نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
پاانداز: پا انداز: آن که وسایل عیش و عشرت دی ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پا بد: پا بَد: بد قدم، بد یمن .
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
پابرجا کردن: پا بر جا کردن : اثبات، مستحکم کردن.
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
پابرچین رفتن: پا بر چین رفتن: آهسته و آرام با نوک ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پا به پا شدن: پا به پا شدن: تردید داشتن.
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پا به دو گذاشتن: پا به دو گذاشتن: به سرعت فرار کردن.
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پا به راه سر به راه: پا به راه سر به راه: کنایه از آدم ا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پا به زا: پا به زا :کنایه از حیوان یا انسانی ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پا به سال گذاشتن: پا به سال گذاشتن: بزرگ شدن.
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پاپی چیزی بودن: پاپی چیزی بودن: چیزی را دنبال کردن، ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پا پیش گذاشتن: پا پیش گذاشتن :پیشقدم شدن، آستین با ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
پاتی: پاتی :در هم و بر هم، نامنظم ( مانند ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پاتیل کسی در رفتن: پاتیل کسی در رفتن :تاب نیاوردن، نات ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پاچه ی کسی را گرفتن: پاچه ی کسی را گرفتن: بی جهت و بی مق ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پاچه لیز شدن: پاچه لیز شدن: از راه پیمایی خسته شد ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پا روی پا بند نشدن: پا روی پا بند نشدن: بسیار خوشحال بو ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پا روی دم سگ گذاشتن: پا روی دم سگ گذاشتن :خشم شخص پستی ر ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پا روی هم انداختن: پا روی هم انداختن :بی خیال بودن ، ب ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پاره شدن بند دل: پاره شدن بند دل: کنایه از بسیار ترس ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب اتش مزاج: آب آتش مزاج: کنایه از می سرخ .
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب از اتش براوردن: آب از آتش برآوردن: کار محال کردن .
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب از لب و لوچه ی کسی سرازیر شدن: آب از لب و لوچه ی کسی سرازیر شدن: ت ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب از دریا بخشیدن: آب از دریا بخشیدن: از کیسه ی خلیفه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب از گلو پایین نرفتن: آب از گلو پایین نرفتن: غصه و ناراحت ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب بردار: آب بردار: دوپهلو، کنایه آمیز
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اب برداشتن: آب برداشتن: هدف دیگری در پس کاری وج ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب بستن در چیزی: آب بستن در چیزی: آبکی و رقیق کردن .
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب به چشم امدن: آب به چشم آمدن: طمع کردن .
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب به زیر کسی امدن: آب به زیر کسی آمدن: سراسیمه شدن .
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ابجی خاک انداز: آبجی خاک انداز: زن فضول و خبرچین .
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اب چشم گرفتن: آب چشم گرفتن: ترسانیدن، به گریه اند ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب دادن بند: آب دادن بند: خود را لو دادن، فرصت ر ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب در جگر داشتن: آب در جگر داشتن: توانایی مالی داشتن
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب در چشم نداشتن: آب در چشم نداشتن: شرم و حیا نداشتن ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب را گل الود کردن: آب را گل آلود کردن: برای سود خود کا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب رفتن زیر پوست کسی: آب رفتن زیر پوست کسی: پس از لاغری ک ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ابستن فرزندکش: آبستن فرزندکش:کنایه از دنیا، روزگار ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اب سیر: آب سیر: جانور خوش رفتار
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ابشان از یک جوی نرفتن: آبشان از یک جوی نرفتن: همداستان شدن ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب شدن قند توی دل: آب شدن قند توی دل: لذت بسیار بردن
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب شدن و به زمین فرو رفتن: آب شدن و به زمین فرو رفتن:کنایه از ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب شیراز: آب شیراز: کنایه از شراب .
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اب کبود: آبِ کبود: آسمان
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ابکش کردن: آبکش کردن:کنایه از سوراخ سوراخ کردن ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اب کور: آب کور: کسی که سودش به دیگران نمی ر ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ابگوشتی: آبگوشتی: بی ارزش، پیش پا افتاده
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب مریم: آب مریم: شیره ی انگور، عصمت و طهارت ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب نخوردن: آب نخوردن: درنگ نکردن
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب نخوردن چشم: آب نخوردن چشم: امید نداشتن
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اب نکشیده: آب نکشیده: زشت، بد، نامفهوم، کنایه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب نمک زدن: آب نمک زدن: با شیرین زبانی گفتن.
