پیشنهادهای سعید محمودی (١٥)
جِزّک که چربی حیوانی سرخ شده است و آنچه پس از روغن از آن در تابه میماند. در زبان دری افغانستان نیز وجود دارد.
مَشت در مازندرانی به چم پُر است. و سرشرار و لبریز
مهمترین معنی فَر ، زیادی و بسیاری است. مانند فراوان که در اصل فرآبان بوده بمعنای جای پر آب. مترادف فاراب که همان فَراب است یعنی جای پر آب. برعکس دیم ...
خجیر از خوش چهره گرفته شده یعنی زیبا و خوش چهر
خجیر به معنی خوش چِهر است. خوش چهره و زیبا
اِراز، هراز، آراز، آراس، اَرَس، ارس، اسره، اسری، ارشک و. . . . به معنای اشک هست و نام اصیل ایرانی است که زبنهای باستانی ایران موجود هست. در مازنی اسر ...
نام روستایی در شهر سرعین در استان اردبیل است. ورگه سران بمعنای منطقه ای که افرادش سری مانند گرگ داشتند و یا از ( کلاه خود جنگی ) به شکل گرگ استفاده ...
مهرگان روز شانزدهم از هر ماه در زمان زرتشتیان می باشد که در روز مهرگان از ماه مهر، جشنی بنام جشن مهرگان برگزار میشد. مهرگان پس از اسلام به سرزمینهای ...
پَلگوش pale goosh کسی که گوشش بزرگ است. پل گوش از پیل گوش بمعنای شخصی که گوشش مانند پیل ( فیل ) بزرگ است. در ترکی پل گولاخ میگویند. گولاخ در ترکی ...
کَش در مازندرانی به پهلو و کنار گفته میشود. اما، معنی کشه، آغوش میشود. کش به کش بخردنه یعنی: به هم برخورد کردند. مه کش درد کنه یعنی: پهلویم درد می ...
سره پیش به معنی پیش یا جلوی سرا است که معمولا به حیاط خانه اطلاق میشود. سرپیش و سرویش هم میگویند.
رافا واژه گیلکی هست و بدرستی آن را چشم به راه معنی کرده اند. در اصل ( راه پا ) است یعنی کسی که راه را میپاید تا آشنایش بیاید و بعدها به راپا و رافا ت ...
پی سر به معنی ( پسِ سر ) و یا پس گردن و پشتِ سر هست. از زبان آذری به ترکی آذربایجانی منتقل شده. مثلا ( پی سر یوغون دی ) یعنی گردنش کلفت است.
شلبون در مازندرانی مخفف شعله بان است. در گذشته بر تیرهای چوبی خیابان شعله یا نوری بود تا کوچه را روشن نگه دارد. بعدها این تیرهای چوبی را شلبون و شعله ...
شلبون در مازندرانی مخفف شعله بان است و واژه روسی نیست. با سپاس