سید محمود حسینی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fob off: متقاعد کردن، گول زدن، فریب دادن قا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fob off: متقاعد کردن، گول زدن، فریب دادن قا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grow away: از لحاظ روابط دوستانه:دور شدن کمتر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flare out: عصبانی شدن داغ کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bag out: انتقاد کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bag out: انتقاد کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chew on: فکر کردن در مورد چیزی قبل از تصمیم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

suck in: در گیر شدن گرفتار شدن مثلاً گرفتار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suck in: در گیر شدن گرفتار شدن مثلاً گرفتار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stitch up: دوختن چیزی برای بستن آان پاپوش درست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stitch up: دوختن چیزی برای بستن آان پاپوش درست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

washout: کنسل کردن مسابقه یا اتفاقی براثر با ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shut out of: محروم کردن کسی از فعالیتی یا غیره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play along: وانمود کردن، تظاهر کردن برای شاد کر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nip off: سریع جایی رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nip off: سریع جایی رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

read off: خواندن ارقام یا عددی باصدای بلندبرا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

read off: خواندن ارقام یا عددی باصدای بلندبرا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold out against: سعی در رد کردن سعی در نپذیرفتن مقا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

start on: شروع به استفاده و مصرف کر دن با عص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

start on: شروع به استفاده و مصرف کر دن با عص ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pit against: به جان هم انداختن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pit against: به جان هم انداختن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

potter around: وقت گذراندن، وقت گذارندن با انجام ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run up against: مواجه شدن با سختی برخوردن به تجربه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run up against: مواجه شدن با سختی برخوردن به تجربه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feed off: خوردن، تغذیه کردن ( در مورد حیوانات ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

type up: نوشتن یا تایپ کردن نسخه تمام شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

type up: نوشتن یا تایپ کردن نسخه تمام شده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trade upon: بهره برداری کردن، استفاده از چیزی ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lash down: باران شدید، تازیانه وار باران بارید ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rake up: پیش کشیدن، کاشف به عمل آوردن، یاد آ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rake up: پیش کشیدن، کاشف به عمل آوردن، یاد آ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fend for: محافظت کردن ازعهده برآمدن، ( بدون ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fend for: محافظت کردن ازعهده برآمدن، ( بدون ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hanker for: ازته دل خواستن، هوس داشتن، ویارداشت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kick about: بحث کردن باخشونت رفتارکردن با2 - پر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pull for: حمایت کردن طرفداری کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull for: حمایت کردن طرفداری کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

car boot sale: فروشگاه سیار فروشگاه گردشی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get back into: شروع کردن کاری بعد از مدتی توقف برگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get back into: شروع کردن کاری بعد از مدتی توقف برگ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pig off: گم شو! تنهام بذار راحتم بذار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand behind: پشت کسی قرار داشتن یا ایستادن ( از ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clag: چسب Clag may refer to: Clag ( glue ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clag up: باعث چسپندگی چیزی شدن چسپندگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dredge up: دوباره مطرح کردن مطلب ناخوشایندی ر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

block off: مسدودکردن راه خروجی برای جلوگیری از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

block off: مسدودکردن راه خروجی برای جلوگیری از ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

close in upon: نزدیک شدن به کسی محاصره کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

duff up: مکررا کسی رو زدن ضرب وشتم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sign with: قرار داد بستن با کسی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk in on: غیرمنتظره وارد جایی شدن و چیزی دیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk in on: غیرمنتظره وارد جایی شدن و چیزی دیدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clown about: احمقانه رفتار کردن هدر دادن وقت به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pass as: مورد قبول قرار گرفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

filter in: ( انگلیس - مقررات رانندگی ) آزاد بو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on about: منظور داشتن سعی به گفتن چیزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be on about: منظور داشتن سعی به گفتن چیزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be on to: دنبال کردن، اگاه بودن از ماهیت واقع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swing round: تغییر عقیده دادن تغییر جهت، سربرگرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look upon as: در نظر گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look upon as: در نظر گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

