Hossein - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rhyme: هم قافیه شدن، هم قافیه بودن، قافیه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make arrangements: make an arrangement: تدارک چیدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

end up: سر درآوردن از : The car finally end ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high: فصل پر توریست: high season فصل کم ...

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leave: گذاشتن: . Leave the car in the park ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

custom: رسم و رسوم: . I'm going to learn ab ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get around: جابجا شدن، رفت و آمد کردن: . Today, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

atmosphere: جو: . I love the atmosphere at work ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

feel bad: احساس بدی داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel bad: احساس بدی داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a good mood: یه نکته اینکه: برای بیان احساس از ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave: leaf یعنی برگ ولی اگه بخوایم بگیم ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

independence: عدم وابستگی، استقلال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

independence: عدم وابستگی، استقلال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leaf: جمعش میشه leaves

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

miss: جا ماندن: . I always miss the bus م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

end up: سر درآوردن از : The car finally end ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گم شدن: get lost: گم شدن . I always get los ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گم شدن: get lost: گم شدن . I always get los ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

light rail: قطار تو شهری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

light rail: قطار تو شهری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

air conditioning: به کولر ماشین نیز میگن air conditio ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

air conditioning: . Dad, turn on the air conditioning ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

air conditioning: سیستم تهویه مطبوع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heat: سیستم گرمایشی: ?Is there heat in th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cross out: خط کشیدن، ضربدر کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

winning: برنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

winning: برنده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as we're here: تا اینجاییم. . we can see inside t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as we are here: تا اینجاییم. . we can see inside t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

authentic: اصیل: It's a real authentic house ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traffic accidents: حوادث رانندگی ، تصادفات رانندگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perfectly: بدون هیچ ایرادی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fashionably: با مُد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fashionably: با مُد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pleasure: باعث افتخار: It's my pleasure. باع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

from where: از اونجا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

world famous: world - famous مشهور جهانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

say goodbye: say goodbye خداحافظی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

say goodbye: say goodbye خداحافظی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brilliantly: به طور ماهرانه: Inside the concert ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

admission: ورودی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

admission: ورودی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movie camera: دوربین فیلم برداری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you can't miss it: تابلوئه ( حتما میبینیش ) .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rhyme: هم قافیه شدن، هم قافیه بودن، قافیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you see: میدونید: . You see, I don't have a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go on and off: روشن و خاموش شدن: . The lights alwa ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

open and close: باز و بسته شدن: . The doors are ope ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

related to: مربوط به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dressing: سس سالاد رو یا میگن dressing یا sal ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sauce: سس غذا و یا هر چیز دیگه به غیر از س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get along: سازگاری داشتن: I get along well wit ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as usual: طبق معمول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk around: چرخیدن: We walked around the town ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cost a fortune: خیلی گران بودن: put the vase down. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cost money: خرج برداشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cost money: خرج برداشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

own a lot of property: مالک اموال زیادی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rebel: کله شق: He was a rebel in his teens ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cost a fortune: گران ( خیلی گران ) تمام شدن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a wish: آرزو کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a wish: آرزو کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run across the street: آن طرف خیابان دویدن، این طرف خیابان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

license plate: پلاک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

license plate: پلاک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goon: یالا: !Go on, jump یالا، بپر!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fabulous: معرکه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go out with: رابطه عاشقانه داشتن: Tom has gone o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

delayed: با تاخیر: Your flight is delayed to ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

busy schedule: مشغله کاری ( حالا میخواد کار باشه ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

busy schedule: مشغله کاری ( حالا میخواد کار باشه ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

don't be silly: مزه نریز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set: چیدن: We can set a day and a time t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make arrangements: make an arrangement: تدارک چیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make an arrangement: make an arrangement: تدارک چیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mime: پانتومیم کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make friends: دوست شدن: He has made friends with ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dyslexic: صفته و معنیش میشه: نارسا خوان ( کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take off: درآوردن ( کفش ، پیراهن و . . . ) I ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cart: یعنی سبد خرید ( در خرید های آنلاین ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

expiration date: تاریخ انقضا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expiration date: تاریخ انقضا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

famous worldwide: مشهور جهانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

real life: غیر تخیلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

real life: غیر تخیلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

puzzled: صفته به معنای هاج و واج ، متحیر : H ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worth: به ارزش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in practice: در عمل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in practice: در عمل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

paragliding: چتر بازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cost: هزینه برداشتن، خرج برداشتن

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های Hossein