نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دوزانو زدن: دوزانو زدن ؛ بر دوزانو نشستن.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
لوت زدن: لوت زدن ؛ لقمه خوردن : گه ز مال طفل ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رای فرخ زدن: رای فرخ زدن ؛ رای خوب و مبارک دادن. ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نشا زدن: نشا زدن ؛ ( در تداول عامه ) غرس نشا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
لشکرجای زدن: لشکرجای زدن ؛ لشکرگاه برپا کردن.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
تگرگ زدن: تگرگ زدن ؛ باریدن تگرگ.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن الات موسیقی: زدن آلات موسیقی ؛ ضرب با زخمه یا چو ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
لشکرگاه زدن: لشکرگاه زدن ؛ لشکر گاه ترتیب دادن.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نم زدن ابر: نم زدن ابر ؛ باریدن آن. باریدن بارا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن بر چیزی: زدن بر چیزی ؛ فرود آوردن ضربه یا تی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن اهنگی از اهنگهای موسیقی: زدن آهنگی از آهنگهای موسیقی یا یکی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زئیر برزدن: زئیر برزدن ؛ نعره برآوردن شیر : یکی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بنگ زدن: بنگ زدن ؛ خوردن بنگ. ( از آنندراج ) ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر می زدن: بر می زدن ؛ خود را به می رسانیدن. ( ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن انواع مسکوک: زدن انواع مسکوک ؛ درم زدن ، درهم زد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خال زدن بدن: خال زدن بدن ؛ خال برآوردن بدن.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رطل زدن زدن: رطل زدن ( رطل گران ) زدن ؛ باده گسا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زفانه زدن: زفانه زدن ؛ زبانه کشیدن. زبانه زدن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خود را بر چیزی زدن: خود را بر چیزی ( بچیزی ) زدن ؛ با ش ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زنگار زدن: زنگار زدن ؛ زنگار برآوردن. ( از غیا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن شکل بر چیزی: زدن شکل ( صورت ) بر چیزی ؛ نقاشی کر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رطل زدن: رطل زدن ( رطل گران ) زدن ؛ باده گسا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شاخ زدن درخت: شاخ زدن درخت ؛ جوانه و شاخه های تاز ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خود را به چیزی زدن: خود را بر چیزی ( بچیزی ) زدن ؛ با ش ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گلبانگ زدن: گلبانگ زدن ؛ بانگ کشیدن. آواز برآور ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رطل گران زدن: رطل زدن ( رطل گران ) زدن ؛ باده گسا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سکه طلا و نقره زدن: سکه طلا و نقره زدن ؛ مسکوک کردن طلا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
موج زدن دریا و مانند ان: موج زدن دریا و مانند آن ؛ موج برآور ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
لب زدن بچیزی: لب زدن بچیزی ؛ لب رسانیدن بدان ، و ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ساغر شادی زدن: ساغر شادی زدن ؛ شادی کردن و شادی آف ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نفس زدن از چیزی: نفس زدن از چیزی ؛ از آن چیز سخن گفت ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سکه غم زدن: سکه غم زدن ؛ در این بیت کنایه ازغم ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
لب زدن به چیزی: لب زدن بچیزی ؛ لب رسانیدن بدان ، و ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بفرما زدن: بفرما زدن ؛ در تداول عامه ، تعارف ک ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ساغر شکرانه زدن: ساغر شکرانه زدن ؛ به علامت شکرگزاری ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن گرما: زدن گرما ؛ بیمار کردن گرما انسان یا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
طرح زدن: طرح زدن ؛ طرح ریختن. نقشه ریزی.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
هواﷲ زدن: هواﷲ زدن ؛ با بانگ بلند خدا را خوان ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
پرده زدن: پرده زدن ؛ پرده بستن. پرده آویختن.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شراب زدن: شراب زدن ؛ شراب نوشیدن. ( از آنندرا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
راه مستانه زدن: راه مستانه زدن ؛ مستانه نغمه سر داد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن راه: زدن راه ؛ بریدن راه. قطع طریق. دزید ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قافله زدن: قافله زدن ؛ دزدیدن اموال قافله. راه ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خرگه زدن: خرگه زدن ؛ خیمه برپا کردن.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سر نیزه زدن: سر نیزه زدن ؛ فرو کردن نیزه درچیزی. ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سراپرده زدن: سراپرده زدن ؛ برپا کردن سراپرده.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سرادق زدن: سرادق زدن ؛ سراپرده برپا کردن.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نان به غذائی زدن: نان به غذائی زدن ؛ فرو بردن نان در ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
طویله زدن: طویله زدن ؛ طویله برپا کردن.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بول زدن: بول زدن ؛ شاشیدن.
