پیشنهادهای محمد علی پدرام (١٩)
الو، اولو، اله =عقاب ، شاهین ، هما، شراره ی آتش. اله موت، الموت= خانه ی عقاب. واژه لری می باشد.
الو، اولو، اله، به معنی عقاب وشاهین ویا هماوکرکس است ، درزبان لری بکار میرود، الموت به معنی خانه ی عقاب است. ، ( اله موت ) الۉ =شراره ی آتش. عقاب
گچگ، نمونه ای مهره . برای افسون وطلسم از این مهره بکار می رفت .
گچک ، مهره گچی کوچک، مهره ای برای پیش گیری طلسم وافسون . این مهره به کودکان یاجانوران مانند اسب وغیره آویزان می شد . خرمهره.
اگر به فارسی جهت ها گفته شود شاید چنین باشد . نسار=شمال نیمروز=جنوب خاور=مشرق باختر=مغرب
کپر . پوششی که بر ستون ها یا دیوار هایی استوار بوده واز چوب وبرگ وپوشال وخس وخاشاک درختان و نی وغیره بر بام آن ریخته شده باشد ، برای اینکه باد آن ها ...
هوشیار، زیرک، چاره گر، چاره اندیش، نیرنگ باز. راه اندیش، سیاستمدار. چاره کار. ( سیاس در قالب عربی است ولی چنین واژه ای در عربی برای این معنی بکار نمی ...
سپاس جویی. درخواست سپاس. سپاس خواهی . سپاس.
اخترشناس، منجم، نجوم دان، سرسام آور، هنگفت. پرشمار. اخترشمار. کنایه از شمارش وعددبزرگ به اندازه ی شمارش ستارگان. اختری. ستارگانی، پول فراوان. فراتراز ...
پوشابه . پوشش آبکی مانند.
پژوابوم. بوم سامانه
خود باش. خود بود.
سامانه ی زیستی . پژوابوم
تراشه=مخرۉط
تراشه، بریده شده ، تراش داده شده ، مخروط.
تراشه=بریده شده، تراش داده شده، مخروط
تنگه در برخی گویش ها به معنی قبر وگور یا کنایه از قبر وگور است. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . باریکه، باریکاب، دوتا کوه که فاصله ی کم ...
حنیف عربی است به معنی یکتاپرست است وهمتراز معنایی آن اهورایی است یا پیروان نیکی وخدای یگانه.
پوشش ۉپنهان کردن چیزی . انگار کردن خدا یا پیامبر واصول یافروع دین. کفر در پایه واژه ای همسان پوشش وپنهان است دیگر معنی ها قرار دادی هستند . مانندی ن ...