علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست فروشنده تلخ است: دست دکاندار، دست فروشنده ، دست کاسب ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش به دم گاو بند شده است: دستش به دم گاو بند شده است ؛ کاری ک ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دست کم گرفتن: - به دست کم گرفتن ؛ حقیر و بی قدر د ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش چسب دارد: دستش چسب دارد ، دستش چسبناک است ؛ د ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست شکسته وبال گردن است: دست شکسته وبال گردن است ؛ از تحمل ب ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش به پشتش نمی رسد: دستش به پشتش نمی رسد ؛چون داخل خانه ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش به ته تاپو خورده است: دستش به ته تاپو ( یا به ته کیسه ) خ ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش شیره ای است: دستش شیره ای است ؛ عادت به دزدی و ک ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش می خارد: دستش می خارد ؛ پول گیرش می آید. عوا ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش را به هفت دریا شور کند بی نمک است: دستش را به هفت دریا شور کند بی نمک ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کار می کند چشم می ترسد: دست کار می کند چشم می ترسد ؛ هر کار ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش به عرب و عجم بند شده است: دستش به عرب و عجم بند شده است ؛ دست ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست پائین: دست پائین ؛ دست کم.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کم گرفتن کسی یا چیزی را: - دست کم گرفتن کسی یا چیزی را ؛ حقی ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست پر: دست پر ( با اضافه ) ؛ حد اعلی. اکثر ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کم از فلان نداشتن: دست کم از فلان نداشتن ؛ با او برابر ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کم گرفته شدن: دست کم گرفته شدن ؛ خوار شمرده شدن. ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بالاتر بودن دست از دست: بالاتر بودن دست از دست ؛ مجازاً، نی ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بالا بودن: دست [ کسی ] بالا بودن ؛ برتر و فائق ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست از ماست: دست از ماست ؛ فتح و نصرت و نوبت وفر ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست دست بودن: دست دست [ کسی ] بودن ؛ کنایه از تسل ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بنمودن: - دست بنمودن ؛ اظهار قدرت کردن. ( ا ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستی داشتن بر کسی: دستی داشتن بر کسی ؛ حقی به گردن او ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و چنگ: دست و چنگ ؛ دست قوت و قدرت. رجوع به ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست کسی جستن: از دست کسی جستن ؛ از او رها شدن : ا ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست کسی جهیدن: از دست کسی جهیدن ؛ از اختیار و تصرف ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دست کسی بودن کار: به دست کسی بودن کار ؛ در قبضه او بو ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از دست: از دست ؛ از آزار. از بیداد. از تعدی ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ز دست: ز دست ؛ مخفف از دست. از آزار. از بی ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از هر دست: از هر دست ؛ از هر جانب. از هر سو. ا ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست اسیا: دست آسیا ( به اضافه ) ؛ دسته ٔآسیای ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست چپی و دست راستی: دست چپی و دست راستی ؛ مترتبان بر جا ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست راست سمت راست: دست راست ؛ سمت راست. جانب راست. طرف ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست امر: دست امر ؛صدر و مسند وزارت و مسند حک ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست خطر: - دست خطر ؛ مسندی را گویند که در آن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پیکر: پیکر: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پ ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

محال: کلمه ( محال ) - به کسر میم - مصدر ب ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تبوء: کلمه ( تبوء ) به معنای جای گرفتن اس ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خوک: خوک تغییر یافته ی پگ ( pig ) در زبا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بلا نسبت: بلا نسبت: [عامیانه، اصطلاح] دور از ...

٩ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بیخ به اب رسیدن: بیخ به آب رسیدن : ظاهراً به معنی رو ...

٩ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اشنان فروش: اُشنان فروش : اشنانی و اشنان گیاهی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الف وحدت: الف وحدت : در اصطلاح صوفیه موجودات ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به محض: به محضِ : [عامیانه، اصطلاح] به مجرد ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ددم وای: ددم وای: [عامیانه، اصطلاح] وای پدرم ...

