عباس نعمتی فر - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the head of something: جلو چیزی Jenny marched proudly at t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vertebrae: جمع vertebra، مهره های ستون فقرات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ventilate: هوارسانی کردن، اکسیژن رسانی کردن Bo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ventilate: هوارسانی کردن، اکسیژن رسانی کردن Bo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ventilate: ( احساسات و نظر خود را پیش همگان ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vital: بسیار مهم و ضروری These measures ar ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vital: حیاتی the body’s vital processes vi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vital: پرانرژی، سرزنده، پویا، پرشور و نشاط ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put down: به زور به چیزی خاتمه دادن، سرکوب کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intemperate: ( رفتار یا کلام ) خارج از کنترل، غی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intemperate: ( رفتار یا کلام ) خارج از کنترل، غی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

precedent: روال، رویه a legal precedent UN inv ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

precedent: سابقه There is no precedent for a d ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

precedent: رسم، سنت The judgment on pension ri ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

motion: پیشنهاد، طرح to table/make a motion ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

weight watcher: کسی که ( برای کنترل وزن ) رژیم غذای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sweep: ( در سرتاسر منطقه ای یا کشوری ) با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

land: گیر آوردن ( کار یا موقعیت خوب که اف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wing: یکی از بخش های یک ساختمان ( بزرگ ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nominate: منصوب کردن=appoint Next year Mr Jen ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beset: ( با مشکل یا خطر ) مواجه کردن، ( کس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beset: ( با مشکل یا خطر ) مواجه کردن، ( کس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beloved: خیلی محبوب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

municipal council: شورای شهر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

maintain: حفظ و نگهداری کردن، رسیدگی کردن، رس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

maintain: حمایت ( مالی ) کردن How can you mai ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep up: در سطح بالا نگهداشتن The high cost ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uphold: محافظت و حمایت کردن They were fight ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

endure: پایدار ماندن، دوام آوردن friendship ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the interest of something: برای رسیدن ( یا تأمین چیزی ) In th ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the interest of something: برای رسیدن ( یا تأمین چیزی ) In th ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constitution: اساسنامه Some members were proposin ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cast a ballot: رأی دادن Fewer than 20% of the vote ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cast a vote: رأی دادن Fewer than 20% of the vote ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cast a vote: رأی دادن Fewer than 20% of the vote ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cast: انداختن ( رأی ) =cast a vote/ballot ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blame: مسئولیت ( اشتباه یا یک کار بد ) ، ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the elements: آب و هوای بد Are we going to brave ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

die down: کم شدن، فروکش کردن The flames final ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

CE: بعد از میلاد مسیح He died during ga ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

CE: بعد از میلاد مسیح He died during ga ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

CE: بعد از میلاد مسیح He died during ga ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wobble: مردد بودن The president appeared to ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wobble: لرزیدن صدا ( ناشی از ترس یا تردید ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saturate: کاملاً خیس کردن The continuous rain ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

summit: to summit 1. شرکت کردن در نشست سران ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feature: مقاله ( روزنامه و مجله ) a special ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skyrocket: ( قیمت یا مقدار یا . . . ) به سرعت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

henchman: مرید، پیرو، سرسپرده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

henchman: مرید، پیرو، سرسپرده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the dead of night: نیمه شب، نصف شب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the dead of winter: وسط زمستان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live off the fat of the land: خیلی ثروتمند بودن، یک زندگی راحت دا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

new year’s resolution: تصمیمی که در شروع سال جدید گرفته می ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the pledge of allegiance: سوگند وفاداری ( به پرچم آمریکا )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

two man: دونفره It looks like a two - man ra ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

up against: در مواجهه با، مواجه با ( یک مسئله ج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up against: در مواجهه با، مواجه با ( یک مسئله ج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lend an ear: ( صبورانه و مشفقانه ) گوش دادن He’s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

word processor: واژه پرداز، ویرایشگر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

word processor: واژه پرداز، ویرایشگر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spinster: پیردختر، دختر ترشیده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doorway: ورودی، درگاه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bunny: خرگوش ( در زبان کودکان )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run: کاندیدا شدن، کاندیدا بودن He has y ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counterfeit: تقلبی، جعلی counterfeit watches cou ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

counterfeiter: جاعل، سازنده پول یا کالای تقلبی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counterfeiter: جاعل، سازنده پول یا کالای تقلبی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gas guzzler: ماشین پرمصرف ( از نظر سوخت )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gas guzzler: ماشین پرمصرف ( از نظر سوخت )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

work out: به مرور بهتر شدن، ( مسئله ای ) به م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

work out: خوب پیش رفتن My first job didn't wo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slot: شکاف ( مخصوص قرار دادن سکه )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slot machine: دستگاه سکه ای ( برای خرید اجناس کوچ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slot machine: دستگاه سکه ای ( برای خرید اجناس کوچ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mess: کثیف و نامرتب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rotten: خیلی بد What rotten luck! She's a ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as plain as the nose on your face: خیلی روشن و واضح

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

settler: مهاجر، ساکن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sail: قایقرانی کردن، کشتیرانی کردن، حرکت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

count somebody out: کسی را ( در انجام کاری ) حساب نکردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

count out: count somebody out کسی را ( در انجا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everyone but everyone: تک تک افراد، دقیقاً همه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow your top: ناگهان شدیداً عصبانی شدن The boss w ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow your top: ناگهان شدیداً عصبانی شدن The boss w ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

life’s work: مسیر شغلی، حرفه اصلی Her garden was ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

life’s work: مسیر شغلی، حرفه اصلی Her garden was ...

