تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بایده یعنی کاسه یا پیاله. در شعر آن یکی شیرست اندر با دیه - آن دگر شیرست اندر بایده. آن یکی شیرست کادم می درد - آن دگر شیرست کادم می خورد. دراین ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بُغ در ملایری یعنی بخار. بُغ و بُخار

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پِِشک انداختن یعنی قرعه کشیدن. بختیاریکا هم گفته.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بُغ یعنی بُخار. بُغ و بُخار. مانند دیگ بُغ کرده یعنی دیگ پر از بخار شده. معنی چهره ترش کردن کاربرد مجازی است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بُغیه یعنی گنجه دیواری. برای نگه داری هر چیزی مانند خوراکی. این با بُقچه ( بُغچه ) و باغ از یک ریشه است. بقچه هم بهترست بغچه نوشته شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

خَس و غَلیظ مانند آرایش خسّ و غَلیظ یا شربت خسّ و غلیظ

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پَسا کَردن یعنی جدا کردن چیزهایی که در هم آمیخته اند مانندپَسا کردن ماهیچه از استخوان و چربی خوراک.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کَته یعنی مخزن نگهداری چیزی مانند زغال Bunker

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

اَتا در مازندرانی یعنی یک دانه یا یکتا ، مثال: اَتا سیب بَخِر. یک سیب بخور.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی کو در بازی یعنی قبول نیست درنگ کنید. timeout از گویش ملایری bikeu بر وزن گوو ( گاو ) به ملایری

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی اصلی چغلی گوه پرنده است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چُتِلی یعنی نشستن روی کف دو پا. کف دوپا روی زمین و زانو به سمت سینه است. دستها در هر حالت می تواند باشند. مثال یک ملوچی داشتیم خیلی دوستش می داشتیم. ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مکینه pump ابزار یا دستگاه مکیدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

کَپونی در ملایری یعنی تقلید. کپونی در آوردن یعنی تقلید کردن. یعنی هر کاری کسی می کند دیگری هم همان کار را می کند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَغِژ یعنی تفاله پلاره های انگور در انداختن سرکه که ترش مزه است و برای درست کردن خیار ترشی استفاده می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چزغه یعنی یک انشعاب از یک خوشه. پلاره یعنی یک دانه انگور که چوبی به ان نیست. خوشه بعد چِزغه بعد پلاره انگور

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

مینا به معنی لایه بیرونی و محافظ و لطیف است. این هنوز درباره مینای دندان به کار می رَود. به لایه روی پوست صورت هم گفته می شده است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همانطور که در بَختیاریکا امده گشتن یعنی نیش زدن. نمونه گُنج ( زَنبور ) گَشتَش. یعنی زنبور گَزیدَتش.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشانه معرفه مانند the In English. نمونه کتابِ کَه ( کتابی که می شناسی ) مثال : کتابِ که را کجا هَشتی؟ کتابِ کَه را کُجا گُذاشتی؟ نمونه دیگر بچه که ( ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

برابر پارسی شورت تُنِکه می باشد به معنی زیر شلواری کوتاه.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برابر فارسی شورت زنانه تُنِکه می باشَد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضد یا علیه برابر پارسی اش دُژ است. بسان دژمن دُژَم دژخیم دشوار. همه اینها مانند دژم خشم و غم دارند. و اینکه هنوز هم در کوردی به جای ضد دِژی میگویند. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ناهمسان هم درش زیادیست و باید باشد ناسان. سان به معنی مانند هست. ناسان می شود متفاوت. در نامها هم سا یا سان را داریم بسان گلسا درسا مهسا پریسا> در شع ...