show through: تابلو بودن واضح بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snap to it: سریع کاری را انجام دادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nut out: پیدا کردن جواب برای مشکلی پیدا کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crack down on: سخت گیری بیشتر اقدامات سخت گیرانه ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crack down on: سخت گیری بیشتر اقدامات سخت گیرانه ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brush off: نادیده گرفتن کم توجهی کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tap off with: سکس داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ease off: کم کم شل کردن کم کردن فشار پا مثلا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hunt out: جستجو کردن، پیدا کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tuck up: خوابوندن بچه با مرتب کردن لحاف و مل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tuck up: خوابوندن بچه با مرتب کردن لحاف و مل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fiddle about: ور رفتن با چیزی وقت تلف کردن ولگردی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fiddle about: ور رفتن با چیزی وقت تلف کردن ولگردی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swan in: به شیوه نمایشی یا جلب توجه واردشدن، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gad around: پرسه زدن ول گشتن جاهای مختلف را بر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buff up on: تقویت کردن بهبود بخشیدن تقویت سریع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bottom out: رو به بهبود گذاشتن، تخفیف یافتن فرو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop over: مدت کوتاهی ملاقات کردن سر زدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

toy over: فکر کردن راجع به چیزی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bed out: انتقال گیاهی به بیرون

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ham up: در اجرای نقش خود غلو کردن، بیش از ح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keel over: از حال رفتن، غش کردن, وارونه شدن، ت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put down to: به حساب. . . . گذاشتن به عنوان توض ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put down to: به حساب. . . . گذاشتن به عنوان توض ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dip out: ترک کردن جایی بدون گفتن به کسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blurt out: از دهان پریدن، بی اختیار گفتن. نسنج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hold out for: صبر کردن، دست نگه داشتن، مقاومت کرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cheat out of: با کلک پول از دست کسی در آوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cheat out of: با کلک پول از دست کسی در آوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run through: زخم عمیق ایجاد کردن با چاقو یا شمشی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sweep through: به راحتی قبول شدن نمره آوردن پاس کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweep through: به راحتی قبول شدن نمره آوردن پاس کر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swan off: با بی اعتنایی وازروی مخالفت وعصبانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

live out: ماندن درجایی تا زمان مرگ برآورده کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

string along: سرکار گذاشتن، سردواندن، گمراه کردن� ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clown around: احمقانه رفتار کردن هدر دادن وقت مسخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clown around: احمقانه رفتار کردن هدر دادن وقت مسخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drop round: سر زدن تحویل دادن، دلیوری کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get it on with: سکس داشتن با

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whip out: سریع برداشتن سریع خارج شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whip out: سریع برداشتن سریع خارج شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bend over: خم شدن معمولا برای بستن بند کفش پای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

check out of: تسویه حساب کردن قبل از خروج از هتل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check out of: تسویه حساب کردن قبل از خروج از هتل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slip by: از کنار چیزی گذشتن بدون جلب توجه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hang with: Spend time with وقت گذراندن با کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang with: Spend time with وقت گذراندن با کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bounce back: سرحال شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bend down: بدن خود را خم کردن دولا شدن خم شدن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scout around: گشتن یا جستجو کردن در جاهای مختلف ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

zoom off: سریع جایی رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass off: برطرف شدن، برگزار شدن، تا شدن، بیر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have off: مرخصی گرفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ache for: آرزوکردن ، دل کسی برای چیزی پرزدن ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ache for: آرزوکردن ، دل کسی برای چیزی پرزدن ، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grind away: ادامه دادن برخلاف میل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut in: شروع به کار کردن، عمل کردن مثلاً وق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

treat to: مهمان کردن به حساب من حساب کردن د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

treat to: مهمان کردن به حساب من حساب کردن د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrape along: ● ( با: along یا by یا through ) دو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grind up: خرد کردن، پودر کردن، ساییدن آسیاب ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grind up: خرد کردن، پودر کردن، ساییدن آسیاب ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

faff around: دودل رفتار کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slag off: به شدت انتقاد کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nag at: نق زدن، غر زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sound off: از چیزی نالیدن، نظرداددن با عصبانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sound off: از چیزی نالیدن، نظرداددن با عصبانی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

monkey for: مسخره بازی در آوردن، میمون بازی در ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stick out for: تقاضا کردن معمولا برای افزایش حقوق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lash out on: خرج کردن پول زیاد برای خریدن چیزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conjure up: چیزی را با کمترین منابع خلق کردن سر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jaw away: وراجی کردن، حرف های بی ربط زدن، چرت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tap for: قانع کردن کسی برای پول قرض گرفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bail out on: ترک کردن رها کردن عدم حمایت یا پشتی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grow from: بدست آمدن، حاصل شدن، نشات گرفتن، به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grow to: بالاخره فهمیدن، متوجه شدن، درک کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grow to: بالاخره فهمیدن، متوجه شدن، درک کردن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sign on with: قرار داد بستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

