علی ماشا اله زاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

range: طیفی از. . . . تا . . . . . بودن در ...

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cliche: ( حرف ) تکه کلام ( عمل ) تکراری Gi ...

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull up: ( خودرو ) کشید کنار، زد کنار، توقف ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come over: آمدن ( و سر زدن ) این لغت غیر رسمی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exercise authority: قدرت نمایی کردن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get around: رفت و آمد کردن ( به جاهای مختلف ) ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand for: Stand for:�� پای چیزی ایستادن ( ح ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slim fit: ( مدل لباس ) تن خور ( مدل لباس ) ف ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelming: این صفت هم بار معنائی مثبت و هم بار ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

behind the head barbell press: پرس سینه با هالتر خوابیده

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

behind the neckbarbell press: پرس پشت گردن با هالتر ایستاده

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dumbell shoulder arm press: پرس شانه با دمبل

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

barbell shoulder press: پس شانه با هالتر

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

barbell overhead press: پرس سینه ایستاده با هالتر

٣ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nasty: ( بو، تجربه، شخص، رفتار ) ناجور آدم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saucepan: قابلمه با دو دستگیره pot قابلمه با ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاریخ نگاری: Chronicle

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sad loss: فقدان غم انگیز I’m sorry to hear of ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lease: اگر اسم باشد: Lease =� قرار داد اجا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inclusive: که همه استفاده می کنند که همه درآن ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

convergent lens: عدسی همگرا

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch up: جویای احوال شدن

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

state walef organisation: سازمان بهزیستی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ramp: تفاوت ramp و steep Ramp :سطح شیب دا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm window: پنجره دوجداره

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lesser tumb: ( جزیره ) تنب کوچک

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grater tumb: ( جزیره ) تنب بزرگ

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beg for: طلبیدن It was a warm Saturday eveni ...

٨ ماه پیش

ثبت حداقل ٦٠٠ رای

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fig peach: هلو انجیری

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weave the yarn: ( قالی بافی ) ریشه زدن گره زدن نخ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deal: برخورد، رفتار ( treatment ) Get a ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come over: آمدن ( و سر زدن ) این لغت غیر رسمی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stuff: کاربر گرامی آقای حسین قربانی ( مدرس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get around: رفت و آمد کردن ( به جاهای مختلف ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inclusive: که شامل همه می شود که همه استفاده م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a flood: آب گرفتگی پیدا کردن هر دفعه باران م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handout: خلاصه درس خلاصه سخنرانی چکیده ی درس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get around: Get around = commute

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as you brew so must you drink: Means you must face the consequence ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outdoor exercise equipment: تجهیزات ورزشی فضای باز

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outdoor gym equipment: تجهیزات بدنسازی در فضای باز

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

curtin rod: میل پرده= curtin rod چوب پرده=curti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

curtin rail: میل پرده= curtin rod چوب پرده=curti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take out container: ظرف یکبار مصرف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

picnic tray: میز غذا خوری مسافرتی Folding picnic ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

baby wardrobe: کمد بچه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a pile: بصورت کپه شده I always put my books ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

soap tray: جاصابونی سینی صابون Soap dispenserج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

awesome responsibility: ( کالوکیشن ) مسوولیت خطیر Lincoln u ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a real treat: یک سورپرایز واقعی When we were kids ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

travel spot: جائی برای مسافرت

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

civil services bus: اتوبوس خدمات شهری اتوبوس داخل شهری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long distance bus: اتوبوس راه دور اتوبوس بین شهری =int ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

career milestone: رکورد ورزشی نقطه عطف شغلی Ronaldo r ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

club goal: گل باشگاهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

place the ball down: توپ را کاشت ( برای زدن ضربه ایستگاه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scissor kick: ( فوتبال ) قیچی برگردان زدن

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a beach vacation: برای تعطیلات به ساحل رفتن Why don't ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

all rolled up in one: همه جمع شده در یکی Mum was cook, ch ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drawstring waist: ( لباس ) کمر کشی لباسی که از ناحیه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bank reference: معرفی نامه ی بانکی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

personal reference: معرفی نامه شخصی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

police clearance: عدم سوء پیشینه گواهینامه عدم سوء پی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay hydrated: آب کافی بنوشید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

two in one: یک محصول با دو خاصیت یک کالا با دو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mozzie: informal name for mosquito پشه کوره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

basin plug: درپوش سوراخ تخلیه سینک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roll on deodorant: اسپری زیر بغل مام زیر بغل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trade person: استاد کار اوستا کار traidie= = trad ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tradie: استادکار اوستا کار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traidie: استادکار استادکار =tradie

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outdoor gear: لوازم اردو لوازم تفریح در کوه و دشت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jandals: Jandals دمپائی جلو باز Sandalsکفش ج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bottom half: نیمه ی پائینی =lower half =lower pa ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hybrid bag: کیف دوکار۶ هم کوله پشتی هست هم تبدی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stuff: یک سری مطالب یک سری کارها ACTIVITIE ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tent stake: میخ چادر مسافرتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mat slipper: دمپایی روفرشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carpet mat: ( زیر انداز ) رو فرشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

life skills teacher: معلم پرورشی معلم مهارتهای زندگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deputy head teacher: ناظم مدرسه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slim fit: ( مدل لباس ) تن خور ( مدل لباس ) ف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

god have mercy: خدا رحم کنه =that was close shaveخط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cousiness: دختر خاله دختر عمه دختر عمو =female ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

engagement table: سفره عقد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wedding table: سفره شام با چیدمان مخصوص عروسی Enga ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

multi hyphenate: هنرمند چند منظوره هنرمند چند وجهی ه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

effortlessly beautiful: بطور ذاتی زیبا، ذاتا زیبا، زیبا بدو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cost effectively: به بهترین نحو هزینه شده بطور موثری ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

after school teacher: معلم پشتیبان کسیکه پی گیر پیشرفت تح ...

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

teacher trainer: مدرس دوره تربیت معلم مدرس مهارت های ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wouldn't say so: من اینطور فکر نمی کنم. من اینطور ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

modern looking: با ظاهر مدرن شیک و امروزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is worth every penny: هرچی بگی می ارزه ارزش اینهمه پول را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be worth every penny: به کل مبلغی که روی آن صرف شده می ار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eyebrow transplantation: کاشت ابرو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

write music: آهنگ سازی کردن = Compose music

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های علی ماشا اله زاده