گلی افجه - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cope: تحمل کنار امدن , حریف شدن , گذراندن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

too: زیاد , هم چنین ,

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

large: گسترده دست و دلباز ولخرج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adapt: هماهنگ شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

admitting: اعتراف , اقرار , پذیرش , رضایت دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

describe: تعریف کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bae: بجای عزیزم یا sweetie بکار میرود Be ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

try again: دوبار سعی کردن امتحان دوباره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

activate: انگیختن تحریک کردن راندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

accessory: زینت الات , تزینات لباس شریک جرم ل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

potholder: دستگیره اشپزخانه ( برای بر داشتن ظر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heavens: اسمان ها بهشت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reality: واقعیت Reality check با حقیقت روبر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leave: بجا گذاشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

face: Face forming فرم صورت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

season: فصل ( در کتاب یا سریال )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in its own right: با توانایی خود و بدون کمک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

capital gains: سود حاصل از خرید و فروش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clue: اطلاع داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put forth an effort: کار زیاد سخت کار کردن سعی زیاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pound: ضربه زدن کوبیدن تپش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

juicy: دست اول و تازه ( در مورد شایعه )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it depends: نیاز به اطلاع بیشتر برای تصمیم گیری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put away: دور کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disappointment: ناراحتی و غم ناامیدی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so so: بدنیست قابل تحمل متوسط

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

push: تحریک کردن به کاری هل دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sight of blood: خون رسانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just now: همین حالا Right now

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retained: حفظ کردن از دست ندادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

powerlifting: وزنه برداری ( مسابقه )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

powerlifting: وزنه برداری ( مسابقه )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

discipline: مقررات , تعلیم و تربیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

autumn: فصل سوم ( بین تابستان و زمستان ) خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

news reporter: گزارشگر اخبار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exchange: جابجایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

booksmart: درس خوان باهوش و استعداد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a little more or less than: کم و بیش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

outdoor cafe: رستوران یا کافه در فضای باز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

split: جدا شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burn out: سوخت تمام کردن ( موتور ) خستگی مفر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lushy: مست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swing: چرخاندن ( رقص ) پیچ و تاب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

discomfort: ناراحتی یا درد در قسمتی از بدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gameover: بازی تمام شد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gameover: بازی تمام شد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wonder: سرگردان گیج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

downsize: کاهش اندازه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

force: ارتش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embezzlement: دزدی از محل کار اختلاس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quite the opposite: کاملا بر عکس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quite the opposite: کاملا بر عکس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minimize: کاهش دادن کوچک کردن به حداقل رسان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fine line: چروک ریز خط باریک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bet: Dont bet on it اطمینان نداشته باش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insula: بخشی از مغز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unpleasant: ناراحت گننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

feel free: راحت باش خجالت نکش ازاد باش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep mum: ساکت ماندن نگفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in due time: وقت مناسب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose one's temper: از دست دادن کنترل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold back: تامل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

change: عوض کردن Bb فکر کنم منظور شماgive ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

journal: مجله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

awards ceremony: جشن اهدا جایزه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

farm animal: دام و طیور حیوانات مزرعه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

balm: مرهم پماد نرم کننده لوسیون , کرم شا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

balm: مرهم پماد نرم کننده لوسیون , کرم شا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kidding: مسخره بازی شوخی سربه سر گذاشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dining: غذا خوری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dining: غذا خوری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pie: Apple pie نه pie apple /// Abnoous ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you can't miss it: راحت پیداش می کنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sadness: اندوه , غم , ناراحتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

little: کم , اندک , کوچک , ارزان , کم سن , ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heart: مرکز مهمترین بخش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lost: گیج , حیران

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

treatments: مداوا درمان رفتار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weigh: سبک سنگین کردن موضوع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

homestay: هم خانه اقامت در منزل کسی پانسیون خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

advertising campaign: گروه تبلیغی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

injured: اسیب , جراحت , صدمه , زخم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as far as: تا جایی که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

persist: تداوم , مقاوم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a little: یک ذره کمی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jar: ظرف شیشه ای که در داشته باشد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disaster: فاجعه , مصیبت بزرگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rock: سبکی از موسیقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't give me that: مزخرف تحویل نده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remarkable: استثنایی مطرح و قابل بحث