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بوسه بر پای خود دادن: بوسه بر پای خود دادن : شیفته ظاهر خ ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ابکانه: آبکانه در ریخت آفکانه وآفکانه در ر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

افکانه: آبکانه در ریخت آفکانه وآفکانه در ر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اب تابه: آبتابه در ریخت آفتابه وآفتابه در ر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سفیداب: سفیداب در ریختهای سفیداج و اسفیداج ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی نکاح زاده: بی نکاح زاده : حرامزاده، آنکه بی نک ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به یک سو افکندن: به یکسو افکندن : رها کردن، به کناری ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بیت اخوه: بیت اخوه : بیت الاخوه، در علم احکام ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بیت بیماری: بیت بیماری : بیت المرض - خانه نهم، ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بهار فشان: بهار فشان : شکوفه پاشان، گل افشان . ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اب زیر پوست رفتن: آب زیر پوستش رفته است:کمی چاق شده ا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ایه 9 سوره کهف: آیه 9 سوره کهف. أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو دست به سربرنهاده: دو دست به سربرنهاده ؛ به تنگ آمده. ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست یکی کردن باکسی: دست یکی کردن باکسی ؛ با او اتفاق کر ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست یکی شدن: دست یکی شدن ؛ متحد شدن.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو دست و بازو در گردن کسی چنبر کردن: دو دست و بازو در گردن کسی چنبر کردن ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل ازدست رفته: دل ازدست رفته ؛ عاشق. دلشده : آن شن ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو دست پیش و پس بودن: دو دست پیش و پس بودن ؛ نادار و تهید ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیده بر دست کس کردن: دیده بر دست کس کردن ؛ چشم به دست کس ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهش دست: دهش دست ؛ سخاوت و بخشش و عطا. رجوع ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روی دست: روی دست ؛ مقابل پشت دست. رجوع به ای ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روی دست کسی رفتن: روی دست کسی رفتن ؛ در معامله ای بیش ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ره به دست شدن: ره به دست شدن ؛ در راه آمدن. به تجس ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیر دست اوردن چیزی: زیر دست آوردن چیزی ؛ مستولی شدن بر ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیردست بودن: زیردست بودن ؛ مطیع و فرمانبردار بود ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زیردست کردن: زیردست کردن ؛ مطیع و فرمانبر کردن : ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرا دست کسی دادن: فرا دست کسی دادن ؛ سپردن و تسلیم کر ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر دست برفشاندن: سر دست برفشاندن ؛ به بی اعتنائی دور ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر دست تافتن: سر دست تافتن ؛ مقهور کردن : کنون دش ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرا دست امدن: فرا دست آمدن ؛ پیش آمدن. به چنگ آمد ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر دست فرماندهی برفشاندن: سر دست فرماندهی برفشاندن ؛ اشارت کر ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر دست گرفتن: سر دست گرفتن ؛ امداد واعانت کردن : ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سیاه دست: سیاه دست ؛ بخیل وممسک

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سیه دست: سیه دست ؛ سیاه دست. بخیل و ممسک

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فراخ دستی: فراخ دستی ؛ مقابل تنگدستی. دولتمندی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قلم دست: قلم دست ؛ اضافه تشبیهی. استخوان دست ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قوی دست: قوی دست ؛ زورمند : قوی دست را فتح ش ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قوی دست شدن: قوی دست شدن ؛ زورمند گشتن : ولی تا ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کام و دست: کام و دست ؛ مراد و سلطه و پیروزی : ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قوی دست گشتن: قوی دست گشتن ؛ پرزور شدن : همی هرچه ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوتاه دستی: کوتاه دستی ؛ دسترس نداشتن به مراد و ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوتاه کردن دست: کوتاه کردن دست ؛ سلب تسلط کردن. باز ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوتاه دست: کوتاه دست ؛ آنکه دستش به مراد و مطل ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوتاه گشتن دست: کوتاه گشتن دست ؛ از دخالت و از مداخ ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوته کردن دست: کوته کردن دست ؛ صرفنظر کردن. پرهیز ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوته دست: کوته دست ؛ کوتاه دست : کند هر آینه ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گردیدن دست: گردیدن دست ؛ تغییر وضع و حال صورت ی ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا افشاندن: دست و پا افشاندن ؛در وقت نزع و بسمل ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا اندازان: دست و پا اندازان ؛ در حالت دست و پا ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا بریده: دست و پا ( پای ) بریده ؛ بدون دست و ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا بوسیدن: - دست و پا بوسیدن . مرادف از دست و ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست و پادار: دست و پا دار ؛ باجربزه ، مقابل بی د ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پاچه شدن: دست و پاچه شدن ؛ دست پاچه شدن.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا زدگی: دست و پا زدگی ؛ نوعی حرکت شتر: لَبَ ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا سای: دست و پا سای ؛ سنگ پا ( در حمام ) .