٤ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
بای پس: بایپس : [ اصطلاح هک و امنیت]به معنا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
دام: دام: دکتر کزازی در مورد واژه ی " دا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
تریاک زدن: تریاک زدن ؛ خراشیدن خشخاش و زخمی کر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کمر کسی را زدن: - کمر کسی را زدن ؛ جدا کردن و دو نی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زده بودن ناف کسی یا چیزی بر صفتی یا کاری: زده بودن ناف کسی یا چیزی بر صفتی یا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ریش زدن: ریش زدن ؛ اصلاح و پیراستن موی چهره.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زلف زدن: زلف زدن ؛ اصلاح موی سر.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
راه بر کسی زدن: راه بر کسی ( کسانی ) زدن ؛ غارت کرد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ره خواب زدن: راه ( ره ) خواب زدن ؛ ربودن خواب از ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
راه صبر زدن کسی را: راه صبر زدن کسی را ؛ بی طاقت کردن.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر بناگوش زدن: بر بناگوش زدن ؛ سیلی زدن. تپانچه زد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
جام بر سنگ زدن: جام بر سنگ زدن ؛ کوفتن و خرد کردن ج ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
جامه زدن: جامه زدن ؛ لگد زدن جامه بهنگام رختش ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
حسام زدن: حسام زدن ؛ بمجاز، پیکار کردن. جنگید ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
در کسی زدن: درِ کسی زدن ؛ از وی یاری خواستن. کم ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دررزق زدن: درِرزق زدن ؛ بطلب روزی برخاستن : که ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
در صلح زدن: درِ صلح زدن ؛ از در صلح در آمدن. جو ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سنگ زدن پشت بام را: سنگ زدن پشت بام را ؛ غلطانیدن سنگ ب ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شیشه بر سنگ زدن: شیشه بر سنگ زدن ؛ کنایه از نابود کر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
راه طاعت زدن کسی را: راه طاعت زدن کسی را ؛ بر عصیان گماش ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ایه 63 سوره کهف: ترجمه : قَالَ أَرَأَیْتَ [جوان همرا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ایه 64 سوره کهف: ترجمه : قَالَ ذَٰلِکَ مَا کُنَّا نَ ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
گمان: گمان : دکتر کزازی در مورد واژه ی گ ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
buy: واژه ی buy انگلیسی به معنی خرید کرد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
مرکب چوبین: مرکب چوبین در تاریخ بیهقی به معنی " ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم راندن: زخم راندن ؛ ضربه زدن. تیغ زدن. فارس ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم ریختن: زخم ریختن ؛ خسته و مجروح کردن. ( آن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم زن: زخم زن ؛ آنکه کسی را خسته و مجروح ک ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم سهمناک: زخم سهمناک ؛ ضربه مهلک و هولناک. رج ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سر واکردن زخم: سر واکردن زخم ؛ ( در تداول عامه ) ب ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ایه 61 سوره کهف: آیه 61 سوره کهف: فَلَمَّا بَلَغَا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم بر زخم افتادن: زخم بر زخم افتادن ؛ زخم روی زخم آمد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
استخوان در زخم گذاشتن: ستخوان در زخم گذاشتن ، یا استخوان ل ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بزخم: بزخم ؛ کتک خورده. شکنجه دیده. زخمی. ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به زخم رو اوردن: به زخم رو آوردن ؛ بزدن چوگان آغازید ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دست به زخم کردن: دست به زخم کردن ، دست به زخم گشادن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دست به زخم گشادن: دست به زخم کردن ، دست به زخم گشادن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دست زخم کردن: دست زخم کردن ؛ بمعنی دست بزخم کردن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم پهلوگذار: زخم پهلوگذار ؛ زخمی که به آن طرف په ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم چشیدن: - زخم چشیدن ؛ خسته و مجروح شدن. ( ب ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم چیدن: زخم چیدن ؛ زخم خوردن. مجروح شدن. رج ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم چین: زخم چین ؛زخمی. مجروح. ریش دار و خست ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم بربط: زخم بربط ؛ زدن بربط. نواختن بربط. ب ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پرزخم: پرزخم ؛ زخمالو. پرریش. سخت مجروح. ز ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم کار: - زخم کار ؛ تعمیر بنا و زخم بنا . ( ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اندر زحیر داشتن کسی را: اندر زحیر داشتن ( کسی را ) ؛ او را ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم تیر: زخم تیر ؛ زدن تیر. فرود آوردن تیر : ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم اب رسیده: زخم آب رسیده ؛ زخمی که آب دزدیده با ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم گزک زده: زخم گَزَک زده ؛ زخم آب کشیده. ( آنن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پر از زحیر: پر از زحیر ؛ سخت اندوهگین و غمزده. ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم داری: زخم داری ؛ زدن زنگ. نواختن زنگ.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم گشادن: زخم گشادن ؛ مقابل بستن بود. ( آنندر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
