Mahdi Sadrossadat - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چتربازی: skydiving

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self loved: خود پسند - خودخواه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

looking for it: به دنبال آن ومتردافFollowed by

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از جا کندن: Tear off

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

noisiness: به معنی شلوغی و همهمه یا Commotion

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blankness: خالی بودن - پوچ بودن - تهی بودن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the cat was out of the bag: دیگه کار از کار گذشته بود

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a kidder: عجب جوکی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brush to death: مواجهه با مرگ

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump feet first into: با عجله وارد شدن

٢ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at a drop of hat: in a heartbeat

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

welcomed him with open arms: با آغوش باز از او استقبال کرد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the drop of hat: در یک لحظه و بدون لحظه ای فکر

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on paper his life ticked every box: در ظاهر او به همه چیز در زندگی رسید ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as he lays down the place settings: همانطوری که میز را چیدمان میکند

٩ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rage below: فروکش کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

but i've a favor to ask: اما من یه خواهشی دارم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slide back together: برگشتن به سمت همدیگر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boarding place: جایگاه سوارشدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as enough: ( مطابق انتظار ) as expected

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by the time: تا زمانی که

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پذیرش شدن: Check in

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bleed off: ترخیص کردن - خارج کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so on: مانند آن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

accosted by: مواجه شدن با

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lakeshore: کنار ساحل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bluegill: ماهی آبشش آبی

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exact match: همتای دقیق

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shifted restlessly: خودشو جمع و جور کرد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

replace the receiver: گوشی تلفن را گذاشتن ( قطع کردن )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk over to: Reach for

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she let out a tiny cry: او کمی گریه کرد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crack of down: سپیده دم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

taping down: نوار پیچ کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break tie: قطع رابطه

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های Mahdi Sadrossadat