مدالهای حسن پزشکی
									
										٣٧٠
									
								
							
								
									١,٠٤٤
								
							
						
								
									١٤
								
							
						
								
									٠
								
							
						
								
									٥
								
							
						
								
									٩
								
							
						پیشنهاد با حداقل ١٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											bordering: هم مرز؛ مجاور
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد با حداقل ٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											unpredictable: Erratic و یا inconsistent ویا نامنظ ...
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز
											
												-
											
										
										
											
												همه
											
										
									
									
										١ سال پیش
									
								
							ثبت واژه جدید
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											bordering: هم مرز؛ مجاور
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد با حداقل ٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											bordering: هم مرز؛ مجاور
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد با حداقل ١٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											pursue: Follow
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							ثبت واژه جدید
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											mainpulate: دست کاری کردن، به دست گرفتن، کنترل  ...
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد با حداقل ١٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											mainpulate: دست کاری کردن، به دست گرفتن، کنترل  ...
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											pliantness: نرمی 
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											lonelily: تنها 
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							ثبت اولین پیشنهاد
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
									
										١ سال پیش
									
								
							ترجمه با حداقل ٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											alter: بیماری وحشتناک به طور قابل ملاحظه ا ...
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							ترجمه با حداقل ٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											exceed: او ادعا کرد که از حد سرعت مجاز تخطی ...
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							ثبت اولین ترجمه
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
									
										١ سال پیش