علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زاویه ارتفاع: زاویه ارتفاع . رجوع به زاویه نظر و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زاویه انعکاس: زاویه انعکاس ؛ زاویه ٔحادث از انعکا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زاویه انفتاح: زاویه انفتاح ؛ آن است که میان دو خط ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زاویه انکسار: زاویه انکسار ؛ زاویه ای است حادث از ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زاویه بصری: زاویه بصری ؛ زاویه واقع میان دو خطی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زاویه تکسیر: زاویه تکسیر ؛ زاویه واقع میان دو سط ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زانوی کفتار به گفتن کلوخ بستن: زانوی کفتار به گفتن کلوخ بستن ؛ مثل ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زنخ بر سر زانو نهادن: زنخ بر سر زانو نهادن ؛ سر به زانوی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر به زانو اوردن: سر به زانو آوردن ؛ بحال مراقبه فرور ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر به زانوی بی کسی نهادن: سر به زانوی بی کسی نهادن ؛ متفکر و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر زانو صفا و مروه است: سر زانو صفا و مروه است ، سر زانو کم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر زانو قدم دل کردن: سر زانو قدم دل کردن ؛ بحال مراقبت ر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زار گفتن: زار گفتن ؛ بزاری و ناله یا بعجز سخن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زار مردن: زار مردن ؛ مردن بزاری : چون آتش زرد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زار نالیدن: زار نالیدن ؛ بزاری ، از روی عجز یا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زانو به دل برنهادن: زانو به دل برنهادن . زانو بر خاک ما ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به زانو نشاندن: به زانو نشاندن ؛ به زانو درآوردن : ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به زانو نشستن: به زانو نشستن ؛ دو زانو نشستن. کنای ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به زانوی عزت نشستن: به زانوی عزت نشستن ؛ حالت عظمت و بر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پس زانو نشستن: پس زانو نشستن ؛ چنباتمه نشستن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دبستان سرزانو: دبستان سرزانو ؛ کنایه از آنکه حالت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در پس زانوی ریاضت نشستن: در پس زانوی ریاضت [نشستن ] ؛ بحالت ...

