نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
جنگ ازمودن: جنگ آزمودن ؛ جنگ دیدن و تجربه اندوخ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مردنژاد: مردنژاد ؛ اصیل. نجیب : دگر آنکه لشک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
جنگ اغال: جنگ آغال ؛ جنگ انگیز : همیشه تا صفت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
جنگ امیز: جنگ آمیز ؛ آمیخته بجنگ : ناز جنگ آم ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
جنگاننده: جنگاننده ؛ نغت فاعلی از جنگانیدن.
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
جنگ امدن: جنگ آمدن ؛ جنگ شدن. جنگ آغاز گشتن : ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
جمشید: جمشید: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خورشیدبخت: خورشیدبخت ؛ با بخت بلند : شه گیتی آ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خورشید به گل اندودن: خورشید بگل اندودن ؛ کنایه از پنهان ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خورشید به گل پوشیدن: خورشید بگل پوشیدن ؛ کنایه از پنهان ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خورشیددل: خورشیددل ؛ کنایه از سخی طبع: خورشید ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خورشید تابنده: خورشید تابنده ؛ خورشید تابان : ز خو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خورشید رخشان: خورشید رخشان ؛ خورشید تابان : برون ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خورشید سر دیوار: خورشید سر دیوار ؛ کنایه از غروب ورف ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
خورشیدفر: خورشیدفر ؛ با فر و شکوه. آنکه فر خو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مطلع خورشید: مطلع خورشید ؛ طلوعگاه خورشید : ای ت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
وعد الله حقا: إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً وَعْ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کتاب حکیم: الر ، تلک آیات الکتاب الحکیم ( یونس ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hindu trimurti: Hindu Trimurti خدایان تثلیث هندو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ویشنو: ویشنو : یکی از خدایان تثلیث هندو وی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
موجود نیمه ادم و شیر: موجود نیمه آدم و شیر: یکی از خدایان ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رامای تبر به دست: راما ( Ram� ) ی تبر به دست: یکی از ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
سومنات: معبد سومَنات ( Somanātha ) از جمله ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
به زمین انداختن روی کسی: به زمین انداختن روی کسی : [عامیانه، ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل اب در پرویزن و مثل اب در غربال: مثل ( چو ) آب در پرویزن و مثل آب در ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل اب حنا: مثل آب حنا ؛ کم رنگ و کم مایه ، چای ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل اب دهان مرده: مثل ( چو ) آب روان ؛ سهل و سَلِس : ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل اب ظرفشویی: مثل آب ظرفشویی ؛ کم مایه ( آبگوشت و ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل اب زر: مثل ( همچو ) آب زر ؛ بدلخواه. ببهتر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل اب سیرابی: مثل آب سیرابی ؛ کم چربی و گنده ، آب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل اب حوض: مثل آب حوض ؛ سرد و بیمزه.
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مزه اب دادن: مزه آب دادن ؛ سخت بیمزه و بیطعم بود ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل اب و شکر: مثل آب و شکر ؛ سخت بهم درآمیخته.
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل نقش بر اب: مثل نقش بر آب ؛ ناپایدار درخاطر و ذ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل اب و اتش: مثل آب و آتش ؛ جمعنشدنی. ضد یکدیگر.
