آرمان بدیعی - جزئیات مدال‌ها

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manipulative: عوام فریب. فریب کار ۲. عوام فریبانه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

father time: پدر زمان مثال: the hourglass is the ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

franc: فرانک ( واحد پول فرانسه و سوئیس و ب ...

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

countryman: 1. روستایی 2. هم وطن. هم میهن مثال: ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tunisia: {کشور} تونس مثال: Tunisia is a land ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inclusion: ۱. {عمل} گنجاندن. وارد کردن ۲. شمول ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perfectionist: ۱. کمالگرا ۲. آدم وسواسی ۳. کمال گر ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

weathercock: 1. ( وسیله ) بادنما 2. آدم دمدمی 3. ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

downside: ۱. سیر نزولی ۲. جنبه منفی. نقطه ضعف ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kingly: ۱. شاهانه. شاهوار ۲. سلطنتی مثال: T ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

navigate: ۱. جهت یابی کردن ۲. {کشتی یا هواپیم ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torah: تورات مثال: He put it in the ark wi ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tajik: تاجیک. تاجیکی مثال: He is a famous ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

volt: ولت مثال: V stands for volts �V� ب ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wither: ۱. پژمرده کردن. خشک کردن ۲. پژمرده ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

religious secular: سکولار مذهبی {به افراد مذهبی گفته م ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ploughshare: تیغة خیش. تیغة گاو آهن مثال: Beat s ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deaf mute: کر و لال مثال: At first I didn’t kn ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

non autistic: بدون ابتلا به اوتیسم مثال: Jim Sinc ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sanitarium: آسایشگاه مثال: We can’t defend of ...

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

leftist: چپی، چپ گرا مثال: It was really jus ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

practicalities: واقعیات. امور عملی مثال: We only th ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rabbinic: ( مربوط به ) خاخام یا خاخام ها مثال ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

defrauder: متقلب. فریبکار. گول زن مثال: Woe to ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whereat: ( قدیمی ) در آن هنگام، ( در وقتی ) ...

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelmed: دلواپس، آشفته، مضطرب. متاثر ، شوکه ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intercessor: میانجی، شفیع، شفاعت کننده مثال: So ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vier: رقیب. رقابت کننده مثال: For such le ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

effusing: جهنده. بیرون ریزنده مثال: He was cr ...

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

god wariness: دکتر علی قلی قرائی در ترجمه قرآن خو ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

god wary: دکتر علی قلی قرائی این اصطلاح را در ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forenoon: ۱. صبح ( از طلوع آفتاب تا ظهر ) ۲. ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overspread: بسط یافتن، پهن شدن، روی چیزی گستردن ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vainglory: تفرعن. خودستایی مثال: Rivalry and ...

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whencesoever: مثال: And eat thereof freely whence ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sightless: ۱. کور. نابینا ۲. نامرئی مثال: All ...

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unfaith: بی ایمانی مثال: Due to their unfait ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

therewith: بدان وسیله، با آن مثال: So that the ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thereat: در آنجا مثال: Thereat twelve founta ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ishmael: حضرت اسماعیل مثال: We charged Abrah ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wrongfully: اشتباها. به اشتباه. به غلط. به ناحق ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unconsidered: ۱. نسنجیده. بی تامل ۲. به حساب نیام ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intermingle: ۱. مخلوط کردن. قاطی کردن ۲. مخلوط ش ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sinfulness: گناهکاری، خطا کاری، معصیت مثال: But ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sinfully: گناهکارانه، باگناه مثال: In order t ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reconcilement: اصلاح مثال: If they desire reconcil ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

asiatic: ۱. {مربوط به} آسیا ۲. اهل آسیا. آسی ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

several fold: چند برابر مثال: That He may multipl ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suppliantly: با التماس. با لابه گری. با تضرع و ز ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sustentation: نگهداری، حفظ. مثال: A means of sus ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jinn: جن. جنی مثال: They make the jinn pa ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

untruly: به دروغ. به ناحق. مثال: Because of ...

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enjoinment: سفارش، دستور، قدغن مثال: This is an ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

godly: ۱. مومن. پارسا. پرهیزگار. خداپرست. ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confirmer: تایید کننده. تصدیق کننده مثال: As a ...

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bedouin: عرب بدوی. عرب بادیه نشین مثال: Som ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evangel: مثال: And He had send down the Tora ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heirship: وراثت مثال: You have no heirship in ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

falsifier: جاعل. تحریف کننده مثال: Will You th ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

untaught: درس نخوانده، تعلیم نیافته. امی مثال ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apostleship: رسالت مثال: Allah knows best where ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

entrails: امعا و احشاء. دل و روده مثال: Excep ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unrighteous: ناصالح، ناشایست مثال: Indeed he is ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

underpay: دستمزد کم دادن به مثال: and they w ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

joseph: ( انجیل ) یوسف ( یازدهمین پسر حضرت ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dirham: درهم مثال: And they sold him for a ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

topmost: بالاترین. بلندترین مثال: We made i ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aforetime: پیش تر، قبلی. پیش از این مثال: And ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cleaver: ساطور مثال: If you cut your finger ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

