دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
١٣٩
رتبه در دیکشنری
١٠,٤٧٩
لایک
٥
دیسلایک
٠
جدیدترین پیشنهادها
٥ ماه پیش
٠
کله خراب
٥ ماه پیش
٠
I'm an acquired taste همینم که هستم
٥ ماه پیش
٠
to force someone or something out of a position or job: He resigned before he was elbowed out. به زور بیرون کردن/رفتن از یک موقعیت یا شغل عامیانه:د ...
٥ ماه پیش
٠
طب سنتی کار
٦ ماه پیش
٣
We've been intercepting radio transmissions شنود خطوط رادیویی
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.