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش گرو دادن: ریش گرو دادن ؛ زبان دادن. پایندانی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریگ احقاف: ریگ احقاف ؛ ریگی است اندر جنوب بیاب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش محرابی: ریش محرابی ؛ نوعی ریش شبیه به محراب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریگ جفار: ریگ جفار ؛ ریگی است اندر حدود مصر، ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش مورچپه: ریش مورچپه ؛ شاید ریش مورچه پی. رجو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریگ فرب: ریگ فرب ؛ نام رود و ریگستانی بوده ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش مورچه پی: ریش مورچه پی ؛ بسیار کوتاه زده شده ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریگ هبیر: ریگ هبیر ؛ اندر بیابان بادیه یک ریگ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش نادری: ریش نادری ؛ شاید ریش مشابه ریش نادر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریم خورده: ریم خورده ؛ چرکین. ریمناک. جامه ریم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش نداشتن: ریش نداشتن ؛ کنایه از عزت و حرمت و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریم دوزخ: ریم دوزخ ؛ غساق. غسلین. ( یادداشت د ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریشی و پشمی بهم زدن: ریشی و پشمی بهم زدن ؛ کودکی را ریش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریم ور: ریم ور ؛ صاحب ریم. ریمناک : الاغثاث ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش و گیس بهم بافتن: - ریش و گیس بافتن یا ریش و گیس بهم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریم گوش: ریم گوش ؛ چرک گوش. ( ناظم الاطباء ) ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریو و رنگ: ریو و رنگ ؛ مکر و فریب. حیله و نیرن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش دادن و ریش گرفتن: ریش دادن و ریش گرفتن ؛ متعهد شدن. ( ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش دلی: ریش دلی ؛ دل ریشی. آزردگی خاطر.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش در اسیا سفید کردن: ریش در آسیا یا از آسیا سفید کردن ؛ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ذات الریش: ذات الریش ؛ گیاهی مانند قیصوم. ( از ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش از اسیا سفید کردن: ریش در آسیا یا از آسیا سفید کردن ؛ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریع دادن: ریع دادن ؛ افزون شدن. گوالش یافتن. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریگ پیمودن: ریگ پیمودن ؛ پیمانه کردن ریگ. سنجید ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش در دست دیگری داشتن: ریش در دست دیگری یا کسی داشتن ؛ بی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش در دست کسی داشتن: ریش در دست دیگری یا کسی داشتن ؛ بی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریگ درکفش داشتن: ریگ به کفش یا در کفش داشتن ؛ مقصودی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش سیه سپید: ریش سیه سپید ؛ لحیة لیثة. ( منتهی ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریگ در کفش کسی افتادن: ریگ در کفش یا موزه کسی افتادن ؛ به ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریشش به نماز نیست: ریشش به نماز نیست ؛ ظاهراً یعنی است ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریگ ریزه: ریگ ریزه ؛ شن های بسیار خرد و ریز. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریشش درامدن: ریشش درآمدن ؛ غیر قابل انتفاع و بی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریگ زرگری: ریگ زرگری ؛ خاک کوره زرگری که آن را ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریشش را به خون سرش خضاب کردن: ریشش را به خون سرش خضاب کردن ؛ سرش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریگ مال کردن: ریگ مال کردن ؛ شستن با مالیدن به آب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش فتحعلیشاهی: ریش فتحعلیشاهی ؛ ریش دراز همانند ری ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریگ مالی: ریگ مالی ؛ ریگ مال کردن. ( یادداشت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش کپه: ریش کپه ( به فک اضافه ) ؛ ریش پهن. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریگ مکی: ریگ مکی ؛ حجر مکی : از این ناحیت [ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش کشیدن: ریش کشیدن ؛ برقیاس ریش کندن ، کنایه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ریگ پول خرج کردن: مثل ریگ پول خرج کردن ؛ پول فراوان و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریشش درامده: ریشش درآمده ؛ مبتذل شده است. نفع سا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش جوگندمی: ریش جوگندمی ؛ سیاه و سپید.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش چپرباف: ریش چپرباف ؛ ریش کلانی که مثل شانه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش چغز: ریش چغز ؛ ریشی که تا آن را چاک نکنن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به ریش کسی بستن: به ریش کسی بستن ؛ دختری زشت را به م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش حنایی: ریش حنایی ؛ که ریش خود را به حنا خض ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش روان: ریش روان ؛ ناسور. ناصور. ( بحر الجو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به ریش کسی پیاز خرد نکردن: به ریش کسی پیاز خرد نکردن ؛ از او ن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش خر: ریش خر ؛ پرسیاوشان. لحیةالحمار. ( ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش و دارو هردو به دست کسی بودن: ریش و دارو هردو به دست کسی بودن ؛ ه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به ریش کسی نگریستن: به ریش کسی نگریستن ؛ کنایه از متوسل ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش خروس: یش خروس ؛ غبغب خروس. رعثه. ( یادداش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روی ریش: روی ریش ؛ که روی او مجروح باشد. خرا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به ریش نزدیک: به ریش نزدیک ؛ نوجوان. نوجوانی که ر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش امدن دل: ریش آمدن دل ؛ مجروح شدن دل. به مجاز ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش خود را زدن: ریش خود را زدن ؛ اصلاح کردن ریش با ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش دل: ریش دل ؛ دل ریش. آزرده خاطر.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش بر باد دادن: ریش بر باد دادن ؛ کنایه از ریش تراش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش برکندن: ریش برکندن ؛ کندن موهای ریش. کنایه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش به دوغ سفید کردن: ریش به دوغ سفید کردن ؛ کنایه از مرد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش و گیس گرو گذاشتن: ریش و گیس گرو گذاشتن ؛ ضمانت کردن. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش پرباد: ریش پرباد ؛ با غرور و تکبر. ( از غی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش جوگندم: ریش جوگندم ؛ مرد میانه سال. کهل. ( ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شربت ریواس: شربت ریواس ؛ شربتی که با عصاره ریوا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریواس دردادن: ریواس دردادن ؛ فریب دادن. گول زدن : ...

