ترجمههای Zahra Azarmi (١١)
١١٤
٤ سال پیش
The boy scared up enough money to go to university.
١٢
آقا پسر به اندازه ای پول برداشت که به دانشگاه برود
٤ سال پیش
Who ever heard of a grown man being scared of the dark?
١٦
کی تا حالا به گوشش خورده که یه مرد بالغ از تاریکی بترسه
٤ سال پیش
'Okay, so maybe I was a little bit scared,' Jenny admitted.
١٤
جنی اعتراف کرد: ( خب شاید کمی ترسیده بودم
٤ سال پیش
The boy was scared that his father would be angry and punish him.
١٥
پسرک میترسید پدرش عصبی شود و او را کتک بزند
٤ سال پیش
I wanted to know what happened, but I was still scared to find out the truth.
٢٠
دلم میخواست بدانم چه اتفاقی افتاده اما از حقیقت هراس دارم
٤ سال پیش
He surmised that the suggestion wouldn't find favour.
٢٢
او فکر میکرد این پیشنهاد سودمند نیست
٤ سال پیش
He spent seventeen years as an airline pilot.
٤١
او هفده سال را به عنوان خلبان در یک شرکت هواپیمایی گذراند