پیشنهادهای theo (٢)
٥
٩ ماه پیش
٠
نگون بخت
٩ ماه پیش
١
مواجه شدن روبرو شدن. . he Faced once with a candidate he considered boring او یک بار با داوطلبی روبرو شد که او را خسته کننده می دانست.