علی باقری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دقیانوس: دقیانوس : [عامیانه، اصطلاح] نام یکی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دکان کسی را تخته کردن: دکان کسی را تخته کردن : [عامیانه، ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دکان و دستگاه به هم زدن: دکان و دستگاه به هم زدن: [عامیانه، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دکمه را انداختن: دکمه را انداختن: [عامیانه، اصطلاح] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دک و دنده: دک و دنده : [عامیانه، اصطلاح] بالا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دک و دهن: دک و دهن: [عامیانه، اصطلاح] نگا. دک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل اب شدن برای چیزی: دل آب شدن برای چیزی : [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل اشوبه گرفتن: دل آشوبه گرفتن: [عامیانه، اصطلاح] د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دلال بازی: دلال بازی: [عامیانه، اصطلاح] به شیو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل امدن: دل آمدن: [عامیانه، اصطلاح] به چیزی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل ای دل کردن: دل ای دل کردن: [عامیانه، کنایه ] آو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل به دل رفتن: دل به دل رفتن : [عامیانه، کنایه ] د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل پایین ریختن: دل پایین ریختن: [عامیانه، کنایه ] ت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دلپخت: دلپخت: [عامیانه، اصطلاح] پختن مغر چ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دل پرداشتن: دل پُر داشتن: [عامیانه، کنایه ] کین ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل پر زدن: دل پَر زدن: [عامیانه، کنایه ] بسیار ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل تو ریختن: دل تو ریختن: [عامیانه، کنایه ] مضطر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل توی دل نبودن: دل توی دل نبودن: [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دلجور: دلجور: [عامیانه، اصطلاح] همدل.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلچرک: دلچرک: [عامیانه، اصطلاح] ناخوشایند، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دلچرکی: دلچرکی: [عامیانه، اصطلاح] ناخوشایند ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از چیزی دلچرکین بودن: از چیزی دلچرکین بودن ؛ آنرا قلباً ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دل چرکین شدن: دلچرکین شدن ؛ متنفر شدن از چیزی. بد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل خالی کردن: دل خالی کردن : [عامیانه، کنایه ] کی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلخور بودن: دلخور بودن : [عامیانه، کنایه ] گله ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دلخور شدن از کسی یا از چیزی: دلخور شدن از کسی یا از چیزی ؛ دل تن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلخور کردن: - دلخور کردن ؛ رنجانیدن. افسرده کرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل دل را خوردن: دل دل را خوردن: [عامیانه، کنایه ] ع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل را اب کردن: دل را آب کردن: [عامیانه، کنایه ] سخ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل غشه گرفتن: دل غشه گرفتن : [عامیانه، کنایه ] مت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل فرو ریختن: دل فرو ریختن: [عامیانه، کنایه ] سخت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل قرصی: دل قرصی: [عامیانه، اصطلاح] اطمینان.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل قرصی دادن: دل قرصی دادن: [عامیانه، کنایه ] اطم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل کسی اب شدن: دل کسی آب شدن: [عامیانه، کنایه ] به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل کسی برای چیزی لک زدن: دل کسی برای چیزی لک زدن: [عامیانه، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل کسی تاقچه نداشتن: دل کسی تاقچه نداشتن : [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل کسی تو ریختن: دل کسی تو ریختن : [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل کسی خون بودن: دل کسی خون بودن سخت رنجیده بودن، بس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل کسی را به دست اوردن: دل کسی را به دست آوردن: [عامیانه، ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل کسی را خون کردن: دل کسی را خون کردن: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل کسی را زدن: دل کسی را زدن : [عامیانه، کنایه ] س ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل کسی روی دل ادم بودن: دل کسی روی دل آدم بودن: [عامیانه، ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل کسی گرفتن: دل کسی گرفتن: [عامیانه، کنایه ] غمگ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دلنگ و دلنگ: دلنگ و دلنگ : [عامیانه، اصطلاح] صدا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل و جگر چیزی را بیرون اوردن: دل و جگر چیزی را بیرون آوردن: [عامی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دل و جگر: دل و جگر چیزی را بیرون آوردن: [عامی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل و جگر زلیخا: دل و جگر زلیخا: [عامیانه، کنایه ] ت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دلو حاجی میرزا اقاسی: دلو حاجی میرزا آقاسی : [عامیانه، ضر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل و حوصله: دل و حوصله : [عامیانه، اصطلاح] آماد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل و دماغ نماندن برای کسی: دل و دماغ نماندن برای کسی: [عامیانه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دل و دماغ: دل و دماغ نماندن برای کسی: [عامیانه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دل و دماغ نداشتن: دل و دماغ نماندن برای کسی: [عامیانه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل و روده بالا امدن: دل و روده بالا آمدن: [عامیانه، کنای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دل و روده: دل و روده بالا آمدن: [عامیانه، کنای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دل و روده دراوردن: دل و روده ی چیزی را در آوردن اجزای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل و روده ی چیزی را در اوردن: دل و روده ی چیزی را در آوردن [عامیا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل و قلوه: دل و قلوه : [عامیانه، اصطلاح] احشای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل و قلوه ای: دل و قلوه ای: [عامیانه، اصطلاح] کسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دله بازی: دله بازی: [عامیانه، اصطلاح] رفتار آ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دله دزدی: دله دزدی : [عامیانه، اصطلاح] عمل دل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دله کاری: دله کاری : [عامیانه، اصطلاح] پرداخت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلی دلی: دلِی دلِی: [عامیانه، اصطلاح] حاشا، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دمار از کسی دراوردن: دمار از کسی درآوردن: [عامیانه، کنای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دماغ تیز داشتن: دماغ تیز داشتن: [عامیانه، کنایه ] ش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دماغ چاق بودن: دماغ چاق بودن : [عامیانه، کنایه ] س ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دماغ چاقی: دماغ چاقی: [عامیانه، اصطلاح] احوال ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دماغ خشکی: دماغ خشکی : [عامیانه، اصطلاح] بی مغ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دماغ را بالا کشیدن: دماغ را بالا کشیدن: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دماغ سوختگی: دماغ سوختگی: [عامیانه، اصطلاح] خجال ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دماغ سوخته شدن: دماغ سوخته شدن: [عامیانه، کنایه ] ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دماغ کسی چاق بودن: دماغ کسی چاق بودن: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دماغ کسی راسوزاندن: دماغ کسی را سوزاندن : [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دماغ گنده: دماغ گنده : [عامیانه، اصطلاح] ثروتم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دمامه: دمامه : [عامیانه، اصطلاح] زن خشن، ز ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دمب چیزی را چسبیدن: دَمب چیزی را چسبیدن: [عامیانه، کنای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دمبکی: دمبکی : [عامیانه، اصطلاح] دمبک زن، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم به خمره زدن: دم به خمره زدن: [عامیانه، کنایه ] ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم به دست دادن: دُم به دست دادن : [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم به ساعت: دم به ساعت: [عامیانه، اصطلاح] هر سا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم پر کسی رفتن: دَم ِ پَر کسی رفتن: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم پهن: دَم پهن : [عامیانه، اصطلاح] نوعی ان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم توی پا گرفتن: دُم توی پا گرفتن: [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم توی تاقچه گذاشتن: دُم توی تاقچه گذاشتن : [عامیانه، کن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم حجله کشتن گربه: دم حجله کشتن گربه : [عامیانه، ضرب ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گربه: دم حجله کشتن گربه : [عامیانه، ضرب ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم خروس از استین کسی پیدا بودن: دم خروس از آستین کسی پیدا بودن: [عا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم خروس در دست داشتن: دم خروس در دست داشتن: [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم خود را روی کول گذاشتن: دم خود را روی کول گذاشتن : [عامیانه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دم سیاه: دُم سیاه: [عامیانه، اصطلاح] نوع مرغ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم سیخ شدن: دُم سیخ شدن: [عامیانه، کنایه ] سقط ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم سیخ کردن: دُم سیخ کردن: [عامیانه، کنایه ] نگا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم علم کردن: دُم عَلم کردن: [عامیانه، کنایه ] اظ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم کار گرفتن: دم کار گرفتن : [عامیانه، اصطلاح] به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دم کسی را توی بشقاب گذاشتن: دُم کسی را توی بشقاب گذاشتن : [عامی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم کسی را دیدن: دَم کسی را دیدن: [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم کسی را گرفتن: دُم کسی را گرفتن: [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم کسی لای تله گیر کردن: دم کسی لای تله گیر کردن : [عامیانه، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دم کشیدن: دَم کشیدن : [عامیانه، اصطلاح] رسیدن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم کله پز را گرفتن: دُم کله پز را گرفتن: [عامیانه، کنای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم کوتوله: دم کوتوله : [عامیانه، اصطلاح] کوتاه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم گاو به دست اوردن: دم گاو به دست آوردن : [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دم موشی: دم موشی: [عامیانه، اصطلاح] هر چیز ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم نقد: دَم نقد: [عامیانه، اصطلاح] آماده، ح ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم و دستگاه چیدن: دم و دستگاه چیدن: [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم و دود: دم و دود: [عامیانه، اصطلاح] مجلس گر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دم هم کردن: دُم ِ هم کردن : [عامیانه، کنایه ] م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دمیدن توی لوله ی شیپور: دمیدن توی لوله ی شیپور : [عامیانه، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دنبال کسی فرستادن: دنبال کسی فرستادن: [عامیانه، اصطلاح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دنبال کسی گذاشتن: دنبال کسی گذاشتن: [عامیانه، اصطلاح] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دنبال کون کسی افتادن: دنبال کون کسی افتادن: [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دنبال نخود سیاه فرستادن کسی: دنبال نخود سیاه فرستادن کسی : [عامی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نخود سیاه: دنبال نخود سیاه فرستادن کسی : [عامی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دنبه تاو دادن برای کسی: دنبه تاو دادن برای کسی : [عامیانه، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دنبه: دنبه تاو دادن برای کسی : [عامیانه، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دندان پر کردن: دندان پر کردن : [عامیانه، اصطلاح] ت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دندان طمع از چیزی کشیدن: دندان طمع از چیزی کشیدن: [عامیانه، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دندان عاریه: دندان عاریه: [عامیانه، اصطلاح] دندا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دندان کسی پیش کسی گیر کردن: دندان کسی پیش کسی گیر کردن : [عامیا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دندان کسی را شمردن: دندان کسی را شمردن : [عامیانه، کنای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دنده چاق کردن: دنده چاق کردن : [عامیانه، کنایه ] س ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دنده کج: دنده کج : [عامیانه، اصطلاح] کج خلق، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دنده کسی خاریدن: دنده ی کسی خاریدن: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دنده کشیدن: دنده کشیدن : [عامیانه، اصطلاح] دنده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دنگ انداختن: دنگ انداختن : [عامیانه، کنایه ] نزد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دنگ کسی گرفتن: دنگ کسی گرفتن : [عامیانه، کنایه ] ه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دنگ و دیوانه: دنگ و دیوانه: [عامیانه، اصطلاح] خُل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دنیا امدن: دنیا آمدن: [عامیانه، اصطلاح] زاده ش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دنیا دست کیست: دنیا دست کیست؟: [عامیانه، اصطلاح] پ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوا به خورد کسی دادن: دوا به خورد کسی دادن: [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوا خور کردن: دوا خور کردن : [عامیانه، اصطلاح] عر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوا خوری: دوا خوری: [عامیانه، اصطلاح] عرق خور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوا درمان: دوا درمان : [عامیانه، اصطلاح] مداوا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوا شور: دوا شور : [عامیانه، اصطلاح] شستن فر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوا شور کردن: دوا شور کردن: [عامیانه، اصطلاح] شست ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوا گلی: دوا گُلی دوا قرمز، پرمنگنات.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوا قرمز: دوا قرمز : [عامیانه، اصطلاح] پرمنگن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوال بازی کردن: دُوال بازی کردن : [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دو امدن: دو آمدن : [عامیانه، اصطلاح] دور برد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو بامبی: دو بامبی : [عامیانه، اصطلاح] دو دست ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوبله ایستادن: دوبله ایستادن: [عامیانه، اصطلاح] نگ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو به دست کسی افتادن: دو به دست کسی افتادن : [عامیانه، کن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو به دست کسی دادن: دو به دست کسی دادن: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو به هم انداز: دو به هم انداز : [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو به هم اندازی: دو به هم اندازی : [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو پا داشتن دو پا هم قرض کردن: دو پا داشتن، دو پا هم قرض کردن: [عا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو پا در یک کفش کردن: دو پا در یک کفش کردن : [عامیانه، کن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو پشته سوار شدن: دو پشته سوار شدن : [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو پول: دو پول : [عامیانه، اصطلاح] مبلغ بسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو پولی: دو پولی : [عامیانه، اصطلاح] کالای ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوختن چشم: دوختن چشم : [عامیانه، اصطلاح] زل زد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوخته فروش: دوخته فروش :کسی که پارچه بخرد، از آ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود از کله کسی برخاستن: دود از کله ی کسی برخاستن : [عامیانه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود چراغ: دود چراغ: [عامیانه، اصطلاح] کشیدن ش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود دادن سبیل کسی: دود دادن سبیل کسی: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو دستی تقدیم کردن: دو دستی تقدیم کردن: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود شدن و به هوا رفتن: دود شدن و به هوا رفتن : [عامیانه، ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود کلفت: دود ِ کلفت: [عامیانه، اصطلاح] دود م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود نازک: دود ِ نازک: [عامیانه، اصطلاح] دود س ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود و دم داشتن: دود و دم داشتن: [عامیانه، کنایه ] ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو دو زدن: دو دو زدن : [عامیانه، اصطلاح] تکان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دو دوزه بازی: دو دوزه بازی :دو رویی، کلک زنی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور از جناب: دور از جناب: [عامیانه، اصطلاح] بلان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور از شما: دور از شما : [عامیانه، اصطلاح] بلان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوربین انداختن: دوربین انداختن : [عامیانه، اصطلاح] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور تسبیح: دور تسبیح : [عامیانه، اصطلاح] بسیار ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور چیزی را خط کشیدن: دور چیزی را خط کشیدن : [عامیانه، کن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور چیزی را قلم گرفتن: دور چیزی را قلم گرفتن : [عامیانه، ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور سر چرخاندن و دادن: دور سر چرخاندن و دادن: [عامیانه، کن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دور سرگرداندن: دور سر گرداندن: [عامیانه، کنایه ] ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور علم کسی جمع شدن: دور علم کسی جمع شدن : [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور کسی یا چیزی را خیط کشیدن: دور کسی یا چیزی را خیط کشیدن: [عامی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور کسی گشتن: دور کسی گشتن : [عامیانه، کنایه ] قر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوره افتادن: دوره افتادن: [عامیانه، اصطلاح] گردا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوره انداختن: دوره انداختن : [عامیانه، اصطلاح] مه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوری و دوستی: دوری و دوستی : [عامیانه، اصطلاح] دو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو زار: دو زار : [عامیانه، اصطلاح] دو هزار، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو زاری: دو زاری: [عامیانه، اصطلاح] سکه ی دو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو رانو نشستن: دو رانو نشستن : [عامیانه، اصطلاح] ن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوز و کلک سوار کردن: دوز و کلک سوار کردن : [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو سره بار کردن: دو سره بار کردن: [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوش فروش: دوش فروش: [عامیانه، اصطلاح] ربا خوا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو شکمه: دو شکمه : [عامیانه، اصطلاح] آن که د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو علی گلابی امدن: دو علی گلابی آمدن : [عامیانه، ضرب ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوغ و دوشاب یکی بودن: دوغ و دوشاب یکی بودن: [عامیانه، ضرب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو قورت و نیمش باقی بودن: دو قورت و نیمش باقی بودن: [عامیانه، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو کرپا: دو کرپا : [عامیانه، اصطلاح] چمباتمه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوگلاسی: دوگلاسی: [عامیانه، اصطلاح] سبیل ناز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دولا پهنا: دو لا پهنا: [عامیانه، اصطلاح] پارچه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دولاپهنا حساب کردن: دو لا پهنا حساب کردن : [عامیانه، کن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو لپه خوردن: دو لُپه خوردن : [عامیانه، کنایه ] ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو لپی خوردن: دو لُپی خوردن نگا. دو لُپه خوردن، ه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوم از ان: دوم از آن: [عامیانه، اصطلاح] در ثان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دون پاشیدن: دون پاشیدن : [عامیانه، کنایه ] دانه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دویدن توی حرف کسی: دویدن توی حرف کسی : [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان به دهان گذاشتن: دهان به دهان گذاشتن : [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان پر کن: دهان پر کن : [عامیانه، کنایه ] بدون ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان کسی استر داشتن: دهان کسی آستر داشتن: [عامیانه، کنای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان کسی بوی شیر دادن: دهان کسی بوی شیر دادن: [عامیانه، کن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان کسی چاک و بست نداشتن: دهان کسی چاک و بست نداشتن: [عامیانه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان کسی چاییدن: دهان کسی چاییدن : [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های علی باقری