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اب و خاک: آب و خاک: میهن، دیار . - آب و خاک ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب و گاوشان یکی بودن: آب و گاوشان یکی بودن: شریک و همدست ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اب و گل: آب و گِل: بر و رو، سرشت آدمی آب و ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ابی از کسی گرم نشدن: آبی از کسی گرم نشدن: بهره ای از کسی ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش از چشم کسی گرفتن: آتش از چشم کسی گرفتن: ترسانیدن . ا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش بسته: آتشِ بسته: طلا .
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش به جان گرفته: آتش به جان ( گور ) گرفته: ذلیل شده، ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش به گور کسی باریدن: آتش به گور کسی باریدن: پس از مرگ دچ ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش به مال خود زدن: آتش به مال خود زدن: کالایی را بسیار ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش بی باد: آتش بی باد: ظلم، می
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اتش بیار معرکه: آتش بیار معرکه: فتنه انگیز میان دو ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش تر: آتشِ تر: شراب، لب معشوق
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش زیر پا داشتن: آتش زیر پا داشتن: [عامیانه، کنایه ] ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اتش کردن: آتش کردن ( گشودن ) : [عامیانه، اصطل ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اتشی شدن: آتشی شدن: [عامیانه، کنایه ] از کوره ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اجر شدن نان: آجر شدن نان: [عامیانه، کنایه ] از ب ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اجیل دادن: آجیل دادن: [عامیانه، اصطلاح] رشوه د ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اجیل مشکل گشا: آجیل مشکل گشا: [عامیانه، اصطلاح] آج ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اخردست: آخر دست ( سر ) : [عامیانه، اصطلاح] ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اخر و عاقبت: آخر و عاقبت: [عامیانه، اصطلاح] نتیج ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اخرین تیر ترکش: آخرین تیر ترکش: [عامیانه، کنایه ]آخ ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اخش درامدن: آخش درآمدن: [عامیانه، کنایه ] از در ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اخرین تحویل: آخرین تحویل: [عامیانه، اصطلاح] قیام ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ادم استخوان دار: آدم استخوان دار: [عامیانه، کنایه ] ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ادم بگو بخند: آدم بگو بخند: [عامیانه، کنایه ] شیر ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ادم بی خود: آدم بی خود: [عامیانه، اصطلاح] بی شخ ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ادم بی سر و پا: آدم بی سر و پا: [عامیانه، اصطلاح] م ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ادم بی معنی: آدم بی معنی: [عامیانه، کنایه ] نگا. ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ادم ثانی: آدم ثانی: [عامیانه، مجاز] حضرت نوح.
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ادم چوبی: آدم چوبی: [عامیانه، مجاز] بی عرضه و ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ادم دو قازی: آدم دو قازی: [عامیانه، اصطلاح] شخص ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ادم دیرجوش: آدم دیرجوش: [عامیانه، کنایه ] کسی ک ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ادم سر به راه: آدم سر به راه: [عامیانه، کنایه ]شخص ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ادم شش درچهار: آدم شش درچهار: [عامیانه، کنایه ]شخص ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ادم کردن کسی: آدم کردن کسی: [عامیانه، کنایه ]کسی ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ادم مقوایی: آدم مقوایی: [عامیانه، کنایه ]بی ارا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ادم نچسب: آدم نچسب: [عامیانه، کنایه ]کسی که ج ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ارتیست بازی: آرتیست بازی: [عامیانه، کنایه ] انجا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ارد خود را بیختن و الک را اویختن: آرد خود را بیختن و الک را آویختن: [ ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اروغ بی جا زدن: آروغ بی جا زدن: [عامیانه، کنایه ] ن ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ارواره ی کسی لق بودن: آرواره ی کسی لق بودن: [عامیانه، کنا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ازار داشتن: آزار داشتن: [عامیانه، کنایه ]انجام ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
استین از چشم برداشتن: آستین از چشم برداشتن: [عامیانه، کنا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
استین از دهان برداشتن: آستین از دهان برداشتن: [عامیانه، کن ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
استین بالا زدن: آستین بالا زدن: [عامیانه، کنایه ] آ ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
استین بر چشم گذاشتن: آستین بر چشم گذاشتن: [عامیانه، کنای ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
استین تر داشتن: آستین تر داشتن: [عامیانه، کنایه ] ب ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
