سهیلا سهرابی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gazing: An entire lizard trapped in amber i ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tiffany twisted: پول پرست این اصطلاح رو توی آهنگ ایگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tiffany twisted: پول پرست این اصطلاح رو توی آهنگ ایگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

have the upper hand: دست بالا را داشتن ( به همین شکل هم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all or nothing: inflexible انعطاف ناپذیر فکر نمیکنم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don’t look now: مثال: فرض کنید توی رستوران نشستید، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

real deal: اصل جنس

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on target: exactly appropriate accurate

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on target: exactly appropriate accurate

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

emissions target: An emissions target or greenhouse g ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sausage factory: An unpleasant process, especially o ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flipping: بسته به کانتکست، میشه تغییر موضع یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crap: تو مایه های oh shit لعنت گندش بزنن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut the crap: چرت نگو حرف مفت نزن . . . . نخور

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

column inch: a one - inch length of a column in ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

column inch: a one - inch length of a column in ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

neuroconstructivism: عصب ساختارگرایی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

button nose: A nose with a small size and a rela ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

button nose: A nose with a small size and a rela ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the world of tomorrow: جهان آینده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the world of numbers: جهان اعداد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the world beyond: دنیای پس از مرگ زندگی پس از مرگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the world beyond: دنیای پس از مرگ زندگی پس از مرگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

free agency: عاملیت آزاد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

free agency: عاملیت آزاد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adhered to: If you adhere to a rule or agreemen ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

space rocket: موشک فضاپیما

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

space rocket: موشک فضاپیما

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flint stone: سنگ چخماق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flint stone: سنگ چخماق

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fire hat: کلاه ایمنی آتش نشانان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fire hat: کلاه ایمنی آتش نشانان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in training: در حال آموزش اگه برای شخص استفاده ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family medicine: پزشکی خانواده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

family medicine: پزشکی خانواده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

numbers: بسته به کانتکست، میتونه آمار هم معن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

button nose: بینی دکمه ای، وقتی بینی گرد و صاف ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sausage factory: اشاره به یه فرایند ناخوشایند مخصوصا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bearer: پرچمدار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calculating: حسابگر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oh shit: گندش بزنن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

amused: در حقیقت معنی کلمه amused با خوشحال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no kidding: آره والا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heavy accent: لهجه غلیظ

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keeping one's footing: حفظ تعادل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keeping one's footing: حفظ تعادل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lean in: به جلو خم شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull up short: pull sb up short / sharply به نقل ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

joking: این یه صفته، نه فعل که شوخی کردن مع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hew out: به نقل از هزاره: تراشیدن، دست و پا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

one's jaw drops: فَکِش افتاد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

penetrated: اگه گذشته نباشه، نباید فعل معنی بشه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

annoying: رو مُخ

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spit of land: شبه جزیره یا جزیره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jerkily: افتان و خیزان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take of: ظاهرا همه این فعل رو با take off اش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hax: معانی دیگه این اسلنگ: تقلب کردن ( ت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crime fighters: کسانی که با جرم و جنایت مبارزه میکن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crime fighters: کسانی که با جرم و جنایت مبارزه میکن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alter ego: همزاد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of range: خارج از محدوده خارج از دسترس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swim: غوطه ور بودن دور سر آدم چرخیدن ( اش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to term: to the natural end of a pregnancy ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

treasonous: خائنانه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wheels are turning in his head: دو دو تا چهارتا کردن قطعه های پازل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come up empty: to fail شکست خوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

realized: اگه در جایگاه فعل گذشته نباشه، باید ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be a dear: to be sweet or useful تقریبا به معن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be a dear: to be sweet or useful تقریبا به معن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

striking stone: سنگ چخماق

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rip in two: دو پاره کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not be an option: امکانپذیر نبودن ممکن نبودن �راه ندا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

joint lock: قفل مَفصل �قفل مفصل به گروهی از فنو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stiff: چِغِر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broken: دست و پا شکسته ( زبان )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the element of surprise: عامل غافلگیری مزیت غافلگیری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

move on: دل کَندَن ( یکی از کاربردهاش وقتیه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

twisted: she’s got me twisted این جمله رو دی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abused: آزار دیده آسیب دیده صدمه دیده مجروح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i cant thank you enough: نمیدونم چطور ازت تشکر کنم نمیدونم ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fail someone: کسی را ناامید کردن پشت کسی را خالی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hysterical: جنون آمیز روانشناس های قدیمی، هیستر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outmatched: A good tactician knows when he’s ou ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inspire me: روشنم کن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know better than to do something: عقلش میرسید که ( فلان کار ) را نکند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

under the pretense of: به بهانه ی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

equal to a challenge: having the necessary strength, cour ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the touch of: idiom. : a small amount of ( someth ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

small voice: صدای ضعیف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pride: این کلمه به معنی غرور و افتخار و هم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

warm up to something: با کسی گرم گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fail someone: برای کسی کم گذاشتن مثلا برای بچه ت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on command: when told to

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

holding someone to something: to make someone do what they promis ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stay strong: علاوه بر �قوی باش� یا �قوی بمون� به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blend in: میتونه به معنی جلب توجه نکردن هم اس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pin on: attribute the blame or responsibili ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pin something on someone: to blame someone for something, esp ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be known to be or do something: used to refer to something or someo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hailer: بلندگو از این مدل بلندگوها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

narrow scape: خطر از بیخ گوش آدم رد بشه مویی رد ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

protected: در مورد حیوانات، حیوانات پرورشی معا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay across: 1. from one side to the other side ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instigator: آتیش به پا کن کسی که شر درست میکنه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stick to oneself: keep to oneself avoid contact with ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dismissal time: an official notice of discharge fro ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suit coat: کت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lilting: خوش آهنگ

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

number one fan: طرفدار پر و پا قرص

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open ended: اگه برای سوال بیاد، میشه اینطوری مع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scare out of: کسی را از جایی فراری دادن مثال: I w ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cargo bed: کف اتاق پشتی وانت و کامیون رو میگن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

playing the long game: paying a small price today to make ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

parps: a honking sound produced by, or lik ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

piss poor: 1. افتضاح، خیلی بد 2. خیلی فقیر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

night rail: نوعی لباس خواب با آستین های کوتاه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have the runs: بیماری اسهال

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rock back on one's heels: میخکوب کردن، شوکه کردن، متعجب کردن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut to: move to another scene when filming ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

waltzer: A Waltzer is a flat fairground ride ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dollar store: ارزانسرا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smallfolk: رعایا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have someone's head: قصد یا میل کشتن کسی رو داشتن مخصوصا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crinet: articulated armor protecting the up ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sandwillow: بید دل برگ نوعی بید

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

briar white: Erica arborea خلنگ درختی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lackwit: احمق، خنگ، کودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wayn: ارابه واگن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fretty: به همچین طرحی میگن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chanfron: noun. a piece of plate armor for de ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ring mail: نوعی زره که از حلقه های فلزی تشکیل ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shock: اولین بار که فحش دادن مادرم را شنید ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snap: ببخشید که یه کم پیش پریدم بهت

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snap: بشکن زد تا توجه آنها را جلب کند

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blame: منو سرزنش نکن رفیق - من تو این قضیه ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ripe: میوه ای که زود برسه زود هم فاسد میش ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by the way: از طرز لباس پوشیدنش معلوم بود خارجی ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by the way: اوه، راستی یک پیام تلفنی برایتان آم ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explore: کلمب آمریکا را کشف کرد، اما در این ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

option: میتونیم بریم، میتونیمم نریم. هر دو ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های سهیلا سهرابی