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spread: پهن کردن گستردگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unused: بدون استفاده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neglect: عدم توجه کافی کوتاهی , غفلت , قصور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bust: سینه مجسمه یا نقاشی نیم تنه و سر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

word: کلمه , حرف , قول ,

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blacklist: لیست سیاه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blackwork: کار بدون مجوز ( قاچاقی یا یواشکی کا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

black market: معامله غیر قانونی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

black market: معامله غیر قانونی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

isee: می دونم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intend to: قصد داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

somehow: به دلیلی یک جوری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exchange money: Hadise ارز نه ( ارض ) !!!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counting: شمارش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

partial: ناقص , نا تمام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lost: گم شده باخته از دست رفته خراب شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abdominal: شکم , معده , belly

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wife: زن شوهر میشه husbanD نه هازبنت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

education: تحصیلات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guarantee: تعهد , ضمانت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remain: جایی یا در وضعیتی باقی ماندن ادامه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adopting: پذیرش و هماهنگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unconcerned: بی تفاوت بی دغدغه بدون نگرانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check the timetable: بررسی جدول زمان بندی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stripping: لخت شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

each and every: یکایک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

using: مصرف , کاربرد , استفاده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dominate: کنترل قانون فرمان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

move away: جدا شدن عزیمت عبور سفر نقل مکان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pop up: بیرون پریدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play a part: نقشی داشتن قسمتی را بازی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diligently: مصرانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the rest: بقیه اش معنی استراحت هم هست , با تو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

passive: تاثیر پذیر بی تفاوت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exclude: رد کردن شامل نشدن دورش را خط کشید ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

instant: زود سریع فوری اماده ( در مورد غذا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peer: هم سن و سال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clearance: نوعی پاکسازی ( فروش اجناس قدیمی تر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

OIL: Golnaz عزیز , چرا فقط روغن زیتون ؟! ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

being able: قادر بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spotify: رسانه موسیقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spotify: رسانه موسیقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

twice: دو قلو میشه twin Twice دو بار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

features: صورت ها شکل و قیافه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pairing: جور کردن جفت شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overtake: حمله یا اتفاق ناگهانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

operated: عملی اجرایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defense: ایمنی محافظت ، دفاع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hail: خوشامد و تبریک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

standing: ایستادگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practic: تکرار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

determination: راه حل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snub: نادیده گرفتن رفتار سرد بی اعتنایی ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

snub: نادیده گرفتن رفتار سرد بی اعتنایی ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attested: تایید شده اثبات شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

completely out: تمام شدن بکلی خارج شدن ، دست کشیدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

massive: توده انبوه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tearing: گریه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plunge into: فزو رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complex: عقده پیچیدگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pop: سبک موسیقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

furthermore: هم چنین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

emerge: بوجود آمدن پدید آمدن ظهور کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concider: تلقی کردن قلمداد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

more recent: تازگی ، جدیدا ، همین اخیرا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concern: به فکر بودن ، توجه یا نگرانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grandiosity: با شکوه پر طمطراق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grandiosity: با شکوه پر طمطراق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sexist: تبعیض جنسیتی ، که معمولا در مورد زن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bowle: معنی آن برابر punch است . ضربه ، ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bowle: معنی آن برابر punch است . ضربه ، ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

belittle: بی ارزش شمردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get better: بهبودی بهتر شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shortly: به اختصار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shortly: به اختصار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pure: نجیب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exclousivly: منحصرا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exclousivly: منحصرا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead: منجر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spirt: روح جهش فوران

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

featuring: به شکل در قالب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alchemy: اعجاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alchemy: اعجاز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

innerpsyche: روحیه درونی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gender bending: تغییر جنسیت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

portraits: چهره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

portraits: چهره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

portraits: چهره ها نقاشی از صورت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

predate: ماقبل سابقا در گذشته اسبق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

predate: ماقبل سابقا در گذشته اسبق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let out: آزاد رها فاش باز کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gender performance: تغییر جنسیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spelled out: شرح داده شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kabala: اندیشه باستانی کابالا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kabala: اندیشه باستانی کابالا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

positioned: جایگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

positioned: جایگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

virtues: پاک دامنی فضیلت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

directed: هدایت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moreover: بیش از آن که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lacks: کمبود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

made: اعمال شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

social class: طبقه اجتماعی

١ سال پیش

مدال‌های گلی افجه