دیکشنری
جدیدترین پیشنهادها
تلقین پذیری
بی پناهگاه - بی خانمان
بر طبق دیکشنری fast برد، محدوده، حوزه، تغییر کردن رسایی، چشمرس، تیررس، برد، دسترسی، حدود، خط مبنا، منحنی مبنا، در صف آوردن، آراستن، مرتب کردن، میزان ...
به هیچ وجه تمام نشده است
زندگی کردن به روشی که مسؤلیت برای اعمال و تصمیمات خود را بدون دخالت و نصیحت دیگران بخواهی و بپذیری. . . لذت بردن از زندگی
جدیدترین ترجمهها
جدیدترین پرسشها
جدیدترین پاسخها
A: You know, I wish I hadn't gotten that exercise machine. B: What do you mean? A: Well, I hate to say it, but it's pretty hard to operate. B: That's a shame. Can you return it? A: It's too late. If only I'd thought about that sooner. B: Well, maybe you can sell it A: I'll think about that. Thanks
_می دونی، کاش اون دستگاه ورزشی رو نمی گرفتم. _ منظورت چیه؟ _خب، از گفتنش متنفرم، اما کار کردن باهاش خیلی سخته. ب: چه بد. می تونی اونو برگردونی(پس بدی؟)؟ ج: خیلی دیر شده. فقط کاش زودتر به فکرم میرسید. ب: خب، شاید بتونی اون رو بفروشیA: در موردش فکر میکنم. ممنون.