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

زامبی: زامبی ( Zombie ) : [اصطلاح بازی کام ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

دو: واژه ی " دو " با واژه های Two در ان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

فرجام: فرجام: به انجام رسانیدن و به پایان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پلید: پلید :پَل در زبان لری به معنای ناپا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایه 60 سوره کهف: ترجمه : وَإِذْ قَالَ مُوسَیٰ لِفَتَ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

بلغم: بلغم Phlegm ) ) :[ اصطلاح طب سنتی ] ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مقاوله نامه: مقاوله نامه:[اصطلاح حقوق] نوشته حاک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ودکا: اصلا در روسیه به آبvody گفته می شود ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

قطب نما: قطب نما ( Compass ) [اصطلاح دریانور ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

نحله: نِحْلَةً:نحلة در لغت به معنی بدهی و ...

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meta narratives: Meta narratives فراروایت ها

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meta self: Meta self فراخود

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moral paternalist: Moral paternalist اخلاق گرای پدر م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

new feminist: New feminist: فمینیسم نو

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

libertarian sexual ethics: Libertarian sexual Ethics: اخلاق جن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lesbian ethics: Lesbian Ethics: اخلاق همجنس گرایی ز ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

naturalized epidemiologist: Naturalized seismologist : معرفت شن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

masturbatory insanely: Masturbatory insanely جنون استمنای ...

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریدکان سرای: ریدکان سرایی یا سرای ؛ غلامان سرایی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریخته کردن: ریخته کردن ؛ سد ساختن. بند ساختن. ( ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسن ریس: رسن ریس ؛ که رشته و رسن بریسد : آوی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مصرعه ریخته: مصرعه ٔریخته یا مصرع ریخته ؛ مصرعی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مصرع ریخته: مصرعه ٔریخته یا مصرع ریخته ؛ مصرعی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسمان را از ریسمان نشناختن: آسمان را از ریسمان نشناختن ؛ بسیار ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

معنی ریخته: معنی ریخته ؛ معنی که بی تکلف و بی ت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسمان و ریسمان: آسمان و ریسمان ؛ کنایه است از سخن د ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از هم ریخته شدن: از هم ریخته شدن ؛ پراکنده شدن. پاشی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریسمان بودن اسمان در چشم: ریسمان بودن آسمان در چشم ؛ کنایه از ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زبان ریخته: زبان ریخته ؛ زبان درهم و برهمی که م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریدکان سرایی: ریدکان سرایی یا سرای ؛ غلامان سرایی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریسمان تابیدن بهر کسی: ریسمان تافتن یا تابیدن بهر کسی یا ب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پول ریختن برای کاری: پول ریختن برای کاری ؛ خرج کردن پول ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریزش کردن: ریزش کردن ؛ افتادن قسمت دهانه چاه و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک برریختن: خاک برریختن ؛خاک انداختن. خاک ریختن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریس باف: ریس باف ؛ بافته شده از ریس.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریخته دم: ریخته دم ؛ تیغی یا کاردی که روی آن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابرو ریختن: آبروی یا آب رخ ریختن ؛ بردن. محو کر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب ریزی کردن: آب ریزی کردن ؛ آب ریختن : ز دریای ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب رخ ریختن: آبروی یا آب رخ ریختن ؛ بردن. محو کر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابر سیلاب ریز: ابر سیلاب ریز ؛ ابری که باران سیل آ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب کسی را ریختن: آب کسی را ریختن ؛ آبروی وی بردن : ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جرعه ریز کردن: جرعه ریز کردن ؛ جرعه جرعه ریختن : س ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خونابه ریز: خونابه ریز ؛ اشک ریز. اشک خونین ریز ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریختن دم شمشیر: ریختن دم شمشیر ؛ خندیدن شمشیر.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریختن صفرا: ریختن صفرا ؛ دور کردن آتش کینه. ( آ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریز و مریز: ریز و مریز ؛ ریزه نقش. کوچک اندام. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رود خون ریختن: رود خون ریختن ؛ جاری ساختن رود از خ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریزی بریز: ریزی بریز ؛ کلمه دعا، یعنی رحمت کن. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ستاره ریختن: ستاره ریختن ؛ کنایه از اشک ریختن و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریز حساب: ریز حساب ؛ صورت جزء حساب. ( لغات فر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خشم کسی را بر کسی ریختن: خشم کسی را بر کسی ریختن ؛ بجای یکی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب از دیده ریختن: آب یا آب گرم از دیده ریختن ؛ کنایه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریزخوار: ریزخوار ؛ میکروفاژ . ( لغات فرهنگست ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب گرم از دیده ریختن: آب یا آب گرم از دیده ریختن ؛ کنایه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریزدانه: ریزدانه ؛ میکرولیتیک ؛ به معنی سنگه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون بر رخسار ریختن: خون بر رخسار یا بر رخ ریختن ؛ کنایه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون بر رخ ریختن: خون بر رخسار یا بر رخ ریختن ؛ کنایه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

