پیشنهادهای Computer Friendly (٤٢)
⚖️ [حقوق] جبران خسارت تعیین شده
به صراحت، صریحاً
⚖️ [حقوق] قرارداد یک جانبه
⚖️ [حقوق] قرارداد امانی
⚖️ [حقوق] قرارداد الحاقی
⚖️ [حقوق] adequate ≠ sufficient 📚 معنی: adequate = منصفانه، عادلانه | sufficient = کافی، دارای ارزش قانونی ✍️ مثال: While 'sufficient' may merely fu ...
⚖️ [حقوق] صلاحیت قضایی، حوزۀ قضایی ✍️ مثال: This case falls under federal jurisdiction. 🕯️ معنی: این پرونده تحت صلاحیت قضایی فدرال قرار می گیرد.
[حقوق] حکم، فرمان قضایی مثال: The lawyer filed a writ of habeas corpus. معنی: وکیل حکم احضار شخص توقیف شده به دادگاه را ثبت کرد.
[حقوق] متحمّل شدن مثال: If you break the contract, you may incur a financial penalty. معنی:اگر قرارداد را [یک جانبه] باطل کنید، ممکن است متحمّل جزای ...
متحمّل شدن - تحمیل کردن
counter - offer: پیشنهاد متقابل مثال: A response that seeks to vary or amend the of the offer is counter - offer. معنی: پاسخی که درصدد تغییر یا اص ...
[حقوق] فقدان اراده حتماً باید طرفین، هنگام نوشتن قرارداد، اراده و اختیار داشته باشند و تحت اجبار یا اکراه نباشند؛ چراکه فقدان اراده و اختیار باعث ابط ...
[حقوق] اهلیت
common form: نمونۀ رایج، شکل رایج برای مثال: Advertisement and displays of goods for sale are two common forms of invitation. معنی: آگهی ها و نمایش ...
در حقوق قراردادها، دعوت به معامله ( Invitation to Treat ) به معنای دعوت از دیگران برای ارائه پیشنهاد است، بدون اینکه خود این دعوت، پیشنهاد الزام آور ...
[حقوق] افراد صغیر، صغار
[حقوق] متعاقباً - بعداً
[حقوق] ایجاب
مقابلۀ کافی یا عوض
[حقوق] خسارت های مالی
اجرای خاص
⚖️ [حقوق] دستور منع قانونی، قرار منع
صادر کردن
در حقوق قراردادها، اصلی به نام وظیفه ی کاهش خسارت ( Duty to Mitigate ) وجود دارد. بر اساس این اصل، هنگامی که یکی از طرفین قرارداد آن را نقض می کند، ط ...
[حقوق] خسارات جبرانی
intend: در نظر گرفتن نمونه: dameges are intended to compensate the injured party for loss. معنی: خسارات، برای جبران خسارت واردشده به طرف زیان دیده د ...
در حقوق قراردادها: مدّت معیّن
اصطلاحات نامعین
قطعی
در حقوق قراردادها، پرداخت خسارت هم معنی می دهد و مترادف واژه ی انگلیسی �Remedy� است.
اقدامات معقول
گستردگی
مشاوره
تحمیل
در حقوق: صرف نظر از حق قانونی
منصفانه
قرارداد غیرالزام آور
termination by operation of law: فسخ به واسطه ی قانون
پذیرنده
سِحْر حلال: نثر عالی
دست کشی: نوعی نان