forbearance

/fɔːrˈberəns//fɔːˈbeərəns/

معنی: خود داری، مدارا، طاقت، تحمل، شکیبایی، امساک
معانی دیگر: گذشت، چشم پوشی، اغماض، بردباری، تاب آوری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or capability of refraining or holding back.
مترادف: restraint
مشابه: abstention, abstinence, moderation, self-control, temperance

- He had always had a habit of yelling, but his wife's recent threat to leave him had taught him some forbearance.
[ترجمه باده] او همیشه عادت داشت که فریاد بزند اما تهدید اخیر همسرش به ترک او ، کمی خویشتنداری را به او یاد داد
|
[ترجمه گوگل] او همیشه عادت داشت فریاد بزند، اما تهدید اخیر همسرش به ترک او به او مقداری بردباری آموخت
[ترجمه ترگمان] او همیشه عادت داشت که فریاد بزند، اما تهدید اخیر همسرش به او کمی خویشتن داری کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the quality or an instance of enduring patiently or being tolerant.
مترادف: indulgence, patience
متضاد: anger, indignation, vindictiveness
مشابه: endurance, leniency, restraint, tolerance

- My request is unusual, so I ask for your forbearance.
[ترجمه باده] درخواستم غیر عادیه برای همین ازتون میخام که صبوری کنید
|
[ترجمه گوگل] درخواست من غیرعادی است، بنابراین از شما صبر می خواهم
[ترجمه ترگمان] درخواست من غیر معمول است، بنابراین من از شکیبایی شما درخواست می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. her forbearance in the face of hardships
بردباری و تحمل او در برابر مصائب

2. he showed forbearance towards offenders
او نسبت به خطاکاران از خود اغماض نشان می داد.

3. Forbearance is no acquittance.
[ترجمه گوگل]بردباری تبرئه نیست
[ترجمه ترگمان]Forbearance ترک نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pressed beyond the limits of forbearance, our army fought back resolutely and dealt telling blows to the enemy.
[ترجمه گوگل]ارتش ما که فراتر از مرزهای بردباری قرار گرفته بود، قاطعانه به مقابله پرداخت و ضربات سنگینی به دشمن وارد کرد
[ترجمه ترگمان]ارتش ما تحت فشار بیش از حد تحمل، با عزمی راسخ به مبارزه پرداخت و به دشمن حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All the Greenpeace people behaved with impressive forbearance and dignity.
[ترجمه گوگل]همه افراد صلح سبز با بردباری و وقار چشمگیر رفتار کردند
[ترجمه ترگمان]همه مردم سبز سبز با شکیبایی و متانت impressive رفتار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The mortgage company had acted with forbearance, only taking them to court as a last resort.
[ترجمه گوگل]شرکت وام مسکن با بردباری عمل کرده بود و آنها را به عنوان آخرین راه حل به دادگاه کشاند
[ترجمه ترگمان]شرکت وام مسکن با شکیبایی رفتار کرده بود و فقط آن ها را به عنوان آخرین راه به دادگاه برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Which greatly to know colleagues forbearance Download track address?
[ترجمه گوگل]کدام تا حد زیادی برای دانستن همکاران بردباری آدرس آهنگ دانلود؟
[ترجمه ترگمان]کدام قسمت را به شدت می توان از طریق آدرس پی گیری پی گیری کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is a limit at which forbearance ceases a virtue.
[ترجمه گوگل]حدی هست که بردباری یک فضیلت را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]محدودیتی در آن وجود دارد که این خویشتن داری از فضیلت بی بهره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The forbearance of the magistrate in these instances was certainly wise and just.
[ترجمه گوگل]بردباری قاضی در این موارد قطعاً حکیمانه و عادلانه بود
[ترجمه ترگمان]تحمل قاضی در این نمونه ها قطعا عاقلانه و عادلانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. May God grant you enough courage and forbearance to withstand this shock.
[ترجمه گوگل]خداوند به شما آنقدر شجاعت و بردباری عطا کند که در مقابل این شوک مقاومت کنید
[ترجمه ترگمان]خداوند به شما شجاعت و شکیبایی کافی بدهد تا در برابر این شوک مقاومت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The parents showed remarkaBle forBearance toward their defiant and unruly son.
[ترجمه گوگل]والدین نسبت به پسر سرکش و سرکش خود بردباری قابل توجهی نشان دادند
[ترجمه ترگمان]والدین remarkable forbearance را به سمت پسر سرکش و سرکش خود نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A day of mariner people be driven beyond forbearance, throw him to sea mile.
[ترجمه گوگل]روزی که مردم دریایی فراتر از تحمل رانده شوند، او را به مایل دریا پرتاب کنید
[ترجمه ترگمان]یک روز of مردم بیش از تحمل شکیبایی be و او را به سوی دریا پرتاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Driven beyond the limits of their forbearance, they fought back in self - defence .
[ترجمه گوگل]آنها که فراتر از مرزهای بردباری خود رانده شدند، در دفاع از خود به مقابله پرداختند
[ترجمه ترگمان]آن ها فراتر از محدودیت های تحمل شان، در دفاع از خود جنگیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This time India has shown admirable forbearance. There has been remonstrance but no sabre-rattling.
[ترجمه گوگل]این بار هند بردباری قابل تحسینی از خود نشان داده است تظاهراتی وجود داشته است اما هیچ گونه تظاهراتی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]این بار ایندیا خویشتن داری بسیار خوبی نسبت به او نشان داده است نه، نه، نه، نه، نه sabre، نه sabre
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خودداری (اسم)
self-command, self-control, continence, abstention, restraint, abstinence, equanimity, forbearance, composure, self-government, self-possession, mastery of oneself, self-repression, self-restraint

مدارا (اسم)
forbearance, reserve, affability, toleration, condescension, moderateness, civility, lenity

طاقت (اسم)
gut, forbearance, stamina, bearing, patience, last, sufferance, longanimity, gameness, staying power

تحمل (اسم)
forbearance, toleration, tolerance, endurance, longanimity

شکیبایی (اسم)
forbearance, fortitude, patience, sufferance

امساک (اسم)
forbearance, parsimony, modesty

تخصصی

[حقوق] مدارا با بدهکار (عدم مطالبه طلب در موعد مقرر)، عدم تعقیب، تأخیر در اعمال حق

انگلیسی به انگلیسی

• restraint, abstinence, self-control, moderation
forbearance is patience and kindness; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. تحمل. صبر. شکیبایی ۲. خودداری. خویشتن داری ۳. گذشت. چشم پوشی
مثال:
So forbear with a graceful forbearance.
پس با صبری زیبنده {از آنان} چشم پوشی کن.
�فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ�
صبر ایوب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : forbear ( forebear )
✅️ اسم ( noun ) : forbearance / forebear
✅️ صفت ( adjective ) : forbearing
✅️ قید ( adverb ) : _
Omission
خویشتنداری، مدارا، خودداری
بردباری. صبوری. تحمل
ترک فعل ( حقوقی )

بپرس