پرزحیر: پرزحیر ؛ پر اندوه. پر غم. سخت اندوه ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم ازمای: - زخم آزمای ؛ آنکه بکرات خسته و مجر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم رود: زخم رود ؛ نواختن رود : که جز باربد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
در زحیر افکندن: در زحیر افکندن ( خود را ) ؛ در سختی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم منکر: زخم منکر ؛ زخم سخت. ( بهار عجم ) ( ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم کوس: زخم کوس ؛ زدن کوس. نواختن کوس : چو ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم الو: زخم آلو، زخمالو ؛ ( در تداول عامه ) ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خود را در زحیر افکندن: در زحیر افکندن ( خود را ) ؛ در سختی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم ژوبین: زخم ژوبین ؛ زدن ژوبین. فرود آوردن ژ ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم نمایان: زخم نمایان ؛ زخم آشکار مقابل زخم پن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم الود: زخم آلود ؛ آلوده به زخم. آنکه بر تن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
زخم افکندن: زخم افکندن ؛ خسته و مجروح کردن. ( آ ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم نمک: زخم نمک ؛ زخم آلوده به نمک. چون خوا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
زخم انداختن: زخم انداختن ؛ خسته و مجروح کردن. ( ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم نمک بند: زخم نمک بند ؛ زخمی که برای بند شدن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم باز: زخم باز ؛ ( در تداول امروز ایرانیان ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم یافتن: زخم یافتن ؛ زخمی شدن. زخم برداشتن. ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم پیرا: زخم پیرا ؛ کنایه از مرهم : آتش افرو ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
چشم زخ زدن: چشم زخ زدن ؛ چشم زدن. نظر زدن : عطا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زجاج مصری: زجاج مصری ؛ نوعی از آبگینه مصنوعی ا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم خواستن: زخم خواستن ؛ طالب زخم بودن. زخم چید ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم فروبردن: زخم فروبردن ؛ خسته و مجروح شدن. ( آ ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
چشمزخ کردن: چشمزخ کردن ؛ چشم زخم زدن. نظر زدن. ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم داشتن: زخم داشتن ؛ زخمی بودن. رجوع به همین ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زحمت بی حاصل: زحمت بی حاصل ؛ رنج بیهوده و بی ثمر. ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
زخم دامن دار: زخم دامن دار ؛ کنایه از زخم دراز و ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بحر زخار: بحر زخار ؛ دریای پر. ( از تاج العرو ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم لذت رسان: زخم لذت رسان ؛ ضربه لذت بخش گوارا و ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زحمه ولاده: زحمة ولادة ؛ بمعنی زحمت زاییدنست و ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم دجله ریز: زخم دجله ریز ؛ کنایه از زخمی که از ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازشدن زخم: بازشدن زخم ؛ ( در تداول عامه ) گشود ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
در زحیر: در زحیر ؛ بیمار. دچار بیماری. رنجور ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم درست: زخم درست ؛ کنایه از موت. ( آنندراج ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
زخم مژگان: زخم مژگان ؛ غالباً بمعنی چشم زخم اس ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اندر زحیر داشتن: اندر زحیر داشتن ( کسی را ) ؛ او را ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم دریدن: زخم دریدن ؛ گویا در این بیت بمعنی ب ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بستن زخم: بستن زخم ؛ ( در تداول عامه ) بسته ش ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گرز بر زخم گماشتن: گرز بر زخم گماشتن ؛ گرز را بکار اند ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم رس: زخم رس ؛ جارح و نافذ. ( ناظم الاطبا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کسی را اندر زحیر داشتن: اندر زحیر داشتن ( کسی را ) ؛ او را ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بهم امدن زخم: بهم آمدن زخم ؛ ( در تداول عامه ) بس ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبون چیزی بودن: زبون چیزی ( کسی ) بودن ؛ مجازاً، مق ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبون کسی بودن: زبون کسی بودن ؛ مطیع او بودن. ( از ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبون گرفتن کسی را: زبون گرفتن کسی را ؛ او را ببازیچه گ ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بساط زجاج: بساط زجاج ؛ فرشی از شیشه : چنان به ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زجاج حیری: زجاج حیری ؛ نوعی زجاج ( شیشه ) است. ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم بها: زخم بها ؛ دیه. فدیه. جریمه ایجاد جر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زجاج رومی: زجاج رومی ؛ نوعی زجاج ( شیشه ) است. ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم بهم امدن: زخم بهم آمدن ؛ ( در تداول عامه ) ال ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ایه 62 سوره کهف: آیه 62 سوره کهف: فَلَمَّا جَاوَزَ ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زجاج صوری: زجاج صوری ؛ نوعی زجاج ( شیشه ) است. ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٤ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
زبر اب: زبرآب ؛ پرده که بر روی آب را کد است ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبر الجبل: زبر الجبل ؛ برآمدگی در طرف بالای کو ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
بوجی موجی: بوجی موجی:[ اصطلاح توییتر]به بوس کر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
وشاق: در زبان ترکی اوشاق گفته می شود که د ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
زین: زین: دکتر کزازی در مورد واژه ی " زی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
پرده دریدن: پرده دریدن: دکتر فروزانفر در مورد " ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
کنتراست: کنتراست: به مفهوم برجسته نمودن ویا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
تب: واژه ی تب از لغت هندواروپایی tap که ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
پرداختن: واژه ی پرداختن با واژه های Pay در ا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
پارسی: پارسی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
بیشه: بیشه: دکتر کزازی در مورد واژه ی "بی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
افکندن: افکندن به معنی رساندن و یا کشیدن " ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
الما: واژه ی آلما ( سیب ترکی ) از واژه ی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٤ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٤ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
وسترن: وسترن:[سینما و تلویزیون] وسترن ، " ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٤ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه عانه: زاویه عانه ؛ زاویه میان دو استخوان ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه عجز: زاویه عجز ؛ زاویه میان عجر و فقرات ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه عقد عانی: زاویه عقد عانی . رجوع به زاویه عانه ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه قلبی: زاویه قلبی ، کبدی ؛ زاویه ای است حا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه قوس عانه: زاویه قوس عانه . رجوع به زاویه عانه ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه کشاله: زاویه کشاله ؛ خارهای خاصره یکی در خ ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه کفل: زاویه کفل ؛ خار خاصره ای که در داخل ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه متر: زاویه متر ؛ زاویه ای است حادث میان ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
زاویه وجهیه: زاویه وجهیّه ؛ آن است که نشان انحدا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه وحشی: زاویه وحشی ؛ زاویه حادث در گوشه چشم ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه چهره: زاویه چهره ؛ بر طبق طریقه کامپر هنر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به زاد برامده: به زاد برآمده ؛ پیر. سالخورده : سود ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه حد فاصل: زاویه حد فاصل ؛ زاویه ای است واقع د ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه حمل: زاویه حمل ؛ آن است که از تقابل دو م ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دیرینه زاد: دیرینه زاد ؛ معمر. سالخورد. سالخورد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه خنجری: زاویه خنجری ؛ زاویه حادث در دو طرف ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زار سوختن: زار سوختن ؛ سوختن توأم با زجر و سخ ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه سرین: زاویه سرین ؛ برآمدگی حرقفی در ساختم ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زار کشتن یا کشته شدن: زار کشتن یا کشته شدن ؛ کسی را بزاری ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زار گریستن: زار گریستن ؛ بزاری گریستن : درخش ار ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه ضلعی: زاویه ضلعی ؛ زاویه واقع میان دو ضلع ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه اکرمیه: زاویه آکرمیه ؛ زاویه حادث میان نوک ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زاویه الفا: زاویه آلفا ؛ زاویه حادث از تقاطع خط ...
٤ ماه پیش