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sports medicine: طب ورزشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

well liked: خیلی محبوب دوست داشتنی a well - lik ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come around: دوباره اتفاق افتادن My birthday see ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

untamed: ( سرزمین ) دست نخورده، ( حیوان ) را ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knowing: ( نگاه یا لبخند یا . . . حاکی از ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

powder keg: یک موقعیت خطرناک ( و مستعد ایجاد خش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

powder keg: یک موقعیت خطرناک ( و مستعد ایجاد خش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn away: رو برگرداندن I took one glance at t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goodly: به طور قابل ملاحظه بزرگ یا زیاد Whe ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

win fame: به موفقیت رسیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

win fame: به شهرت رسیدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get rich quick: طرحی ( عمدتاً نامطمئن و غیرمعقول ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

application letter: نامه درخواست کار ( که توسط فرد برای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

application letter: نامه درخواست کار ( که توسط فرد برای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

letter of application: تقاضانامه کار ( که فرد برای یک شرکت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

letter of application: تقاضانامه کار ( که فرد برای یک شرکت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

arts and crafts: هنرهای دستی، مانند خیاطی، سفالگری، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arts and crafts: هنرهای دستی، مانند خیاطی، سفالگری، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rave review: نقد تمجیدآمیز، نقد یا مقاله مثبت H ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rave review: نقد تمجیدآمیز، نقد یا مقاله مثبت H ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mouthful: یک قلپ، یک لقمه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a bag of tricks: هر آنچه ( از روش ها یا ابزارها ) که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

devour: با اشتیاق فراوان خواندن یا تماشا کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

devour: با اشتیاق فراوان خواندن یا تماشا کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wither: 1. پژمرده شدن The spring flowers we ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mystical: 1. روحانیِ رمزآلود و معنوی 2. عرفان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come together: به هم رسیدن the place where two riv ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roundabout way: راه غیرمستقیم، راه فرعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

roundabout way: راه غیرمستقیم، راه فرعی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

send over: فرستادن ( از طریق دریا یا هوا یا از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

send over: فرستادن ( از طریق دریا یا هوا یا از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pass along: دست به دست کردن چیزی، بازگو کردن مط ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let through: اجازه عبور دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relieve: کسی را جایگزین کردن ( وقتی نفر اول ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relieve: آزاد کردن شهر یا قلعه یا . . . An ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relieve: از شدت مشکلی کاستن programs aimed a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the horns of a dilemma: یک دوراهی که انتخاب هریک ناخوشایند ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

send word: پیغام فرستادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

send word: پیغام فرستادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

abandon: دست کشیدن ( از تلاش یا ادامه و اتما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abandon hope: امید خود را ( نسبت به وقوع چیزی ) ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop: ( عمداً یا سهواً کسی را از یک تیم ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take away from: کاستن از ( ارزش یا میزان موفقیت یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

insurance policy: بیمه نامه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insurance policy: بیمه نامه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

benevolent: خیرخواه، مهربان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

proceed to do something: بعد از یک کار به کار جدیدی اقدام کر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rarely if over: خیلی به ندرت ( =چی بشه که این کار ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reservation: قطعه زمین اختصاصی ( برای سرخ پوستان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contempt: تحقیر و بی اعتنایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grief: ماتم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strike: ناگهان اتفاق افتادن ( و صدمه و لطمه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

raise an objection: مخالفت کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stamp out: ( با اعمال قدرت و فشار یک چیز ناخوش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

recently remodeled: تازه بازسازی شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

architect: بنیان گذار، طراح ( اصلی ) Tinoco w ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marriage license: عقد نامه، سند ازدواج

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

marriage license: عقد نامه، سند ازدواج

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go sour: ناموفق شدن، رضایت بخش نبودن، دیگر خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go sour: ناموفق شدن، رضایت بخش نبودن، دیگر خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

turn sour: ناموفق شدن، رضایت بخش نبودن، دیگر خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn sour: ناموفق شدن، رضایت بخش نبودن، دیگر خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

abroad: شایع، همه گیر ( چیزی که غالب مردم آ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slow up: آرام تر کردن، کم کردن فعالیت، کاهش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slow up: آرام تر کردن، کم کردن فعالیت، کاهش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

numb: بهت زده، هاج و واج، دچار ترس یا شوک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the heels of: بلافاصله بعد از ( کسی یا چیزی ) TV ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the heels of: بلافاصله بعد از ( کسی یا چیزی ) TV ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prom queen: ملکه مهمانی آخر سال، دختری که در جش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prom queen: ملکه مهمانی آخر سال، دختری که در جش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

land: کشور، ( ادبیات ) زادگاه، سرزمین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prosecute: تلاش کردن وکیل برای اینکه اثبات کند ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call on: فراخواندن، درخواست کردن ( از فرد یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suspicious: کسی که به چیزی شک دارد، شاک ( مشکوک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tiler: کاشی کار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tiler: کاشی کار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

awkward: معذب کننده، مایه خجالت، شرمنده کنند ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

awkward: سخت و اذیت کننده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no matter how: مهم نیست چقدر . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no matter how: مهم نیست چقدر . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drown: کاملا خیساندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tale: داستان ( تخیلی و پرماجرا )

١٠ ماه پیش

مدال‌های عباس نعمتی فر