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا شکسته بارامدن: دست و پا شکسته بارآمدن ؛ به طنز، رق ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست و پا بسته: دست و پا بسته ؛ مغلول : بنده ای را ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا کوتاه: دست و پا کوتاه ؛ ضعیف.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا گرفتن: دست و پا گرفتن ؛ مانع و جلوگیر شدن.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا گم کردگی: دست و پا گم کردگی ؛ حالت و چگونگی د ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا نهادن چیزی را: دست و پا نهادن چیزی را ؛ کنایه از ا ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا گیری: دست و پا گیری ؛ حالت و چگونگی دست و ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا نمودن: دست و پا نمودن ؛ دست و پا کردن. دست ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و دامان: دست و دامان ؛ کنایه از توسل. ( آنند ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و تیغ داشتن: دست و تیغ داشتن ؛ نیروی بازو و مهار ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پنجه شما درد نکند: دست و پنجه شما درد نکند ؛ جمله ای د ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست و پنجه: دست و پنجه ؛ ترکیب عطفی تأکیدی است ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پنجه نرم کردن با کسی: دست و پنجه نرم کردن با کسی ؛ گلاویز ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و دل: دست و دل ؛ به معنی قوت و همت. ( آنن ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و دل بکار نرفتن: - دست و دل [کسی ] بکار نرفتن ؛ تمای ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست و دل پاکی: دست و دل پاکی ؛ کنایه از بی چیزی و ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و دل داشتن: دست و دل داشتن ؛ همت داشتن. ( از آن ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و دل لرزیدن: - دست و دل لرزیدن ؛ بیم زده و ترسان ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و دهان به اب کشیدن: دست و دهان ( دهن ) به آب کشیدن ؛ دس ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و دهان: - دست و دهان ؛ نهایت قرب. چنانکه گو ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و رو به اب زدن: دست و رو به آب زدن ؛دست و رو شستن.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و رو به اب کشیدن: دست و رو به آب کشیدن ؛ دست و رو تاز ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و دل گشاده: دست و دل گشاده ؛ سخی و جوانمرد.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و رو تازه کردن: - دست و رو تازه کردن ؛ دست و رو به ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و رو شستگی: دست و رو شستگی ؛ وقاحت. ( یادداشت م ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست ورو شستن: دست و رو ( روی ) شستن ؛ دست و رو به ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست یکدیگر گرفتن: دست یکدیگر گرفتن ؛ دست در دست دیگری ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و رو ناشسته: - دست و رو ناشسته ؛ناچیز. ناکس. ( ی ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست وفا: دست وفا ؛ اضافه استعاری : دست وفا د ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و گردن گشتن با کسی: دست و گردن گشتن با کسی ؛ کنایه از ک ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و گردن: دست و گردن ؛ دست بگردن. ( یادداشت م ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست ولایت: دست ولایت ؛ اضافه استعاری : بر آن و ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و گریبان شدن با کسی: دست و گریبان شدن با کسی ؛ دست به گر ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و گریبان: دست و گریبان ؛ دست به یقه. دست به ی ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست یافتن بر کسی: دست یافتن بر کسی ؛ بر او قاهر و غال ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و گریبان بودن: دست و گریبان بودن ؛ درگیر و گلاویز ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عین: عین: ( در زبان عربی ) ابری که از سو ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گروه: گروه ( Groupe ) : [اصطلاح جامعه شنا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گناه: گناه: گناه در پهلوی وناس winās و ون ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تیغ: تیغ را آب کردن :نور خورشید را از می ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مردم: "مردم" در تاریخ بیهقی به معنی طر فد ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هو: هُوْ: هو مخفف هُوَ که در عربی ضمیر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اندوه بردن: اندوه بردن: غم خوردن. ( مرزبان نا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امور سیاسی: امور سیاسی: کارهای تنبیهی. ( مرزب ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امضای عزیمت: امضای عزیمت: گذراندن اراده. ( مرز ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ارتکاب جرایم: ارتکاب جرایم: مرتکب جرم ها شدن. ( ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عوارض ملمات: عوارض ملمات : عارضه های نازک شده . ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عوارض حاجات: عوارض حاجات : عارضه های نیاز ها . ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شب: روز کسی به شب کشیدن: تمام شدن آن. ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تپیدن: تپیدن/طپیدن: این واژه فارسی است و ب ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خوف: خوف وخشیت هر چند در لغت به یک معنی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تشدید: تشیید/تشدید: این دو کلمه را نباید ب ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حال کسی را گرفتن: حال کسی را گرفتن : [عامیانه، کنایه ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

