علی باقری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سنگلاخ: سنگلاخ : سنگ لاخ ترجمه تحت الفظی دا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

رثا: رثا: [اصطلاح مداحی ] اصطلاحی است اد ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

منال: منال: منال در کردی به معنی فرزند اس ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دون: دون: واژه ی down انگلیسی همان واژه ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ناز: ناز:آسایش و بهورزی و بی رنجی دکتر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نیام: نیام: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ن ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رغبت: کلمه ( رغبت ) میل خاصی است از تمایل ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اواه: کلمه ( اواه ) به معنای کسی است که ز ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جاده: جاده : [ اصطلاح راهنمایی و رانندگی] ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

رواج: واژه ی " رواج" همان واژه ی " رفتن " ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قلب: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

فنجان: فنجان : در فارسی قدیم پُنگ معادل پِ ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

چم: در زبان کردی به رودخانه cham ( چم ) ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تل سر: تِل سر :یا تل مو . یکی از زیورآلات ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

راست: راست : [ اصطلاحات مجلسی ] این اصطلا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رفع و رجوع کردن: رفع و رجوع کردن: [عامیانه، اصطلاح] ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ایه 3 سوره کهف: ترجمه آیه : [ و همچنین کتابی هست اس ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن: خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن: ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پیله کردن: پیله کردن: [ عامیانه ، اصطلاح] باسم ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یا زنگی زنگ یا رومی روم: مشتری آخر شب خونش پای خودش است:[ ضر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خیر: کلمه ( خیر ) از نظر وزن وصفی است که ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خلف: کلمه ( خلف ) در مقابل ( امام ) و یا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الفا: کلمه ( الفأ ) به معنای یافتن است ، ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اختلاف ایام: اختلاف ایام: شد آمد ایام. ( مرزبا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از جای برخاستن دل: از جایی برخاستن دل: نگران شدن. ( ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از جان بریدن: از جان بریدن: قطع امید کردن. ( ( ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از پرده به در افتادن: از پرده به در افتادن: آشکارا شدن. ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ارباب حکمت: ارباب حکمت: صاحبان دانایی. ( ( از ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اخلاط طبیعی: اخلاط طبیعی: خلط های طبیعی. ( ( و ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اقامت کردن: اقامت کردن: به انجام رسانیدن. ( م ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از گشاد بیرون رفتن: از گشاد بیرون رفتن: در رفتن، جستن. ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

برف: برف چال ( Snow field ) : [اصطلاح کو ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امید شکستن: امید شکستن: ناامید شدن. ( مرزبان ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دست یازیدن: دست یازیدن: دست درازی کردن. ( مرز ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مطلع: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شب ابستن است تا چه زاید سحر: شب آبستن است تا چه زاید سحر: [ عامی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تسمه از گرده ی کسی کشیدن: تسمه از گرده ی کسی کشیدن: [عامیانه، ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پشت گوش انداختن: پشت گوش انداختن : [عامیانه، کنایه ] ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جهنم دره: جهنم دره : [عامیانه، اصطلاح] جای نا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چوچوله باز: چوچوله باز : [عامیانه، کنایه ] زنبا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زنده بلا مرده بلا: زنده بلا، مرده بلا: [عامیانه، کنایه ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زر اومدی قرمه سبزی: زر اومدی قرمه سبزی: [عامیانه، اصطلا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ایه 10 سوره کهف: آیه 10 سوره کهف. إِذْ أَوَی الْفِتْ ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کهف: واژه ی کهف عربی با واژه cave انگلیس ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ایه 23 سوره شوری: منظور از مَوَدَّة ( مودت ) در قرآن ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

