علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برق از کسی پریدن: برق از کسی پریدن : [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر گرده ی کسی سوار شدن: بر گرده ی کسی سوار شدن: [عامیانه، ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برگ زدن: برگ زدن: [عامیانه، اصطلاح] حقه زدن، ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ورق برگشتن: برگشتن ورق: [عامیانه، اصطلاح] دگرگو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر ملا شدن: بر ملا شدن : [عامیانه، اصطلاح]آشکار ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر و بچه ها: بر و بچه ها: [عامیانه، اصطلاح] زن و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بروبرو: برو برو : [عامیانه، اصطلاح]اوج خوش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برو برو داشتن: برو برو داشتن : [عامیانه، کنایه ]دا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بره کشان: بره کُشان: [عامیانه، اصطلاح] فرصت خ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بریدن از کسی یا چیزی: بریدن از کسی یا چیزی: [عامیانه، اصط ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بریدن از هم: بریدن از هم: [عامیانه، اصطلاح] قطع ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بریدن پای کسی: بریدن پای کسی: [عامیانه، کنایه ] دو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بریدن شیر: بریدن شیر: [عامیانه، اصطلاح] لخته ل ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بریز و بپاش: بریز و بپاش: [عامیانه، اصطلاح] دم و ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بز اوردن بد اوردن: بُز آوردن بد آوردن: [عامیانه، اصطلا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بز بگیر: بز بگیر: [عامیانه، اصطلاح] کسی که ه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بزبیاری: بز بیاری : [عامیانه، اصطلاح]بد شانس ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بز خر: بز خر: [عامیانه، اصطلاح] کسی که به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بز رقصاندن: بز رقصاندن: [عامیانه، اصطلاح] هر دم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بزمجه: بزمجه: [عامیانه، اصطلاح] سوسمار، در ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بزمجه: بزمجه: [عامیانه، اصطلاح] سوسمار، در ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بزن و برقص: بزن و برقص: [عامیانه، اصطلاح] پایکو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بزن و برو: بزن و برو: [عامیانه، اصطلاح] کسی که ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بزن و بکوب: بزن و بکوب: [عامیانه، کنایه ] ساز و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تمترون: کلمه ( تمترون ) از ( مریة ) به معنا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مدرار: کلمه ( مدرار ) در آیه ( و ارسلنا ال ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابلاس: راغب می گوید: ( ابلاس ) به معنای ان ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مستبسل: ( مستبسل ) به معنای کسی است که تن ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسل: راغب گفته است کلمه ( بسل ) هم به مع ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بساط در اوردن: بساط در آوردن : [عامیانه، کنایه ]ال ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بست نشستن: بست نشستن : [عامیانه، اصطلاح]پناه ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بست زدن: بست زدن: [عامیانه، اصطلاح] کشیدن یک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بستن کسی به دم خود: بستن کسی به دم خود : [عامیانه، کنای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بستن به ریش کسی: بستن به ریش کسی: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بستن به ناف کسی: بستن به ناف کسی: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بستن خود به کسی: بستن خود به کسی: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بستن دست کسی: بستن دست کسی: [عامیانه، کنایه ] از ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسلامت: بسلامت : [عامیانه، اصطلاح]همراه با ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسلا متی: بسلامتی : [عامیانه، اصطلاح]سلامتی د ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بشور و بپوش: بشور و بپوش: [عامیانه، کنایه ] جامه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بغداد خراب: بغداد خراب: [عامیانه، اصطلاح] شکم گ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بغداد کسی را اباد کردن: بغداد کسی را آباد کردن: [عامیانه، ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بغض کسی ترکیدن: بغض کسی ترکیدن : [عامیانه، کنایه ]ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بغ کردن: بغ کردن: [عامیانه، اصطلاح] چهره دره ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بغل پر کن: بغل پر کن: [عامیانه، اصطلاح] دختر ی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بغل خوابی کردن: بغل خوابی کردن: [عامیانه، اصطلاح] ن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بغل دست: بغل دست : [عامیانه، اصطلاح]کنار دست ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بغل زدن: بغل زدن: [عامیانه، اصطلاح] زیر بازو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بغلی: بغلی : [عامیانه، اصطلاح]چیز کوچکی ک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بفهمی نفهمی: بفهمی نفهمی: [عامیانه، اصطلاح] مختص ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بکسل کردن: بکسل کردن: [عامیانه، اصطلاح] چیزی ر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بکش بکش: بکُش بکُش : [عامیانه، اصطلاح]دعوا و ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بکن نکن: بکن نکن : [عامیانه، اصطلاح]امر و نه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بکوب بکوب: بکوب بکوب: [عامیانه، اصطلاح] با شتا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بگوبخند: بگو بخند : [عامیانه، اصطلاح]خوش مشر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بگیر بگیر: بگیر بگیر: [عامیانه، اصطلاح] بازداش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بگیر و ببند: بگیر و ببند: [عامیانه، اصطلاح] توقی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بلا به دور: بلا به دور: [عامیانه، اصطلاح] بلاها ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بلا به سر کسی اوردن: بلا به سر کسی آوردن: [عامیانه، کنای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بلا گردان کسی شدن: بلا گردان کسی شدن : [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بلا گرفته: بلا گرفته: [عامیانه، اصطلاح] گرفتار ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بلایی به روز کسی اوردن: بلایی به روز کسی آوردن : [عامیانه، ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بلغور کردن: بلغور کردن: [عامیانه، کنایه ] سر هم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بلندپروازی کردن: بلند پروازی کردن: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بلند شدن زیر سر کسی: بلند شدن زیر سر کسی: [عامیانه، اصطل ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بله قربان گفتن: بله قربان گفتن : [عامیانه، اصطلاح]ت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بله قربان گو: بله قربان گو : [عامیانه، اصطلاح]چاپ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بنا را بر چیزی گذاشتن: بنا را بر چیزی گذاشتن: [عامیانه، کن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بنا گذاشتن: بنا گذاشتن: [عامیانه، اصطلاح] قرار ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بند بودن: بند بودن: [عامیانه، اصطلاح] روی پای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بند بودن دست: بند بودن دست: [عامیانه، کنایه ] گرف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بندتنبانی: بند تنبانی : [عامیانه، کنایه ]سست و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بند دل پاره شدن: بند دل پاره شدن: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بند شدن در جایی: بند شدن در جایی : [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بند نشدن سنگ روی سنگ: بند نشدن سنگ روی سنگ: [عامیانه، کنا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بند و بار: بند و بار: [عامیانه، کنایه ] قید ها ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بند و بساط: بند و بساط : [عامیانه، کنایه ]اسباب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بنده زاده: بنده زاده: [عامیانه، کنایه ] پسر من

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بنگی: بنگی : [عامیانه، اصطلاح]معتاد به حش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بود و نبود: بود و نبود: [عامیانه، اصطلاح] آنچه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بوسیدن و به تاقچه گذاشتن: بوسیدن و به تاقچه گذاشتن : [عامیانه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بوق سحر: بوق سحر: [عامیانه، اصطلاح] نزدیک صب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بوق کسی را زدن: بوق کسی را زدن : [عامیانه، کنایه ]ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بوی الرحمان کسی بلند شدن: بوی الرحمان کسی بلند شدن : [عامیانه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بوی حلوای کسی امدن: بوی حلوای کسی آمدن: [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بوی شیر از دهان کسی امدن: بوی شیر از دهان کسی آمدن: [عامیانه، ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بوی قرمه سبزی دادن سر: بوی قرمه سبزی دادن سر: [عامیانه، کن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به اب چسیدن: به آب چسیدن : [عامیانه، کنایه ]از ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به اتش کسی سوختن: به آتش کسی سوختن : [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به اخر خط رسیدن: به آخر خط رسیدن : [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به اسم خود جا زدن: به اسم خود جا زدن : [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به امان خدا رها کردن: به امان خدا رها کردن : [عامیانه، کن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به باد فحش یا کتک گرفتن: به باد فحش یا کتک گرفتن: [عامیانه، ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به باد دادن: به باد دادن: [عامیانه، کنایه ] نگا. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به بخت خود پشت پا زدن: به بخت خود پشت پا زدن: [عامیانه، کن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به بیراهه زدن: به بیراهه زدن: [عامیانه، کنایه ] از ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به پای کسی زحمت کشیدن: به پای کسی زحمت کشیدن : [عامیانه، ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به پر و پای کسی پیچیدن: به پر و پای کسی پیچیدن: [عامیانه، ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به پول رساندن: به پول رساندن: [عامیانه، اصطلاح] فر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به پیر و پیغمبر قسم خوردن: به پیر و پیغمبر قسم خوردن : [عامیان ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به پیسی افتادن: به پیسی افتادن : [عامیانه، اصطلاح]د ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به پیش: به پیش : [عامیانه، اصطلاح]فرمان نظا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به تته پته افتادن: به تته پته افتادن : [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به تخته زدن: به تخته زدن : [عامیانه، کنایه ]در م ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به ترتر افتادن: به تِرتِر افتادن : [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به توپ بستن: به توپ بستن[عامیانه، کنایه ] باران ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به تور انداختن: به تور انداختن: [عامیانه، کنایه ] ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به تور کسی خوردن: به تور کسی خوردن : [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به تور زدن: به تور زدن: [عامیانه، کنایه ] نگا. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به ته دیگ خوردن کفگیر: به ته دیگ خوردن کفگیر : [عامیانه، ک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کفگیر به ته دیگ خوردن: به ته دیگ خوردن کفگیر : [عامیانه، ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به جلز و ولز افتادن: به جلز و ولز افتادن : [عامیانه، کنا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به جوش اوردن خون کسی: به جوش آوردن خون کسی : [عامیانه، کن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به چپ چپ: به چپ چپ: [عامیانه، اصطلاح] فرمان ن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به چوب بستن: به چوب بستن : [عامیانه، کنایه ]کسی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به حال اوردن: به حال آوردن: [عامیانه، کنایه ] به ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به حرف کشیدن: به حرف کشیدن: [عامیانه، اصطلاح] نگا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به حساب: به حساب : [عامیانه، اصطلاح]مثلا، یع ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به حساب کسی رسیدن: به حساب کسی رسیدن: [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به حق پیوستن: به حق پیوستن : [عامیانه، کنایه ]مرد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به ملکوت اعلی پیوستن: به ملکوت اعلی پیوستن : [عامیانه، کن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به حق چیزهای ندیده و نشنیده: به حق چیزهای ندیده و نشنیده : [عامی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به حق چیزهای ندیده و نشنیده: به حق چیزهای ندیده و نشنیده : [عامی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به حول و ولا افتادن: به حول و ولا افتادن: [عامیانه، کنای ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به خاطر داشتن: به خاطر داشتن : [عامیانه، کنایه ]به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به خاک سیاه نشاندن: به خاک سیاه نشاندن : [عامیانه، کنای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خانه ی بخت رفتن: به خانه ی بخت رفتن : [عامیانه، کنای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خدا سپردن: به خدا سپردن : [عامیانه، کنایه ]برا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خرج کسی نرفتن: به خرج کسی نرفتن : [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خشت افتادن: به خشت افتادن : [عامیانه، اصطلاح]مت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به خط کردن: به خط کردن : [عامیانه، اصطلاح]به صف ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خنس و پنس افتادن: به خنس و پنس افتادن: [عامیانه، کنای ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به خود پیچیدن: به خود پیچیدن : [عامیانه، اصطلاح]نا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خود گرفتن: به خود گرفتن : [عامیانه، کنایه ]به ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خورد چیزی دادن: به خورد چیزی دادن : [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خورد کسی دادن: به خورد کسی دادن: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به درک واصل شدن: به درک واصل شدن: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دستبوس کسی رفتن: به دستبوس کسی رفتن : [عامیانه، کنای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بابت سرپل: بابت سرپل: ناچیز، فرومایه، بلایه، ز ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باب عاریتی: باب عاریتی: در های عاریتی، در اینجا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باچیز: باچیز : چیزدار، مالدار، متمول، ثروت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بار کسی را کشیدن: بار کسی را کشیدن : متحمل درد و رنج ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بازار بر امدن: بازار بر آمدن : کنایه از رونق و اعت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با سگ در جوال شدن: با سگ در جوال شدن : کنایه از هم خان ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باسلیق از برای سر نزنند: باسلیق از برای سر نزنند : نظیر " رگ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باغ ابراهیم: باغ ابراهیم : اشاره است به آتشی که ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بال برنا: بال برنا: ظاهراً به معنی قدرت و نیر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بام بوم: بام بوم : خرابه، ویرانی، بامی که جغ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بام پیروزه: بام پیروزه : کنایه از آسمان . ( ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به