استین سر خود: آستین سرخود: [عامیانه، کنایه ]هر چی ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسمان با زمین دوختن: آسمان با زمین دوختن: [عامیانه، کنای ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسمان به ابرو پوشیدن: آسمان به ابرو پوشیدن: [عامیانه، کنا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسمان به زمین امدن: آسمان به زمین آمدن: [عامیانه، کنایه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسمان تا زمین: آسمان تا زمین: [عامیانه، کنایه ] تف ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسمان را به زمین اوردن: آسمان را به زمین آوردن ( دوختن ) : ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسمان را سیر کردن: آسمان را سِیر کردن: [عامیانه، کنایه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسمان سوراخ شدن: آسمان سوراخ شدن: [عامیانه، کنایه ] ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسمان ریسمان: آسمان ( و ) ریسمان: [عامیانه، کنایه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسمان و ریسمان به هم بافتن: آسمان ( و ) ریسمان به هم بافتن: [عا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسمان غرمبه: آسمان غرمبه: [عامیانه، کنایه ] صدای ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسمان گرفتن: آسمان گرفتن: [عامیانه، اصطلاح] فراگ ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اسیاب گردان: آسیاب گردان: [عامیانه، اصطلاح] کسی ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اش الو شدن: آش آلو شدن: [عامیانه، کنایه ] خجالت ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اش الو کردن: آش آلو کردن: [عامیانه، کنایه ] خجال ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اش پختن برای کسی: آش پختن برای کسی: [عامیانه، کنایه ] ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اش پشت پا: آش پشت پا: [عامیانه، اصطلاح] آشی که ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اش دهن سوز: آش دهن سوز: [عامیانه، کنایه ] هر چی ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اش دهن سوزی نبودن: آش دهن سوزی نبودن: [عامیانه، کنایه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اش شله قلمکار: آش شله قلمکار: [عامیانه، کنایه ] بی ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اش کشک خاله: آش کشک خاله: [عامیانه، کنایه ] کار ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اشنایی به روشنایی انداختن: آشنایی به روشنایی انداختن: پس از مد ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اشنایی دادن: آشنایی دادن: [عامیانه، کنایه ] خود ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اش نذری: آش نذری: [عامیانه، اصطلاح] آشی که ب ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اشوب شدن دل: آشوب شدن دل: [عامیانه، کنایه ] دچار ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اش ولاش: آش و لاش: [عامیانه، کنایه ] به کلی ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اش هفت جوش: آش هفت جوش: [عامیانه، کنایه ] قضیه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اش همان اش و کاسه همان کاسه: آش همان آش و کاسه همان کاسه: [عامیا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اشی بودن زندگی: آشی بودن زندگی: [عامیانه، کنایه ] ن ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اشیخ روباه: آشیخ روباه: [عامیانه، اصطلاح] آب زی ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اشی شدن: آشی شدن: [عامیانه، کنایه ] سوراخ سو ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اغاپنبه: آغا پنبه: [عامیانه، اصطلاح] زن بسیا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
افتاب از کدام طرف در امده: آفتاب از کدام طرف در آمده؟:[عامیانه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
افتاب از مغرب درامدن: آفتاب از مغرب درآمدن: [عامیانه، کنا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
افتاب بر دیوار امدن: آفتاب برِ دیوار آمدن: [عامیانه، کنا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
افتاب به افتاب: آفتاب به آفتاب:[ عامیانه، اصطلاح] ه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
افتاب به ملاج کسی خوردن: آفتاب به ملاج کسی خوردن: [عامیانه، ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
افتاب پس دیوار: آفتابِ پس دیوار: [عامیانه، کنایه ] ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
افتاب چریدن: آفتاب چریدن: [عامیانه، کنایه ] بی ک ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
افتاب رو: آفتاب رو: [عامیانه، اصطلاح] جایی که ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
افتاب روی پشت بام جمع کردن: آفتاب روی پشت بام جمع کردن: [عامیان ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
افتاب کردن: آفتاب کردن: [عامیانه، کنایه ] برای ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
افتاب کسی به زردی رسیدن: آفتاب کسی به زردی رسیدن: [عامیانه، ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
افتاب گرفتن: آفتاب گرفتن: عامیانه، اصطلاح] زیر آ ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
افتاب لب بام: آفتاب لب بام: [عامیانه، کنایه ] پیر ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
افتاب نشین کردن کسی را: آفتاب نشین کردن کسی را: [عامیانه، ک ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
افتابه اب کن: آفتابه آب کن: [عامیانه، کنایه ] پست ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
افتابه برداشتن: آفتابه برداشتن: [عامیانه، کنایه ] د ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
افتابه خرج لحیم: آفتابه خرج لحیم: [عامیانه، کنایه ] ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
افتابه خرج لولهنگ کردن: آفتابه خرج لولهنگ کردن: [عامیانه، ک ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
افتابه گرفتن: آفتابه گرفتن: [عامیانه، اصطلاح] آفت ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