موده: منظور از مَوَدَّة ( مودت ) در قرآن ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ذرع: کلمه ( ذرع ) به معنای مقایسه طول اش ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امام: یکی از دلایل معجزه بودن قران در اسر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کلاپیسه: کلاپیسه: ( کَ سَ یا س ) ( اِمر. ) ت ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امشی: امشی: محلول حشره کش ، دارویی از موا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پتی: پتی: برهنه ، بدون کفش ، در زبان ترک ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پژوهیدن: پژوهیدن: در پهلوی وزوستن wizōstan ب ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٧ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اصلاحیه: اصلاحیه: مطلبی که برای ترمیم - اصلا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست وزارت: دست وزارت ؛ مسند وزارت. ( یادداشت م ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست برداشتن: از دست برداشتن ؛ از مسند دور کردن. ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برده بودن دست: برده بودن دست ؛ فائق و چیره بودن بر ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بازپسین: دست بازپسین ؛ دفعه آخر. سرانجام. عا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست پسین: دست پسین ؛ دست پس.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست باختن: دست باختن ؛ تسلیم کردن. ( آنندراج ) ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست گستاخ کردن: - دست گستاخ کردن ؛ تسلیم کردن. ( آن ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست گرو: دست گرو ؛ از اصطلاحات بازی نرد است ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از چه دست: از چه دست ؛ از کدام فرقه و گروه ، ظ ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست بلند: از دست بلند ؛ از نوع و جنس عالی و ن ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به هفتاد دست بازی براوردن یا بازی نمودن: - به هفتاد دست بازی برآوردن یا بازی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گستاخ دست: گستاخ دست ؛ چابکدست و جلد.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مزد دست: مزد دست ؛ دستمزد. اجرت.

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لطیف دست: لطیف دست ؛ نرم دست.

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نرم دست: نرم دست ؛ لطیف دست.

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نغز دست: نغزدست ؛که دست و پنجه ای هنرمند دار ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وردست: وردست ؛ دستیار و کمک

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یک دست به پیش و یک دست به پس داشتن: یک دست به پیش و یک دست به پس داشتن ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یکدستی گرفتن کسی را یا چیزی را: یکدستی گرفتن کسی را یا چیزی را ؛ خو ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بچه یتیم دراز است: دست بچه یتیم دراز است ؛ مزاحی است ک ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست به دست سپرده است: دست به دست سپرده است ؛ از مکافات عم ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست به دنبک هر کسی بزنی صدا می دهد: دست به دنبک هر کسی بزنی صدا می دهد ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست به رانکیش نمی رسد: دست به رانکیش نمی رسد ؛ مزاحی است ن ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست در کاسه مشت بر پیشانی: دست در کاسه مشت بر پیشانی ؛ در حال ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست به سفره و مشت به پیشانی: دست به کیسه وعشق به دروازه ؛ اشاره ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست تکاندار تلخ است: دست دکاندار، دست فروشنده ، دست کاسب ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست فروشنده تلخ است: دست دکاندار، دست فروشنده ، دست کاسب ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش به دم گاو بند شده است: دستش به دم گاو بند شده است ؛ کاری ک ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دست کم گرفتن: - به دست کم گرفتن ؛ حقیر و بی قدر د ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش چسب دارد: دستش چسب دارد ، دستش چسبناک است ؛ د ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست شکسته وبال گردن است: دست شکسته وبال گردن است ؛ از تحمل ب ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش به پشتش نمی رسد: دستش به پشتش نمی رسد ؛چون داخل خانه ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش به ته تاپو خورده است: دستش به ته تاپو ( یا به ته کیسه ) خ ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش شیره ای است: دستش شیره ای است ؛ عادت به دزدی و ک ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش می خارد: دستش می خارد ؛ پول گیرش می آید. عوا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش را به هفت دریا شور کند بی نمک است: دستش را به هفت دریا شور کند بی نمک ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کار می کند چشم می ترسد: دست کار می کند چشم می ترسد ؛ هر کار ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش به عرب و عجم بند شده است: دستش به عرب و عجم بند شده است ؛ دست ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست پائین: دست پائین ؛ دست کم.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کم گرفتن کسی یا چیزی را: - دست کم گرفتن کسی یا چیزی را ؛ حقی ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست پر: دست پر ( با اضافه ) ؛ حد اعلی. اکثر ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کم از فلان نداشتن: دست کم از فلان نداشتن ؛ با او برابر ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کم گرفته شدن: دست کم گرفته شدن ؛ خوار شمرده شدن. ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بالاتر بودن دست از دست: بالاتر بودن دست از دست ؛ مجازاً، نی ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بالا بودن: دست [ کسی ] بالا بودن ؛ برتر و فائق ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست از ماست: دست از ماست ؛ فتح و نصرت و نوبت وفر ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست دست بودن: دست دست [ کسی ] بودن ؛ کنایه از تسل ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بنمودن: - دست بنمودن ؛ اظهار قدرت کردن. ( ا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستی داشتن بر کسی: دستی داشتن بر کسی ؛ حقی به گردن او ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و چنگ: دست و چنگ ؛ دست قوت و قدرت. رجوع به ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست کسی جستن: از دست کسی جستن ؛ از او رها شدن : ا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست کسی جهیدن: از دست کسی جهیدن ؛ از اختیار و تصرف ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دست کسی بودن کار: به دست کسی بودن کار ؛ در قبضه او بو ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از دست: از دست ؛ از آزار. از بیداد. از تعدی ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ز دست: ز دست ؛ مخفف از دست. از آزار. از بی ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از هر دست: از هر دست ؛ از هر جانب. از هر سو. ا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست اسیا: دست آسیا ( به اضافه ) ؛ دسته ٔآسیای ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست چپی و دست راستی: دست چپی و دست راستی ؛ مترتبان بر جا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست راست سمت راست: دست راست ؛ سمت راست. جانب راست. طرف ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست امر: دست امر ؛صدر و مسند وزارت و مسند حک ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست خطر: - دست خطر ؛ مسندی را گویند که در آن ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پیکر: پیکر: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پ ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