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب رفته بجوی بازنیاید: آب رفته بجوی بازنیاید ؛ در مورد امر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب که یک جا ماند میگندد: آب که یک جا ماند میگندد ؛ سفر کردن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ابم است و گاوم است نوبت اسیابم است: آبم است و گاوم است نوبت آسیابم است ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب که از سر گذشت چه یک گز چه صد گز: آب که از سر گذشت چه یک گز چه صد گز، ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب روشنائی است: آب روشنائی است ؛ این جمله را هنگامی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب ریخته با کوزه نیاید: آب ریخته با کوزه نیاید ؛ چیزی را گو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب سربالا میرود قورباغه شعر میخواند: آب سربالا میرود قورباغه شعر میخواند ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب ریخته جمع نگردد: آب ریخته جمع نگردد ؛ مرادف ِ آب ریخ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اب نطلبیده مراد است: آب نطلبیده مراد است ؛ نعمتی که ناجس ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
با نادان تواضع کردن اب بحنظل دادن است: با نادان تواضع کردن آب بحنظل دادن ا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ز اب خرد ماهی خرد خیزد: ز آب خرد ماهی خرد خیزد ؛ ازسرمایه ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب نمی بیند وگرنه شناگر قابلی است: آب نمیبیند وگرنه شناگر قابلی ( لایق ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مهمان منی به اب انهم لب جوی: مهمان منی به آب آنهم لب جوی ؛ با چی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
هر کس اب دل خود را میخورد: هر کس آب دل خود را میخورد ؛ هر کس ب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب و روغن بهم نیامیزد: آب و روغن بهم نیامیزد ؛ سازگار آمدن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نه اب و نه ابادانی نه گلبانگ مسلمانی: نه آب و نه آبادانی نه گلبانگ مسلمان ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب ریخت وپاش: آب ریخت وپاش ؛ آبی که خاص شست و شوی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب روشن داشتن: آب روشن داشتن یا آب روشن بودن کسی ر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب روی کار اوردن: آب روی کار آوردن . رجوع به آب به رو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب زیر که: آب زیر کَه ْ ؛ آب زیرکاه : یکی چون ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب شدن دل: آب شدن دل ( زَهره ) ؛ عظیم ترسیدن. ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب شدن دل برای چیزی: آب شدن دل برای ( از ) چیزی ؛ سخت خو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اب گردنده: آب گردنده ؛ بکنایه ، آسمان : پیمبر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب کسی بردن: آب کسی ( چیزی ) بردن ( ریختن ) ؛ بی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اب گشاده: آب گشاده ؛ آب روان. شربت یا مَرَقی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب کردن دل کسی را: آب کردن دل کسی را ؛ او را منتظر ونگ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اب و زمین: آب و زمین ؛ عقار : مر او را بسی داد ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب ندیده موزه کشیدن: آب ندیده موزه کشیدن ؛ کاری را سخت پ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب و اندازه: آب و اندازه ؛ در اصطلاح بنایان ، تن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب نگشادن از کسی: آب نگشادن از کسی ؛ بخشش و گشایشی از ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
با کسی همان اب در کاسه بودن: با کسی همان آب در کاسه بودن ؛ همان ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ابی با کسی گرم کردن: آبی با کسی گرم کردن ؛ بمزاح ، با او ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب هنوز زیر کاه داشتن: آب هنوز زیر کاه داشتن ؛ ترقی و روزا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب و علف: آب و علف ؛ مجازاً، نعمت.
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ازاب گذشته: ازآب گذشته ؛ خوردنیی که چون ره آورد ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به اب دادن حنا و وسمه: به آب دادن حنا و وسمه ؛ فروشستن آن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ابی از کسی گرم شدن یا نشدن: آبی از کسی گرم شدن یا نشدن ؛ فایده ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خراج مملکتی بر اب بودن: خراج مملکتی بر آب بودن ؛ نسق باژ و ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سر زیر اب کردن: سر زیر آب کردن ؛ خویشتن را از کسی خ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بی ابی کردن: - بی آبی کردن ؛ کار بیمزه و نابهنجا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به زهر اب دادن: به زهر آب دادن ؛ آلودن شمشیر و خنجر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قند ته دلش اب شدن: قند ته دلش آب شدن ؛ سخت از پیشامدی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
در یک اب خوردن: در یک آب خوردن ؛ باندک زمان. در یک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل اب جفت: مثل آب جفت ؛ گس و زمخت ، در چای وام ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
گلاب گرفتن: گِل آب گرفتن ؛ ریختن آب بر خاک ْ گِ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل اب حمام: مثل آب حمام ؛ آبی گرم آنگاه که سردی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل اب: مثل ( چو، همچو ) آب ؛ نیک ازبرکرده ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اب زمزم: آب زمزم ؛ چشمه زمزم.
