پیشنهادهای pejmanji (١٥)
get the word out about something متوجه موضوعی شدن، فهمیدن، مطلع شدن ( میتواند تصادفی یا حتی به صورت غیرمستقیم هم باشد )
get 'the word' about something متوجه موضوعی شدن، فهمیدن، مطلع شدن ( میتواند تصادفی یا حتی به صورت غیرمستقیم هم باشد )
متوجه موضوعی شدن، فهمیدن، مطلع شدن ( میتواند تصادفی یا حتی به صورت غیرمستقیم هم باشد )
فضائل و رذائل
یعنی: به زور دارم جلوی خودم را می گیرم.
مقایسه کردن چیزی با چیزهای دیگر به این منظور که یک دید از آن بدست آوریم، - لحاظ کردن - مدنظر قرار دادن - در دایره توجه قرار دادن Looking at these fi ...
خطوط صورت هنگام اخم کردن - خطوط اخم
فعل مناسب برای lip gloss فعل wear هست. she wears lip gloss more than her sister
شرور جلوه دادن Social media loves to villainize dolphins می شه چند تا هم معنا هم برایش درنظر گرفت مانند: vilify demonize
Are you keeping tabs on me? داری منو می پایی؟ ( informal ) به معنای تحت نظر داشتن و پاییدن
to rectify the problem/situation مشکل را حل کردن
عوارض جانبی مصرف زیاد قهوه مانند لرزش دست و ضربان تند قلب و. . .
ظاهر کرو کثیف و رو مخ ( هم برای انسان هم برای اشیاء ) American English
idiom به معنای دست به سیاه و سفید نزدن i'll make all the arrangements and you won't have to left a finger
مجموعه ای از تغییرات که با هدف جذاب کردن یک شخص یا مکان انجام می شود - ( تغییر و زیباسازی )