پرچم: پرچم: این واژه در اصل ترکی و به معن ...

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خریدن: خریدن : درقدیم به معنای خر کردن مشت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پانچو: پانچو: [ اصطلاح نظامی ] روپوش برزنت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عین: کذَلِک وَ زَوَّجْنَهُم بحُور عِین ( ...

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

کوشش: کوشش: در این زبان ، کوخششن kōxšišn ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ابر: اَبَر: در پهلوی اپر apar بوده است . ...

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

فقیر: واژه ی فقیر از فاقره گرفته شده است ...

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

اهن: آهن کسی زر شدن : کنایه است از ثروتم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان فروش: ریحان فروش ؛ گلفروش. که به فروش ریح ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان ملکی: ریحان ملکی ؛ ریحان الملک. شاه اسپرغ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان نعنع: ریحان نعنع، ریحان النعنع ؛ به لغت م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان نفس: ریحان نفس ؛ که دمی خوش بوی دارد. که ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان هندی: ریحان هندی ؛ سنبل العصافیر. ( یاددا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان یمانی: ریحان یمانی ؛ قطف است. ( تحفه حکیم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روح و ریحان: روح و ریحان ؛ استراحت و رزق. ( یادد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریح غلیظ: ریح غلیظ ؛ نزد اطباء بادی است که مد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریحان الجمال: ریحان الجمال ؛ سلیخه است. ( از تحفه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان الحماحم: ریحان الحماحم ؛ حبق نبطی. ( یادداشت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان الحمام: ریحان الحمام ؛ حبق نبطی. حبق ریحانی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریحان الشیطان: ریحان الشیطان ؛ شابانج است. ( ازتحف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریحان الشیوخ: ریحان الشیوخ ؛ نام گلی. ( ناظم الاط ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریحان القبور: ریحان القبور ؛ آس بری است. ( تحفه ح ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان الکافور: ریحان الکافور ؛ سوسن. کافور یهودی. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان الملک: ریحان الملک ؛ شاهسپرم. شاه اسفرم. ش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان بدوی: ریحان بدوی ؛ خزامی. ( یادداشت دهخدا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان تاتاری: ریحان تاتاری ؛ لاله خطایی. ( یادداش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان جبلی: ریحان جبلی ؛ دانه های این گیاه را ت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان رخ: ریحان رخ ؛گلرخ. که روی زیبا و شاداب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان داود: ریحان داود ؛ آذان الفار و مرزنجوش. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان زرد: ریحان زرد ؛ کنایه از شعاع آفتاب است ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان سبز: ریحان سبز ؛ ضیمران و آن نوعی از شاه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریحان سرشت: ریحان سرشت ؛ خوشبو. برسرشت ریحان : ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از روی ریا: از روی یا ز روی ریا ؛ برای تظاهر : ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهل ریا: اهل ریا، اهل ریا و سمعه ؛ آنکه کاره ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریا ورزیدن: ریا ورزیدن ؛ ریا کردن. عملی را برای ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریاح اربعه: ریاح اربعه ؛ صبا و دبور و جنوب و شم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریاح الصبیان: ریاح الصبیان ؛ ریح الصبیان. رجوع به ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریاح غلیظه: ریاح غلیظة ؛ ریح غلیظة. رجوع به ریح ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریاست جوی: ریاست جوی ؛ که در جستجو و اندیشه رس ...

٤ ماه پیش

مدال‌های علی باقری