رضا فرهنگ - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

atwitter: بی قرار و هیجان زده مثال: The stude ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

atypically: برخلاف همیشه – به طور غیرمعمول و نا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a tale of two cities: A Tale of Two Cities is a novel by ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

downscale: پایین آوردن سطح، قیمت و مقیاس چیزی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

peerless performance: اجرای بی همتا – نمایش بی نظیر مثال: ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

newly independent: تازه استقلال یافته مثال: In those d ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

out for fame: دنبال شهرت بودن – در فکر معروفیت بو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

melodramatics: کولی گری – اَدا درآوردن برای تحت تأ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

guilelessly: با بی ریایی مثال: She guilelessly t ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

locals: بچه های محل مثال: The locals don’t ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not just any: نه هر مثال: He wears jeans but not ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ideological instruction: آموزش عقیدتی مثال: He received ideo ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

send: ابلاغ مثال: The necessity for tough ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

countersign: به امضای دیگری رساندن – امضا کردن ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

maunder: پرت و پلا گفتن – بی سر و ته صحبت کر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outwards: به بیرون – به سمت بیرون مثال: This ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

infra: در زیر – ذیلاً مثال: Their names ar ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

library catalogue: فهرست کتابخانه مثال: He went throug ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chidingly: به طور سرزنش آمیزی مثال: His father ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dissembling: تظاهر کردن – فیلم درآوردن مثال: You ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the inside: در باطن مثال: You wear Nazi’s shirt ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

human decoy: مترسک مثال: He has installed a huma ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

locution: طرز بیان مثال: Her husband has an u ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quite a long time: مدتی نسبتاً طولانی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sunny side: روزهای خوش مثال: The sunny side of ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

favoured: ترجیح دادن – موافق بودن مثال: He fa ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

legitimizer: مشروعیت دهنده

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fall into slumber: به خواب رفتن – به خواب . . . فرورفت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go swimmingly: به خوبی پیش رفتن – به طور سهل و راح ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

restore honour: اعاده حیثیت – مثال: His promise to ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pursue the perpetrator: تعقیب کردن خطاکار مثال: They no lon ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the economic interest of: نفع اقتصادی - نفع اقتصادی داشتن

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot to stardom: به اوج شهرت رسیدن مثال: He shot to ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for the foreseeable future: تا مدت ها – حالا حالاها مثال: Their ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

of few words: کم حرف مثال: He is a man of few wor ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make no reference to: هیچ اشاره ای نکردن به مثال: He made ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

darwinian selection: انتخاب داروینی مثال: He would have ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in a couple of shakes: فوری – زود – در یک چشم به هم زدن مث ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

consecrate: وقف معنویات کردن مثال: He consecrat ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inrush: جاری شدن – موج – هجوم ناگهانی مثال: ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

minty: نعنایی مثال: This toothpaste has a ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be justified in: حق داشتن که مثال: He was absolutely ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cursorily: به طور سرسری مثال: The teacher curs ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jump into conclusions: زود قضاوت کردن مثال: Don’t jump int ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

racial reordering: آرایش تازۀ نژادی مثال: Hitler knew ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beclouded: مبهم کردن مثال: His false testimoni ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plain wrong: اشتباه محض مثال: His inspirations w ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

martial might: قدرت نظامی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

there is no percentage in: ارزش ندارد - فایده ندارد مثال: Ther ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by way of introduction: به عنوان مقدمه – مقدمتاً مثال: By w ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blast holes: چاله های انفجاری مثال: He suggested ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

preservation of the species: حفظ گونه ها

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appraise the situation: ارزیابی موقعیت مثال: He cannot even ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obliquely: به طور غیرمستقیم مثال: He referred ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

proper clothing: لباس مناسب

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

of that ilk: از این نوع – از این قماش – از این ج ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

niggle of jealousy: جرقه ای از حسادت مثال: A niggle of ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

locution: طرز بیان مثال: Her husband has an u ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ferocity: شدت مثال: The French army was shock ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unlined: بی آستر – بی خط – بدون چروک – صاف – ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unsnarl: ( کلاف سردرگم ) باز کردن، باز شدن – ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unprejudiced: بی طرف مثال: A referee must be unpr ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unladen: بدون بار مثال: This truck has an un ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

signally: به طور بارز – به نحو چشمگیری مثال: ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from the wilderness: از انزوا مثال: The re - emergence o ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not to rise to the bait: واکنش نشان ندادن مثال: Their behavi ...

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

will of the individual: اراده ی شخصی – خواستِ فردی مثال: An ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a grain of truth: ذره ای حقیقت

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

with bad grace: با اکراه تمام – با بی میلی – با نار ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

with good grace: با رضایت خاطر – با گشاده رویی مثال: ...

٩ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dissembling: تظاهر کردن – فیلم درآوردن مثال: You ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discompose: پریشان و نگران کردن مثال: The argum ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

riotously: فوق العاده – بی اندازه – بی نهایت م ...

