sportwoman - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

after all: عاقبت سرانجام

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indecision: شک تردید مردد بودن

٤ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

revers: برعکس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revers: برعکس

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fact: حقیقت - درست - واقعی true

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

present: زمان حال - اکنون now

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

present: کادو - هدیه gift

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bake a cake: پختن یک کیک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

behavior: manner

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in many ways: به روش های گوناگون به چند روش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perhaps: شاید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no pains no gains: نابرده رنج گنج میسر نمی شود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it is up to you: هر جور عشقته هر جور میلته هر جور ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

casual: informal غیر رسمی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

casually: randomly

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instagram: یک اپلیکیشن رسانه ای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lady: خانم - مونث - زن woman

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

between: بین وسط

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

answer: پاسخ دادن - جواب دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bamboo: نوعی چوب که غذای پاندا است

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

won: بردن - برنده شدن - پیروز شدن - موفق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plan: برنامه - نقشه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حاصلخیز: پربار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

first time: اولین بار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arrangement: order

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arrangement: سفارش دادن توافق کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

around: environment

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tiger: ببر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

length: میزان مدت period

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

response: پاسخ جواب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reject: refuse say no

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay for: هزینه ای را پرداخت کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off road: نوعی مسابقه با ماشین های دو دیفرانس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

logical conclusion: نتیجه گیری منطقی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heart: قلب دل

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quite by accident: کاملا بر اثر یک اتفاق یا حادثه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

why: چرا به چه دلیل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

information: اطلاعات آگاهی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

night night boy: سوسول مامانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dumplings: پیراشکی یا سمبوسه به طور کلی غذایی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conjugation: در دستور زبان برای صرف فعل استفاده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conjugation: در دستور زبان برای صرف فعل استفاده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bean: لوبیا گاهی اشاره به هسته درونی چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

king of my heart: شاه قلبم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eye: چشم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

best: بهترین صفت عالی برای خوب صفت:good ص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knowledge: میزان سطح آگاهی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nephew: brother 's son sister 's son

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hanging out with friend: have fun by friends

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

involve: include

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wire: سیم بی سیم =wireless

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inventor: a person who makes a thing that it ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you bet: be sure

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast: فعل=روزه گرفتن صفت=تند quickly

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lake: دریاچه برکه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lake: a place in nature that is full of w ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clerk: employee

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

john doe: فلانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

john doe: فلانی

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های sportwoman