محال: کلمه ( محال ) - به کسر میم - مصدر ب ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تبوء: کلمه ( تبوء ) به معنای جای گرفتن اس ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خوک: خوک تغییر یافته ی پگ ( pig ) در زبا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بلا نسبت: بلا نسبت: [عامیانه، اصطلاح] دور از ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بیخ به اب رسیدن: بیخ به آب رسیدن : ظاهراً به معنی رو ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اشنان فروش: اُشنان فروش : اشنانی و اشنان گیاهی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الف وحدت: الف وحدت : در اصطلاح صوفیه موجودات ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به محض: به محضِ : [عامیانه، اصطلاح] به مجرد ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ددم وای: ددم وای: [عامیانه، اصطلاح] وای پدرم ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بوسه بر پای خود دادن: بوسه بر پای خود دادن : شیفته ظاهر خ ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ابکانه: آبکانه در ریخت آفکانه وآفکانه در ر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

افکانه: آبکانه در ریخت آفکانه وآفکانه در ر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اب تابه: آبتابه در ریخت آفتابه وآفتابه در ر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سفیداب: سفیداب در ریختهای سفیداج و اسفیداج ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی نکاح زاده: بی نکاح زاده : حرامزاده، آنکه بی نک ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به یک سو افکندن: به یکسو افکندن : رها کردن، به کناری ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بیت اخوه: بیت اخوه : بیت الاخوه، در علم احکام ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بیت بیماری: بیت بیماری : بیت المرض - خانه نهم، ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بهار فشان: بهار فشان : شکوفه پاشان، گل افشان . ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اب زیر پوست رفتن: آب زیر پوستش رفته است:کمی چاق شده ا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ایه 9 سوره کهف: آیه 9 سوره کهف. أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو دست به سربرنهاده: دو دست به سربرنهاده ؛ به تنگ آمده. ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست یکی کردن باکسی: دست یکی کردن باکسی ؛ با او اتفاق کر ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست یکی شدن: دست یکی شدن ؛ متحد شدن.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو دست و بازو در گردن کسی چنبر کردن: دو دست و بازو در گردن کسی چنبر کردن ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل ازدست رفته: دل ازدست رفته ؛ عاشق. دلشده : آن شن ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو دست پیش و پس بودن: دو دست پیش و پس بودن ؛ نادار و تهید ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیده بر دست کس کردن: دیده بر دست کس کردن ؛ چشم به دست کس ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهش دست: دهش دست ؛ سخاوت و بخشش و عطا. رجوع ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روی دست: روی دست ؛ مقابل پشت دست. رجوع به ای ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روی دست کسی رفتن: روی دست کسی رفتن ؛ در معامله ای بیش ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ره به دست شدن: ره به دست شدن ؛ در راه آمدن. به تجس ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیر دست اوردن چیزی: زیر دست آوردن چیزی ؛ مستولی شدن بر ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیردست بودن: زیردست بودن ؛ مطیع و فرمانبردار بود ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زیردست کردن: زیردست کردن ؛ مطیع و فرمانبر کردن : ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرا دست کسی دادن: فرا دست کسی دادن ؛ سپردن و تسلیم کر ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر دست برفشاندن: سر دست برفشاندن ؛ به بی اعتنائی دور ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر دست تافتن: سر دست تافتن ؛ مقهور کردن : کنون دش ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرا دست امدن: فرا دست آمدن ؛ پیش آمدن. به چنگ آمد ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر دست فرماندهی برفشاندن: سر دست فرماندهی برفشاندن ؛ اشارت کر ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر دست گرفتن: سر دست گرفتن ؛ امداد واعانت کردن : ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سیاه دست: سیاه دست ؛ بخیل وممسک

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سیه دست: سیه دست ؛ سیاه دست. بخیل و ممسک

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فراخ دستی: فراخ دستی ؛ مقابل تنگدستی. دولتمندی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قلم دست: قلم دست ؛ اضافه تشبیهی. استخوان دست ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قوی دست: قوی دست ؛ زورمند : قوی دست را فتح ش ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قوی دست شدن: قوی دست شدن ؛ زورمند گشتن : ولی تا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کام و دست: کام و دست ؛ مراد و سلطه و پیروزی : ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قوی دست گشتن: قوی دست گشتن ؛ پرزور شدن : همی هرچه ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوتاه دستی: کوتاه دستی ؛ دسترس نداشتن به مراد و ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوتاه کردن دست: کوتاه کردن دست ؛ سلب تسلط کردن. باز ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوتاه دست: کوتاه دست ؛ آنکه دستش به مراد و مطل ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوتاه گشتن دست: کوتاه گشتن دست ؛ از دخالت و از مداخ ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوته کردن دست: کوته کردن دست ؛ صرفنظر کردن. پرهیز ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوته دست: کوته دست ؛ کوتاه دست : کند هر آینه ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گردیدن دست: گردیدن دست ؛ تغییر وضع و حال صورت ی ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا افشاندن: دست و پا افشاندن ؛در وقت نزع و بسمل ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا اندازان: دست و پا اندازان ؛ در حالت دست و پا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا بریده: دست و پا ( پای ) بریده ؛ بدون دست و ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا بوسیدن: - دست و پا بوسیدن . مرادف از دست و ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست و پادار: دست و پا دار ؛ باجربزه ، مقابل بی د ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پاچه شدن: دست و پاچه شدن ؛ دست پاچه شدن.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا زدگی: دست و پا زدگی ؛ نوعی حرکت شتر: لَبَ ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا سای: دست و پا سای ؛ سنگ پا ( در حمام ) .

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا شکسته بارامدن: دست و پا شکسته بارآمدن ؛ به طنز، رق ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست و پا بسته: دست و پا بسته ؛ مغلول : بنده ای را ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا کوتاه: دست و پا کوتاه ؛ ضعیف.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا گرفتن: دست و پا گرفتن ؛ مانع و جلوگیر شدن.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا گم کردگی: دست و پا گم کردگی ؛ حالت و چگونگی د ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا نهادن چیزی را: دست و پا نهادن چیزی را ؛ کنایه از ا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پا گیری: دست و پا گیری ؛ حالت و چگونگی دست و ...

٧ ماه پیش

مدال‌های علی باقری