پیشنهادهای mhmph (٧)
٣٤
١٠ ماه پیش
٠
1 - گذشته و اسم مفعول فعل bite ( گاز گرفتن ) 2 - a bit کمی، تاحدودی، ذره ای، مقداری، مدتی به عنوان قید . He's a bit jealous ?Who wants a bit of cak ...
١٠ ماه پیش
١
[1]دیگر، دیگه، بیش از این، بیش از حد Alex dosn't live here anymore. [2] هیچ، اصلا Does Samsung sell 240Hz display phones anymore? سامسونگ اصلا ( هیچ ...
١٠ ماه پیش
٠
وادار کردن افراطی یا بیش از حد ( مثلا وادار کردن مفصل شانه به حرکت خارج از محدوده آن. انسان وقتی دست وبازوی خود را بلند می کند ( عمل flexion خم کردن ...
١٠ ماه پیش
٠
آرد نخودچی ( لغت دیگر آن gram flour )
١٠ ماه پیش
١
خشکبار، آجیل، آجیل جات، مغزی جات
١٠ ماه پیش
١
نشخوار فکری، نشخوار ذهنی، وسواس فکری
١١ ماه پیش
١
کار داوطلبانه در عوض جا و غذا Volunteers or "Workawayers", are expected to contribute a pre - agreed amount of time per day in exchange for lodging a ...