دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
١,٣٣٤
رتبه در دیکشنری
٢,٧٧٤
لایک
١٤١
دیسلایک
١٧
جدیدترین پیشنهادها
٦ روز پیش
٠
هُوم می، home me, ( هُم، میی ) ، در زبان لکی با سکون حرف میم یعنی : ۱. شمارش ، سر کردن تعداد گله گوسفند ۲. حضور غیاب ۳. همراهی کردن بره های ناتوان بر ...
٦ روز پیش
٠
پَشُوم، pashom, ( پَ، شُوم ) ، در زبان لکی یعنی: ۱. ورم ناشی از زخم یا شکستگی مطلق ورم ۲. در اصلاح گویش لری بروجردی پَ شُوم یعنی: پس شام ، پَ شوم کرد ...
٦ روز پیش
٠
بِهی، behi, ( بِ، هی ) ، در زبان لکی یعنی: ۱. منو ببین، ببین ، مرا بنگر۲. اجازه بده ، فرصت بده
٦ روز پیش
٠
نِیه نِیه، nay, nay, ( نِیه ، نِیه ) در زبان لکی یعنی: ۱. من رو ببین ، ببینید ۲. توجه کنید ، حواست رو جمع کن ، گوش کن
٦ روز پیش
٠
گُنِّک، gonek, ( گُن، نِک ) ، در زبان لکی یعنی: چونه خمیر که به شکل دایره درست می کنند و روی اون رو با پارچه می پوشانند و نوبتی با وردنه صاف می کنه ب ...
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.