read up on: تحقیق کردن ( از طریق مطالعه )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

read up on: در باره کسی یا چیزی خواندن و کسب اط ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rub up on: مرور کردن تازه کردن اطلاعات مالیدن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop in it: کسی را به دردسر انداختن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

barge in: با بی ادبی وسرزده وارد شدن، مزاحم ش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

measure off: اندازه گرفتن نشانه گذاری کردن پیم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tag on: اضافه کردن نکات اضافی به چیزی نوشته ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

potter about: ور رفتن، پرسه زدن، گذراندن زمان با ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

syphon off: کسب تجارت، حمایت، یا رای گرفتن از ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good guffaw: قاه قاه خندیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pack off: روانه کردن، راندن دور فرستادن کسی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have it out with: موضوعی در میون گذاشتن با دیگران حل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have it out with: موضوعی در میون گذاشتن با دیگران حل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go on at: پیله کردن، ذله کردن، موی دماغ شدن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go on at: پیله کردن، ذله کردن، موی دماغ شدن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flick through: مکرراً شبکه های تلویزیونی رو عوض کر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

front for: به نمایندگی عمل کردن، به نماینده ی. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fasten onto: مثل کنه چسبیدن به، پیله کردن، موی د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have down as: به عنوان. . . . . شناختن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get down on: انتقاد کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conceiving: بارداری، آبستن شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sit in for: مسئولیت کارهای دیگری را به عهده گرف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

count in: روی. . . . حساب کردن، در نظر گرفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep around: نزدیک نگه داشتن، دم دست نگه داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep around: نزدیک نگه داشتن، دم دست نگه داشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

touch for: پول قرض گرفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ebb away: رو به افول، رو به نابودی نهادن، رو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pare back: کاهش اندازه یا تعداد، کاهش دادن، کم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wipe out: خسته کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

zonk out: خواب رفتن، خواب گرفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

muscle into: به زور وارد شدن، چپیدن، به زور گرفت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrape up: به زحمت دست و پا کردن، به زحمت جور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrape up: به زحمت دست و پا کردن، به زحمت جور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beat into: هم زدن مخلوط کردن، تو کله کسی فروکر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scout up: ( معمولابا:upیاout ) باجستجویافتن ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flake out: به خواب رفتن، بسیار خسته بخواب رفتن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

show over: کسی رو اطراف محله ای یا صحنه ای برد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tear out: کندن مثلاً از دفتر یک برگه کند ، پا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go below: ترک کردن بالای عرشه کشتی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have it away: سکس داشتن معمولاً سکس اتفاقی و بدون ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get along in: پیش رفتن، مثلاً کارها چطور پیش میره

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wait behind: آخر همه ماندن، ماندن درجایی بعد از ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hang out for: صبر کردن، منتظر بودن، امتناع از کار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk down: کم اهمیت جلوه دادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tighten up: سخت گیری بیشتر، کنترل بیشتر، سفت و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tighten up: سخت گیری بیشتر، کنترل بیشتر، سفت و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tap up: سعی در نزدیک شدن وقرار داد بستن با ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reach out to: تقاضای کمک، کمک خواستن، پیشنهاد کمک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reach out to: تقاضای کمک، کمک خواستن، پیشنهاد کمک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rub up against: لمس کردن یا مالیدن کسی به صورت شهوا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rub up against: لمس کردن یا مالیدن کسی به صورت شهوا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flounce off: با عصبانیت کسی رو ترک کردن، با عصبا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tee off on: Criticize سرزنش کردن، نکوهش کردن، ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prompting: دامن زدن به. . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prompting: دامن زدن به. . . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tie in with: درزمان مشابه اتفاق افتادن، هماهنگ ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tie in with: درزمان مشابه اتفاق افتادن، هماهنگ ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plow through: خوردن وعده بزرگ غذایی، خواندن چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plow through: خوردن وعده بزرگ غذایی، خواندن چیزی ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های سید محمود حسینی