شاهین حسینی راد - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

simplicity: ساده سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

simplicity: ساده سازی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

allow: مقدور ساختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

allow: مقدور ساختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

address: مطرح کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

address: مطرح کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more specifically: باالخص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

more specifically: باالخص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

issues: دغدغه ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fulfilling: اجرا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

address: اشاره کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

likewise: به همین منوال

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enable: وادار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enable: وادار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

resonate: عجین شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

decontamination: پاک سازی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

GAS: سوخت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

GAS: سوخت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

meet: براورده کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more especially: باالخص

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

availability: موجودیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

availability: موجودیت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redistribution: باز توزیع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

redistribution: باز توزیع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in terms of: از منظر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

respect: ضمن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prevalently: متداول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

imposed: اجباری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

imposed: اجباری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

therefore: به همین منظور - - به همین دلیل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

therefore: به همین منظور - - به همین دلیل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

diluted: پیش پا افتاده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diluted: پیش پا افتاده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as such: بر این اساس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

as such: بر این اساس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

merit: مزیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

merit: مزیت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self rating: مقام خود

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

culpable: مسبب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

culpable: مسبب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

violate: تخطی از قانون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

violate: تخطی از قانون

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

significant: بسزایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

significant: بسزایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

holder: دارنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

holder: دارنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concerned: دست اندر کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consciously: عمدی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

all in all: در هر حال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all in all: در هر حال

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

involved: دخیل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

involved: دخیل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

add on: افزونه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

add on: افزونه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

deal: مقابله کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cross cutting: چند جانبه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cross cutting: چند جانبه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

axis: خط مشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

axis: خط مشی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adapted: منطبق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adapted: منطبق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

deal: دست و پنجه نرم کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

project: سوق دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outcome: خروجی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outcome: خروجی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

comprised: متشکل از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

comprised: متشکل از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outcome: برایند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

questionable: بحث برانگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

questionable: بحث برانگیز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure: نا فرجامی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

failure: نا فرجامی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

consequently: در پی ان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

consequently: در پی ان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inhibit: مختل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inhibit: مختل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

objective: هدفمند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

objective: هدفمند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

underutilize: دست کم گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basis: بستر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

basis: بستر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

margin: ناخواسته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

collectively: افزایشی - فزاینده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

work out: به کار گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

profit: سوداور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

profit: سوداور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

decision: مصمم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

effectively: کارگشا - کارآمد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

purchase environment: بازار خرید

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

appropriate: متناسب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

appropriate: متناسب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

real time: به موقع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

competitive environment: بازار رقابتی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

methodology: روش کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

methodology: روش کار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

preferable: ترجیحی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

normalize: همپایه سازی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

normalize: همپایه سازی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capability: توانمندی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

capability: توانمندی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

manuscript: حیطه - زمینه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

constraint: معیار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

negotiation: مجادله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

negotiation: مجادله

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mixing process: فرایند اختلاط

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

agitation: پراکندگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

preferentially: ترجیحاً

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

preferentially: ترجیحاً

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adoptive: تطبیقی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

insight: پیش زمینه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insight: پیش زمینه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

insight: دید کلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unconfine: محصور نشده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boon: موهبت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

boon: موهبت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disturbed: مخل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anchoring: مهار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

volume fraction: نسبت حجمی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

encased: غلافدار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misalignment: ناشاقول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

re circulating: گرداب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redistribute: بازتوزیع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

redistribute: بازتوزیع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

measure: معیار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hurdles: مانع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hurdles: مانع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

balling: توده ای شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

balling: توده ای شدن

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

out of kilter: درهم

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jurisdictional: قضایی کیفری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jurisdictional: قضایی کیفری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fragmentation: جداسازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fragmentation: جداسازی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bias: یکطرفه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bias: یکطرفه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frequency: پراکندگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frequency: پراکندگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

emerge: سرچشمه گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emerge: سرچشمه گرفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rational actor: عملگر منطقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

actor: عملگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

incremental: افزایشی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lie: نهفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

lie: نهفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

supporting: حامی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

supporting: حامی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

structure: پیکربندی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

structure: پیکربندی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in order of: بر طبق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in order of: بر طبق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ultimately: در نهایت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

importantly: بالاخص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

importantly: بالاخص

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

associate: همراه شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

associate: همراه شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

value: اعتبار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

normalization: همپایه سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

normalization: همپایه سازی

١ سال پیش

مدال‌های شاهین حسینی راد