٩ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

locals: بچه های محل مثال: The locals don’t ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consecrate: وقف معنویات کردن مثال: He consecrat ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guilelessly: با بی ریایی مثال: She guilelessly t ...

٩ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ideological instruction: آموزش عقیدتی مثال: He received ideo ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inrush: جاری شدن – موج – هجوم ناگهانی مثال: ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minty: نعنایی مثال: This toothpaste has a ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make no reference to: هیچ اشاره ای نکردن به مثال: He made ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there is no percentage in: ارزش ندارد - فایده ندارد مثال: Ther ...

٩ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

martial might: قدرت نظامی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be justified in: حق داشتن که مثال: He was absolutely ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appraise the situation: ارزیابی موقعیت مثال: He cannot even ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

send: ابلاغ مثال: The necessity for tough ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

darwinian selection: انتخاب داروینی مثال: He would have ...

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

positive danger: خطر قطعی – خطر واقعی مثال: This chr ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sloganeering: هوچی گری - عوام فریبی - شعار پراکنی

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intuitive flair: قوه تشخیص درونی مثال: They confiden ...

٩ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

old fashioned: در گذشته سیر کردن – مثال: His think ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

national revival: احیای ملی - تجدید قوای ملی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not just any: نه هر مثال: He wears jeans but not ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a couple of shakes: فوری – زود – در یک چشم به هم زدن مث ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not least because of: به خصوص به خاطرِ

٩ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the inside: در باطن مثال: You wear Nazi’s shirt ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prevaricating: دوپهلو حرف زدن مثال: Stop prevarica ...

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lack of confidence: بی اعتماد

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strident criticism: انتقاد سرسختانه مثال: He was able t ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quite a long time: مدتی نسبتاً طولانی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the merest: به خاطر کوچک ترین – برای کم ترین مث ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kafka: Franz Kafka wrote in a letter to hi ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kundera: Milan Kundera writes in his book: L ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marquez: In One Hundred Years of Solitude, M ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beclouded: مبهم کردن مثال: His false testimoni ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

countersign: به امضای دیگری رساندن – امضا کردن ب ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cursorily: به طور سرسری مثال: The teacher curs ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump into conclusions: زود قضاوت کردن مثال: Don’t jump int ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

human decoy: مترسک مثال: He has installed a huma ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

notion of togetherness: حس همبستگی مثال: This event has str ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

negative: بی فایده مثال: It is essentially ne ...

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by way of introduction: به عنوان مقدمه – مقدمتاً مثال: By w ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

health: بقا مثال: It was essential for the ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blast holes: چاله های انفجاری مثال: He suggested ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

of that ilk: از این نوع – از این قماش – از این ج ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

engagement: نبرد – پیکار – درگیری مثال: The lar ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

niggle of jealousy: جرقه ای از حسادت مثال: A niggle of ...

٩ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

possible explanation: توضیح مناسب – توجیه قابل قبول مثال: ...

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

test: مورد بررسی قرار دادن مثال: The evid ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dissembling: تظاهر کردن – فیلم درآوردن مثال: You ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go according to plan: طبق نقشه پیش رفتن مثال: Since 22 Ju ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

and here too: اما اینجا هم مثال = And here too th ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

obvious flaw: خطای آشکار مثال = There was an obvi ...

٩ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

multitude of self: شخصیتِ چندگانه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a dramatic success: موفقیتی شگرف مثال: It was a dramati ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

without qualification: بدون قید و شرط – بدون هیچ تغییری مث ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rescue vessel: کشتی نجات

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

component elements: عناصر تشکیل دهنده

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by the case of: در مورد

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gaining the support: جلب حمایت

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good background: سابقه خوب. پیشینه خوب مثال: He was ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

open top car: ماشین روباز مثال: He was driving in ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

discompose: پریشان و نگران کردن مثال: The argum ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oil fields: مناطق نفت خیز

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

carefree: با خیال راحت مثال: We entered this ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brittleness: آسیب پذیری

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proper clothing: لباس مناسب

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sunny side: روزهای خوش مثال: The sunny side of ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ideological instruction: آموزش عقیدتی مثال: He received ideo ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chief objective: هدف اصلی مثال: A woman whose chief ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep dark: بی خبر گذاشتن مثال: He had delibera ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come to view: به نتیجه ای رسیدن مثال: He came to ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

valet: اگر جمله مربوط به مسائل نظامی باشه، ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

traditional: at root a traditional officials : ا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stick to: عقب نشینی نکردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by some: به لحاظی، به نحوی، به گونه ای. مثا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

present: عنوان کردن مثال: He had presented e ...

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

principal object: هدف اصلی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot to stardom: به اوج شهرت رسیدن مثال: He shot to ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guilelessly: با بی ریایی مثال: She guilelessly t ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inrush: جاری شدن – موج – هجوم ناگهانی مثال: ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

minty: نعنایی مثال: This toothpaste has a ...

٩ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall away: برطرف شدن مثال = When he speaks, al ...

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intuition: قوۀ تشخیص

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inner conviction: باور قلبی

٩ ماه پیش

مدال‌های رضا فرهنگ