockwork طبق برنا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get the best of both worlds: از دو طرف/دو سر سود بردن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deal with: رسیدگی کردن، اقدام کردن سر و کار دا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gay: هر کس از کلمه ای غیر از همجنسگرا اس ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enlighten: متوجه کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

year round: کل سال

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give and take: درک و سازش ( کردن ) متقابل

١٠ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

point person: Spokesperson, manager

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

raw sewage: فاضلابی که هنوز برای جداسازی و از ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raw sewage: فاضلابی که هنوز برای جداسازی و از ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strong point: نقطه قوت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strong point: نقطه قوت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

climbing plant: گیاه بالارونده🍀🌱🍃

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

climbing plant: گیاه بالارونده🍀🌱🍃

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

painstaking: خیلی دقیق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

empathy: درک متقابل

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rough calculation: not very detailed or exact

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smell off: بو دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sulky: مودی، دمدمی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conceited: تازه بدوران رسیده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strong stomach: دل انجام کاری رو داشتن ( کارهایی که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strong stomach: دل انجام کاری رو داشتن ( کارهایی که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

year round: کل سال

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

immunosuppressive: مهار کننده ی سیستم ایمنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flip: یکی دیگه از معنی هاش: to make a sta ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a penny for your thoughts: به چی فکر میکنی ( کجایی؟ ) ( کجا س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fluid: اسم : شاره، مایع صفت : بی ثبات، تغی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

presiding officer: مسئول جلسه/مذاکره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cohesion: همبستگی، پیوستگی💞 اتحاد، وحدت💫

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

menial: ( کار ) پیش پا افتاده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suspend: در زمینه قانون: حبس تعلیقی دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expenses: حق ماموریت 💶 ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ حق ماموریت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dividing line: تفاوت بین دو چیزی که شبیه همدیگه ان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be off your food: از خورد و خوراک افتادن ( معمولا به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put someone off their food: اشتهای کسی را کور کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to put someone off their food: اشتهای کسی را کور کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sharpen one's appetite: زیاد شدن/کردن اشتها

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

television presenter: مجری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cutiepie: شیرین عسل، کیوت دوست داشتنی، تو دل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

monograph: تک نگاشت، تک نگاری، ویژه نگاشت، مون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recurring dream: رویا/خواب تکراری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well up: طغیان کردن، سرریز کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go round in circles: در بحث و مذاکره به جایی نرسیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

porridge: حلیم فرنگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cheerleader: A person, usually a woman or girl i ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overthink: فکر و خیال الکی کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hire company: a company that hires things out to ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

phrenology: فرنولوژی ( جمجمه شناسی )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phrenology: فرنولوژی ( جمجمه شناسی )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

baby boo: معنی: عزیزم، دلبر، عزیز دل، عسلم، ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baby boo: معنی: عزیزم، دلبر، عزیز دل، عسلم، ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bureau de change: تلفظ /ˌbjʊrəʊ də ˈʃɑːnʒ/ /ˌbjʊər ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cash flow problem: گردش مالی منفی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

know where you stand: تکلیف خود را دانستن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give food for thought: ذهن کسی را شدیدا درگیر کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wave a magic wand: پیدا کردن یه راه فوری و راحت برای ح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wave a magic wand: پیدا کردن یه راه فوری و راحت برای ح ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

commercial interests: چیزهایی که منفعت تجاری دارند منافع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get off the hook: فرار کردن از مخمصه/دردسر، تبرئه شدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

leave to one's own devices: بذاری فردی برای خودش تصمیم بگیره و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's six of one and half a dozen of the other: مقصر بودن هر دو طرف به یک اندازه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bl: BL stands for Boys' Love بی ال مخفف ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the lesser of two evils: گزینه بد و بدتر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the lesser of two evils: گزینه بد و بدتر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make merit: A key concept of Buddhism, and espe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gay: هر کس از کلمه ای غیر از همجنسگرا اس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a sign of the times: رسم زمونه چیزی که نشون میده زمونه، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rain cloud: ابر باران زا/بارانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold: if the future holds something, that ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

preach to deaf ears: To present arguments to or attempt ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deal with: رسیدگی کردن، اقدام کردن سر و کار دا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

written in the stars: مقدر شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

steer a middle course: Act in a way that is not extreme می ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

steer a middle course: Act in a way that is not extreme می ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

change tack: Take a different course of action

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

try a different tack: Attempt to do sth in a different wa ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your lines crossed: Get your lines/wires crossed If two ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your wires crossed: Get your lines/wires crossed If two ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fine tune: اصلاحات ( تغییرات ) ریز و دقیق انجا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give the thumbs up: موافقت کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give the thumbs down: مخالفت کردن، رد کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knock something on the head: جلوی چیزیو گرفتن، متوقف کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

security measures: اقدامات / تدابیر امنیتی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in your mind's eye: In your imagination or memory در تص ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn your nose up at: To refuse رد کردن، نپذیرفتن، قبول ن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your heart sinks: ( ناگهان ) احساس نگرانی یا ناراحتی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lean over backwards: سخت تلاش کردن تمام تلاش خود را کردن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a thin line: مرز باریک

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

curtain comes down on sth: If curtain comes down on something, ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be all talk and no action: آدمی که همش حرف میزنه و اهل عمل نیس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a course of action: Follow/Take a course of action To a ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

follow a course of action: Follow/Take a course of action To a ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the best of both worlds: از دو طرف/دو سر سود بردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twist around one's finger: کسی را تحت کنترل خود داشتن رو یه ان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chest board: صندوقچه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fur lined: یقه خزدار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

little lord fauntleroy: A person who is spoiled, conceited, ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های سارا