افتابی کردن: آفتابی کردن: [عامیانه، کنایه ] پدید ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اقا به کون کسی بستن: آقا به کون کسی بستن: [عامیانه، کنای ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اقا چسونه: آقا چسونه: [عامیانه، اصطلاح] آدم حق ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اقا دایی: آقا دایی: [عامیانه، اصطلاح] نشیمنگا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اقادایی را جنباندن: آقادایی را جنباندن: [عامیانه، کنایه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اقام که شما باشید: آقام که شما باشید: [عامیانه، کنایه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اقایی فرمودن: آقایی فرمودن: [عامیانه، کنایه ] لطف ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اکله فرنگی: آکله فرنگی: [عامیانه، اصطلاح] سیفلی ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اگوز: آگوز: [عامیانه، اصطلاح] لقب ریشخندآ ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
الاپلنگی: آلاپلنگی: [عامیانه، اصطلاح] مثل پوس ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
البالو گیلاس چیدن: آلبالو گیلاس چیدن: [عامیانه، کنایه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
الت دست کسی شدن: آلت دست کسی شدن: [عامیانه، کنایه ] ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
الت فعل: آلت فعل: [عامیانه، اصطلاح] وسیله ی ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
النگ دولنگ: آلنگ دولنگ: [عامیانه، اصطلاح] چیزها ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
الونک نشین: آلونک نشین: [عامیانه، اصطلاح] ساکنا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
امپر کسی بالا رفتن: آمپر کسی بالا رفتن: [عامیانه، کنایه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
امد داشتن: آمد داشتن: [عامیانه، اصطلاح] فرخنده ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مدکار: آمدکار: [عامیانه، اصطلاح] شگون، فال ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
امد کردن: آمد کردن: [عامیانه، اصطلاح] رخ دادن ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
امدن به کسی: آمدن ( چیزی ) به کسی: تناسب داشتن ( ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
امد نیامد: آمد نیامد: [عامیانه، اصطلاح] فرخنده ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
امد نیامد داشتن: آمد نیامد داشتن: [عامیانه، کنایه ] ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
میزقلمدون: آمیزقلمدون: [عامیانه، اصطلاح] میرزا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
انجا رفتن که عرب نی انداخت: آنجا رفتن که عرب نی انداخت: [عامیان ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ان روی کسی بالا امدن: آن روی کسی بالا آمدن: [عامیانه، کنا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ان سرش ناپیدا بودن: آن سرش ناپیدا بودن: [عامیانه، کنایه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
انسفر: آن سفر: [عامیانه، اصطلاح ] آن بار، ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
انکادر کردن: آنکادر کردن: [عامیانه، اصطلاح] اصطل ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ان کاره: آن کاره: [عامیانه، اصطلاح] اهل آن ک ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ان ها را خانم زاییده ماها را کلفت: آن ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟ ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اوار شدن سر کسی: آوار شدن سر کسی: [عامیانه، کنایه ] ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اواز خر در چمن: آواز خر در چمن: [عامیانه، کنایه ] آ ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اواز شدن: آواز شدن: [عامیانه، کنایه ] شهره شد ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اواز کوچه باغی: آواز کوچه باغی: [عامیانه، کنایه ] آ ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اویزان کسی شدن: آویزان کسی شدن: [عامیانه، کنایه ] ط ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اه از نهاد کسی برامدن: آه از نهاد کسی برآمدن: [عامیانه، کن ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اه نداشتن که با ناله سودا کردن: آه نداشتن که با ناله سودا کردن: [عا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اهن کهنه به حلوا دادن: آهن کهنه به حلوا دادن: [عامیانه، کن ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اهنگ ریپ دار: آهنگ ریپ دار: [عامیانه، اصطلاح] آهن ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اهو چشم: آهو چشم: [عامیانه، کنایه ] معشوق، ش ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اهوی خاور: آهوی خاور: [عامیانه، کنایه ] آفتاب.
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اهوی مانده گرفتن: آهوی مانده گرفتن: [عامیانه، کنایه ] ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ایزکی: آی زکی: در مقام ریشخند و تحقیر گفته ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ای زرشک: آی زرشک: [عامیانه، اصطلاح] نگا. آی ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ایینه ی اسکندری: آیینه ی اسکندری: [عامیانه، اصطلاح] ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اینه ی بخت: آینه ی بخت: [عامیانه، اصطلاح] آینه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اینه ی دست: آینه ی دست: [عامیانه، اصطلاح] تیغ و ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اینه ی دق: آینه ی دق: [عامیانه، کنایه ] آینه ا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اینه ی زانو: آینه ی زانو: [عامیانه، اصطلاح] برآم ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اینه ی کسی بودن: آینه ی کسی بودن: [عامیانه، کنایه ] ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اینه ی هفت جوش: آینه ی هفت جوش: [عامیانه، کنایه ] خ ...
٨ ماه پیش