پیشنهادهای theo (٢)
٣
٦ ماه پیش
٠
نگون بخت
٦ ماه پیش
١
مواجه شدن روبرو شدن. . he Faced once with a candidate he considered boring او یک بار با داوطلبی روبرو شد که او را خسته کننده می دانست.