پیشنهادهای نگار ادبیات (١٩)
ودر ختای بت پرستی بوده است. رسولی به نزدیک خان فرستاده است و توینان را خواسته. جهانگشای جوینی، جلد اول، تصحیح قزوینی
تن آور یکی لشکری زورمند برهنه تن و گَست و بالابلند شاهنامه فردوسی ، گفتار اندر رزم اسکندر با حبش ، تصحیح خالقی مطلق ، دفتر ششم چاپ نیویورک
ز مردم زمین دید چون پرّ زاغ سیه دیسه و چشم ها چون چراغ شاهنامه فردوسی، گفتار اندر رزم اسکندر با حبش، تصحیح خالقی مطلق، دفتر ششم، چاپ نیویورک
پسران و برادران اونک خان و خاصگیان و مقربان او از منزلت و قربت او حسد بردند و شبایک مکر بر ممر انتهاز فرصت انداختند و. . . جهانگشای جوینی، تصحیح محم ...
. . . آنچه خلق به رنج گزارند وی را از گزارد آن رنجی نباشد. و این جز به شوقی مقلق و مزعج نتواند بود. کشف المحجوب، تصحیح دکتر محمود عابدی، صفحه ۴۲۲
آنکه بر فسق تورا رخصت دادست و جواز سوی من شاید اگر سرش بکوبی به جُواز ناصرخسرو تصحیح مینوی و محقق قصیده ۵۰
مرا مرغی سیه سارست گل خوار گهربار و سخن دان در قلم دان ناصرخسرو تصحیح مینوی و محقق، قصیده ۴۸
چنان بود که روایت آرند از امیرالمومنین عثمان - رضی الله عنه - که روزی از خرماستانیاز آن خود می آمد اندر حال خلافت، حزمه ای هیزم بر سر گرفته، و وی چها ...
سُرخست قند چون رخپین لیکن شیرینیش جدا کند از رخپین ناصرخسرو ـتصحیح مینوی و محقق
خرقه پشمین لُبس المرقعات، کشف المحجوب، تصحیح دکتر عابدی، صفحه ۶۱
خورش دادشان لختکی از سبوس بدان تا گذارند روزی به بوس فردوسی بزرگ، جلد دوم شاهنامه تصحیح خالقی مطلق، پادشاهی کیکاووس بوس به معنی سختی، فقر، درویشی
پش و یال اسب از کران تا کران براندوده مشک و می و زعفران شاهنامه فردوسی جلد اول، منوچهر، بیت ۱۴۰۱ به تصحیح دکتر خالقی مطلق پش به ضم پ
و شکوفه سر بشکفت، و اخکوک خفی بیرون آمد، و زردآلوی معرفت ظاهر شد. مرصاد العباد به اهتمام محمد امین ریاحی
دنس:چرک ، ریم، پلیدی درود بسیار و آفرین . . . . اشباح بی دنس صد و بیست و اند هزار نقطه نبوت. . . . مرصاد العباد
به فتح اول جمع نازعه ، به معنی از جای فروشنده نوازع نیاز:حاجت های از جای برکننده مرزبان نامه، خطیب رهبر، ص۴۰۹
به فتح اول و سکون دوم لغزیدن و بروی درافتادن، مرزبان نامه
همپشتی، مصدر باب تفاعل از ماده وزر، به کسر اول و سکون دوم به معنی به پشت برداشتن صفحه ۱۰۴ کتاب مرزبان نامه، تصحیح خطیب رهبر
از نوع صفت دو گانه و یا جفتی است، زیرا در این صیغه صفت مشبهه تکرار میشود، خزان به معنی کسی است که در حال خزیدن است. خزخزان در اصل خزان خزان بوده که ا ...
صد کس از گرگین همه گرگین شوند خاصه این گر خبیث ناپسند گر:بیماری کچلی