دست وپای کسی افتادن: به دست و پای کسی افتادن: [عامیانه، ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دق اوردن کسی: به دق آوردن کسی: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دل اوردن: به دل آوردن : [عامیانه، کنایه ] در ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به دل چسبیدن: به دل چسبیدن : [عامیانه، کنایه ] مط ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دل خود صابون مالیدن: به دل خود صابون مالیدن: [عامیانه، ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دل گرفتن: به دل گرفتن : [عامیانه، کنایه ] رنج ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دم و دود رسیدن: به دم و دود رسیدن : [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دندان کشیدن: به دندان کشیدن : [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دو دو افتادن: به دو دو افتادن : [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دهان کسی نگاه کردن: به دهان کسی نگاه کردن : [عامیانه، ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دهان ها افتادن: به دهان ها افتادن : [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به راست راست: به راست راست : [عامیانه، اصطلاح]فرم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به راه انداختن: به راه انداختن : [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روی کسی اوردن: به روی کسی آوردن : [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روز سگ افتادن: به روز سگ افتادن: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روز کسی افتادن: به روز کسی افتادن : [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روی خود نیاوردن: به روی خود نیاوردن : [عامیانه، کنای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روی کسی نیاوردن: به روی کسی نیاوردن: [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به زخم خود زدن: به زخم خود زدن : [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به زمین انداختن روی کسی: به زمین انداختن روی کسی : [عامیانه، ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سر دویدن: به سر دویدن نگا. با سر رفتن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سر کسی زدن: به سر کسی زدن: [عامیانه، کنایه ] نا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سر کشیدن: به سر کشیدن: [عامیانه، اصطلاح] یکبا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سر و کول هم پریدن: به سر و کول هم پریدن: [عامیانه، کنا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به عرب و عجمی بند نبودن: به عرب و عجمی بند نبودن: [عامیانه، ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به عرصه رسیدن: به عرصه رسیدن: [عامیانه، کنایه ] به ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به غوره مویز شدن: به غوره مویز شدن: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به قدر پشت خاک انداز: به قدر پشت خاک انداز: [عامیانه، کنا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به قوزک پای کسی نرسیدن: به قوزک پای کسی نرسیدن: [عامیانه، ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کسی رفتن: به کسی رفتن : [عامیانه، کنایه ] به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رودست زدن: به کسی رو دست زدن : [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کسی نگفتن که بالای چشمت ابروست: به کسی نگفتن که بالای چشمت ابروست : ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کله ی کسی افتادن: به کله ی کسی افتادن: [عامیانه، کنای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کله ی کسی زدن: به کله ی کسی زدن: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کوچه ی علی چپ زدن: به کوچه ی علی چپ زدن : [عامیانه، کن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کوری چشم کسی: به کوری چشم کسی: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کون کسی چسبیدن: به کون کسی چسبیدن: [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کیشی امدن و به خیشی رفتن: به کیشی آمدن و به خیشی رفتن: [عامیا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به گرد کسی نرسیدن: به گرد کسی نرسیدن: [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به گند کشیدن: به گند کشیدن: [عامیانه، کنایه ] جای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به گوزی بند بودن: به گوزی بند بودن : [عامیانه، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به گوزگوز افتادن: به گوزگوز افتادن: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به گه خوردن افتادن: به گُه خوردن افتادن: [عامیانه، کنای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به گه کشیدن: به گُه کشیدن : [عامیانه، کنایه ] بی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به لج انداختن: به لج انداختن: [عامیانه، کنایه ] به ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به لجن کشیدن: به لجن کشیدن: [عامیانه، کنایه ] مفت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به لعنت خدا نیارزیدن: به لعنت خدا نیارزیدن: [عامیانه، کنا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به له له افتادن: به له له افتادن: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به محض: به محضِ : [عامیانه، اصطلاح] به مجرد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به مشروطه ی خود رسیدن: به مشروطه ی خود رسیدن: [عامیانه، کن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به مفت نیارزیدن: به مفت نیارزیدن: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

مدال‌های علی باقری