بلند: بلند: بلنددر پهلوی در همین ریخت بکا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خاتم: خاتم : نگین و انگشتری، کنایه از نشا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مونولوگ: مونولوگ [اصطلاح ادبی ]:مونولوگ یا ت ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

نیک: نیک : دکتر کزازی در مورد واژه ی نیک ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قطران: قطران: ماده سیاه رنگی که از شیره در ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اپیدمیولوژی: اپیدمیولوژی ( همه گیرشناسی ) : [ اص ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اورتور: اُورتور : [اصطلاح موسیقی ]اُورتور ق ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چاوک: چاوک[ اصطلاح پوشاک ]:لباسی شبیه مان ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

انکار: انکار ( Denial ) [اصطلاح اعتیاد]عدم ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دابانلو: دابان در زبان ترکی به پاشینه ی پا گ ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کینه گره بر گره اندوختن: کینه گره بر گره اندوختن :دل را پر ا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تقبل الله اعمالکم: تقبل الله اعمالکم :[ اصطلاح آخوندی] ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کوچه: کوچه: [ اصطلاح معماری و شهر سازی ] ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بید: بید ( حشره ) : بید با واژه ی bee ان ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اذین بستن: آذین بستن: آراستن ( مرزبان نامه، م ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اکثرا: اکثراً: در عربی کلمه اکثر، مانند دی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مارادونا رو ول کنید غضنفر رو بگیرید: مارادونا را ول کن غضنفر را بگیر: کن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بن و بر: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

٩ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شیرینی بادامی: شیرینی بادامی: ( کوکیز بادام ) نوعی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اتش تر: آتشِ تر: شراب، لب معشوق

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

در لاک دفاعی خود فرو رفتن: در لاک دفاعی خود فرو رفتن: از موضع ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قصه ی کلثوم ننه تعریف کردن: قصه کلثوم ننه تعریف کردن: کنایه از ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زا زیر ابی در رفتن: با زیر آبی در رفتن: با مخفی کاری و ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سوال کلیدی: سوال کلیدی: سوال حیاتی، سوال اساسی، ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دم کسی را دیدن: دَم کسی را دیدن: [عامیانه، کنایه ] ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خود را به کوچه علی چپ زدن: خود را به کوچه ی علی چپ زدن: [عامیا ...

٩ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سرزنش کردن: سرزنش کردن در زبان ترکی می شود "دان ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دست از جان شستن: دست از جان شستن : [عامیانه، کنایه ] ...

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به هیچ سبیل: به هیچ سبیل : به هیچ وجه، به هیچ نح ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پاتریوتیسم: پاتریوتیسم Patriatism :بمعنی میهن پ ...

٩ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یخ: یخ ( yekh ) : [ اصطلاح چوپانی ] صوت ...

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کردار: دست کردار ؛ اضافه استعاری. دست عمل ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست کژ: دست کژ ؛ دست کج.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کشی کردن: دست کشی کردن ؛ کنایه از دریوزه و گد ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کمال: دست کمال ؛ اضافه استعاری : دست کمال ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کلیم: دست کلیم ؛ کنایه از آفتاب. ( غیاث ) ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کمر کردن: - دست کمر کردن ؛ حلقه کردن دست دور ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست کوتاه: دست کوتاه ؛ غیر متعدی. غیر متجاوز. ...

٩ ماه پیش

مدال‌های علی باقری