saddlebag: خورجین مثال: Put their money [back ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

emir: ۱. امیر. سلطان ۲. شیخ. ۳. سید مثال: ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

iblis: ابلیس مثال: Thereat the angels pros ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

derider: استهزا کنندگان. مسخره کنندگان مثال: ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lightsome: درخشان، روشن. آشکار مثال: And made ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

environs: ۱. حومه ۲. اطراف. دور و بر حول و حو ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unthankful: ناسپاس، حق نشناس مثال: Being unthan ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

potassium: {شیمی} پتاسیم مثال: Fruits have man ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gog and magog: یاجوج و ماجوج مثال: Indeed Gog and ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dhul qarnain: ذوالقرنین {نام شخصیتی در قرآن که در ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

firdaws: فردوس مثال: They will have the gard ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unchaste: بی عفت، الوده دامن، بی عفاف مثال: N ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

descry: مشاهده کردن. دیدن ( از راه دور ) م ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

idris: حضرت ادریس نبی ( ع ) مثال: And men ...

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surah: سوره مثال: this is a surah which W ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fornicator: زانی. زناکار. مثال: As for the for ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fornicatress: زناکار زن. زنی که زنا می دهد. مثال ...

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

domineer: ۱. دستور دادن. فرمان دادن. تحکم کرد ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

korah: قارون مثال: Korah indeed belonged t ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bashfully: خجولانه. باکمرویی، باخجالت مثال: T ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

afreet: عفریت ( واژه ی عربی ) مثال: An afr ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rove: ۱. گشتن. پرسه زدن. سرگردان بودن ۲. ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trustworthy spirit: روح الامین / جبرئیل مثال: Brought d ...

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corruptive: تباه کننده، فساد امیز، مستعد تباهی ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

supernal elite: برگزیدگان اسمانی. برگزیدگان الهی. ب ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impugner: تکذیب کنندگان. مورد تردید قرار دهند ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reviver: زنده کننده. حیات دهنده مثال: Indeed ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

luqman: لقمان مثال: Certainly We gave Luqma ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apostatize: مرتد شدن، از دین برگشتن مثال: And h ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

womenfolk: زن ها. زنان فامیل مثال When you as ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rumormonger: شایعه ساز. شایعه پرداز مثال: And t ...

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peremptorily: با تحکم. آمرانه مثال: Indeed you u ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vicegerent: قائم مقام، خلیفه، جانشین مثال: Inde ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lowermost: کم ترین. پایین ترین. پست ترین مثال ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forgiver: بخشنده، بخشاینده مثال: Forgiver of ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vicinage: مجاورت، نزدیکی مثال: Alas for my ne ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ill treat: ۱. بد رفتاری کردن. بد تا کردن ۲. خش ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sinai: کوه سینا مثال: By the Mount [Sinai] ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ever flowing: همیشه جای مثال: And ever - flowing ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thornless: بی خار مثال: Amid thornless lote tr ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cubit: ذراع مثال: Then, in a chain whose l ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

babylonia: امپراطوری بابل مثال: A third of the ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

babylonian: بابلی مثال: When king Cyrus the Gr ...

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misimpression: برداشت غلط مثال: Now, I don’t want ...

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

athletically: از نظر ورزشی مثال: Physically and a ...

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guileless: ۱. بی ریا. صادق. یک رنگ ۲. معصومانه ...

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enthrone: ۱. بر تخت نشاندن. تاج بر سر {کسی} گ ...

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clear headed: معقول. فهمیده. روشن. تیزهوش مثال: I ...

٧ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull oneself up by ones bootstrap: گلیم خود را از آب بالا کشیدن. روی پ ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inconsideration: بی ملاحظگی. بی فکری مثال: Many exec ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uttermost: ۱. نهایت. بیشترین. حداکثر ۲. حداکثر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prideful: مغرور، برتن، سرافراز، پرمباهات مثال ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

recommit: دوباره مرتکب شدن مثال: He recommit ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

non adherence: عدم پایبندی. بدون پایبندی مثال: It ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

commingle: بهم امیختن، بهم مخلوط کردن. ( در هم ...

٨ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cancerous: سرطانی مثال: And the Islamic world ...

٨ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wild eyed: افراط آمیز، احمقانه، دیوانه وار. غی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pornographic: سکسی. مستهجن مثال: Do you know tha ...

٨ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

potassium chlorate: {شیمی} کلرات پتاسیم مثال: I was goi ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heavenwards: به سوی آسمان {ها}. به سوی ملکوت مث ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blowtorch: مشعل جوشکاری مثال: the whole earth ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sodom: شهر سدوم. مرکز فساد مثال: God destr ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

numberless: بی شمار. بی حد و حصر مثال: I could ...

٨ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dispeller: برطرف کننده. رفع کننده. زایل کننده ...

٨ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incandescent lamp: لامپ التهابی. لامپ گداختی. لامپ رشت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

couch surfer: مهمان گرد. مهمان گردشگر {به گردشگره ...

٨ ماه پیش

مدال‌های آرمان بدیعی