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب اتش شدن: آب آتش شدن ؛ سکونت و آرامشی به فتنه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب از اب نجنبیدن: آب از آب نجنبیدن ، یا تکان نخوردن ؛ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب از بنه تیره بودن: - آب از بنه تیره بودن ؛ عیب و خلل د ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب از جگر بخشیدن: آب از جگر بخشیدن ؛ عطا کردن و چیزی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب از تارک گذشتن: آب از تارک گذشتن ؛ برسیدن ، و به آخ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب از دست نچکیدن کسی را: - آب از دست نچکیدن کسی را ؛ سخت ممس ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب از چک و چانه سرازیر شدن کسی را: آب از چک و چانه سرازیر شدن کسی را ؛ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب از دهان رفتن یا سرازیر شدن کسی را: آب از دهان رفتن یا سرازیر شدن کسی ر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب از سرچشمه گل بودن: - آب از سرچشمه گل بودن ؛ آب از بنه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب از سر گذشتن کسی را: - آب از سر گذشتن کسی را ؛ آب از تار ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب از سر تیره بودن: آب از سر تیره بودن ، آب از بنه تیره ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب از کسی گشادن کسی را: آب از کسی گشادن کسی را ؛نفع و فائدت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب انداختن ماست و اش سرد: - آب انداختن ماست و آش سرد ؛ جداشدن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب بستن در: - آب بستن در. . . ؛ مشروب کردن زمین ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اب بر اتش کسی ریختن: آب ( آبی ) بر آتش کسی ریختن ( زدن ) ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب انداختن ستور: - آب انداختن ستور ؛ میختن او.
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب انداختن دهان: - آب انداختن دهان ؛ فزوده شدن اشتها ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب بستن در مالی: آب بستن در مالی ؛ به اسراف و تبذیر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب به جوی کسی روان بودن: آب به جوی کسی روان بودن ؛ بکام و مر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب به جوی بازامدن: آب به جوی بازآمدن ، آب رفته به جوی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب به دهان امدن کسی را: آب به ( در، اندر ) دهان آمدن کسی را ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب به روی اتش زدن: آب به روی آتش زدن ؛ تسکین غضب فتنه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب به سوراخ مورچه ریخته شدن: آب به سوراخ مورچه ریخته شدن ؛ غوغا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب به گلو جستن: - آب به گلو جستن ؛ فرودویدن آب به ق ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب بی لجام خوردن: آب بی لجام ( بی لگام ) خوردن ؛ بی م ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب به زیر کسی هشتن: آب به زیر کسی هشتن ؛ او را فریفتن.
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اب پیکر: آب پیکر ؛ بکنایه ، جرمی روشن از اجر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب پاکی بر دست کسی ریختن: - آب پاکی ( با یاء مصدری ) بر ( روی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب چکیدن از نثر یا نظمی: آب چکیدن از نثر یا نظمی ؛ سخت فصیح ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب تیره گشتن کسی را نزد دیگری: آب تیره گشتن کسی را نزد دیگری ؛ منف ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب چکیدن از چیزی: آب چکیدن از چیزی ؛ تازه و طری بودن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب دادن فلز: آب دادن فلز ؛ طلی کردن آن به فلزی گ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب خوش: آب خوش ؛ آب گوارا. فُرات. آب شیرین.
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب دادن کارد و شمشیر و نوع ان: آب دادن کارد و شمشیر و نوع آن ؛ عمل ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب در جوی نماندن: - آب در جوی نماندن ؛ بشدن دولت و اق ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب در چشم نبودن کسی را: آب در چشم نبودن کسی را ؛ بی حیاو بی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب در دل تکان نخوردن: آب در دل تکان نخوردن ؛ سخت آهسته کا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب خاطر: آب خاطر ؛ صفای فکرت : بجوی تو همه آ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب در سینه شکستن: - آب در سینه شکستن ؛ دردی گذرا و مو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب در شیر کردن: آب در شیر کردن ؛ غش و دغل کردن در م ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب در دهان امدن از: آب در دهان آمدن از. . . ؛ شائق و خو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب در دیده یا چشم نداشتن: - آب در دیده یا چشم نداشتن ؛ بی شرم ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب دیزی را زیاده کردن: - آب دیزی را زیاده کردن ؛ بمزاح ، چ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب را اب کشیدن: - آب را آب کشیدن ؛ سخت پرهیز و احتی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب در گلو شکستن یا به گلو جستن: آب در گلو شکستن یا به گلو جَستن ؛ ف ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب در دهان گشتن کسی را: آب در دهان گشتن کسی را ؛ ازدیدن یا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب رفته به جوی بازامدن: آب رفته به جوی بازآمدن . رجوع به آب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
عبرت: عبرت از ماده اعتبار در اصل از عبور ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
اتاق: اتاق ماشین ( خودرو ) اتاق خودرو ( ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
بک گراند: بک گراند: صداها ، اجسام ومناظری را ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کوه اسد: کوه اسد ؛ کوهی است که پیوسته آتش از ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کوه اخضر: کوه اخضر ؛ کنایه از کوه قاف است. ( ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کوه به کوه: کوه به کوه ؛ از این کوه به آن کوه. ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
افتاب به کوه رفتن: آفتاب به کوه رفتن ؛ مردن. ( ناظم ال ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کوه پولاد: کوه پولاد ؛ کنایه از زنجیر بسیار گر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کوه حلم: کوه حلم ؛ بردباری عظیم. وقار و عظمت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
کوه تیغ: کوه تیغ ؛ کنایه از روشنی بسیار است. ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کوه رونده: کوه رونده ؛ کنایه از اسب و فیل قوی. ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
کوه کوهان: کوه کوهان ؛ شتری که کوهانی بلند و ب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کوه و کاه: کوه و کاه ؛ بزرگ و کوچک. مهم و بی ا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کوه گنج: کوه گنج ؛ کنایه از گنج بزرگ. ( آنند ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کوه و کتل: کوه و کتل ؛ کوه و تپه های بلند. کوه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کوه زمرد: کوه زمرد ؛ مراد از شیئی محال. ( غیا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل کوه: مثل کوه ، مثل کوه ابوقبیس ، مثل کوه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
هفت کوه در میان: هفت کوه در میان ؛ چون نام مرگ یا بل ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کوه و بیابان بریدن: کوه و بیابان بریدن ؛ قطع کردن کوه و ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کوهی را به کاهی بخشیدن: کوهی را به کاهی بخشیدن ؛ پربهایی را ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
زولبیا: زولبیا: نوعی از شیرینی های عصر قدیم ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اسوره: اسورة جمع سوار ( بر وزن هزار ) به م ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اسفونا: آسفونا از ماده اسف هم به معنی اندوه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اکواب: اکواب جمع کوب به معنی ظروف آب است ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
مبلس: مبلس از ماده ابلاس در اصل به معنی ا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل جهنم: مثل جهنم ؛ سخت گرم.
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سر به جهنم می زند: سر بجهنم میزند ؛ سخت عظیم و فراوان ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
سوراخ موش: سوراخ موش ؛ نقب و سوراخی که موش بکن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل شاش موش: مثل شاش موش ؛ آبی سخت باریک. ( یادد ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل موش: مثل موش ؛ ترسان و حقیر. ( از امثال ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
مثل موش اب کشیده: مثل موش آب کشیده ؛ سراپا خیس از قرا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
موش پرنده: موش پرنده ؛ سنجاب. ( ناظم الاطباء ) ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
موش تو اش انداختن: موش تو آش انداختن ؛ در تداول عامه ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
موش در انبان داشتن: موش در انبان داشتن ؛ کنایه از غارت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
موش دشتی: موش دشتی ؛ موش صحرایی. قسمی از موش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
موش دوپا: موش دوپا ( دوپای ) ؛ یک قسم حیوانی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
موش را اب کشیده خوردن: موش را آب کشیده خوردن ؛ حرامی را به ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
موش سلطانی: موش سلطانی ؛ موشی باشد به مقدار جثه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
موش سیاه: موش سیاه ؛ یکی از گونه های موش کوچک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
موش کر: موش کر ؛ زبابة. ( مهذب الاسماء ) ( ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
موش کشتن در کاری: موش کشتن در کاری ؛ کنایه است از موش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
موش کوچک بیابانی: موش کوچک بیابانی ؛ گونه ای موش که د ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
موش موش کردن: موش موش کردن ؛ شاید صورتی دیگر از م ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
موش و گربه: موش و گربه ؛ دو ضد. دو مخالف. دو آش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
موش و گربه بازی دراوردن: موش و گربه بازی درآوردن ؛ کسی را به ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بز اعمش: بز اعمش ؛ مثل است برای کسی که مطلبی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ماده بز: ماده بز ؛ عنز. ( یادداشت بخط دهخدا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گوسفند امام رضا را تا چاشت نمی چراند: گوسفند امام رضا را تا چاشت نمی چران ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل گوسفند: مثل گوسفند ؛ احمق. ( امثال و حکم ج ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل گوسفند سربریده: مثل گوسفند سربریده ؛ چشمی گسیخته. ( ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خط گشاده: خط گشاده :خوش خط ، واضح، روشنگر، بی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خط مبین: خط مبین :خوش خط ، واضح، روشنگر، بیا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پارسی مطلق: پارسی مطلق :فارسی سره ، فارسی خالص ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
منبیس: منبیس:ننویس ، منویس ( ( و نامهٔ خو ...
١٠ ماه پیش