Maryam Samini - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

there is no percentage in: ارزش ندارد - فایده ندارد مثال: Ther ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by way of introduction: به عنوان مقدمه – مقدمتاً مثال: By w ...

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blast holes: چاله های انفجاری مثال: He suggested ...

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

preservation of the species: حفظ گونه ها

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appraise the situation: ارزیابی موقعیت مثال: He cannot even ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obliquely: به طور غیرمستقیم مثال: He referred ...

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

proper clothing: لباس مناسب

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

of that ilk: از این نوع – از این قماش – از این ج ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

niggle of jealousy: جرقه ای از حسادت مثال: A niggle of ...

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

locution: طرز بیان مثال: Her husband has an u ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ferocity: شدت مثال: The French army was shock ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unlined: بی آستر – بی خط – بدون چروک – صاف – ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unsnarl: ( کلاف سردرگم ) باز کردن، باز شدن – ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unprejudiced: بی طرف مثال: A referee must be unpr ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unladen: بدون بار مثال: This truck has an un ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

signally: به طور بارز – به نحو چشمگیری مثال: ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from the wilderness: از انزوا مثال: The re - emergence o ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not to rise to the bait: واکنش نشان ندادن مثال: Their behavi ...

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

will of the individual: اراده ی شخصی – خواستِ فردی مثال: An ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a grain of truth: ذره ای حقیقت

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

with bad grace: با اکراه تمام – با بی میلی – با نار ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

with good grace: با رضایت خاطر – با گشاده رویی مثال: ...

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dissembling: تظاهر کردن – فیلم درآوردن مثال: You ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discompose: پریشان و نگران کردن مثال: The argum ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

riotously: فوق العاده – بی اندازه – بی نهایت م ...

٦ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

locals: بچه های محل مثال: The locals don’t ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consecrate: وقف معنویات کردن مثال: He consecrat ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guilelessly: با بی ریایی مثال: She guilelessly t ...

٦ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ideological instruction: آموزش عقیدتی مثال: He received ideo ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inrush: جاری شدن – موج – هجوم ناگهانی مثال: ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minty: نعنایی مثال: This toothpaste has a ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make no reference to: هیچ اشاره ای نکردن به مثال: He made ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there is no percentage in: ارزش ندارد - فایده ندارد مثال: Ther ...

٦ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

martial might: قدرت نظامی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be justified in: حق داشتن که مثال: He was absolutely ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appraise the situation: ارزیابی موقعیت مثال: He cannot even ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

send: ابلاغ مثال: The necessity for tough ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

darwinian selection: انتخاب داروینی مثال: He would have ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

positive danger: خطر قطعی – خطر واقعی مثال: This chr ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sloganeering: هوچی گری - عوام فریبی - شعار پراکنی

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intuitive flair: قوه تشخیص درونی مثال: They confiden ...

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

old fashioned: در گذشته سیر کردن – مثال: His think ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

national revival: احیای ملی - تجدید قوای ملی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not just any: نه هر مثال: He wears jeans but not ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a couple of shakes: فوری – زود – در یک چشم به هم زدن مث ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not least because of: به خصوص به خاطرِ

٦ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the inside: در باطن مثال: You wear Nazi’s shirt ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prevaricating: دوپهلو حرف زدن مثال: Stop prevarica ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lack of confidence: بی اعتماد

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strident criticism: انتقاد سرسختانه مثال: He was able t ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quite a long time: مدتی نسبتاً طولانی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the merest: به خاطر کوچک ترین – برای کم ترین مث ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kafka: Franz Kafka wrote in a letter to hi ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kundera: Milan Kundera writes in his book: L ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marquez: In One Hundred Years of Solitude, M ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beclouded: مبهم کردن مثال: His false testimoni ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

countersign: به امضای دیگری رساندن – امضا کردن ب ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cursorily: به طور سرسری مثال: The teacher curs ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump into conclusions: زود قضاوت کردن مثال: Don’t jump int ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

human decoy: مترسک مثال: He has installed a huma ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

notion of togetherness: حس همبستگی مثال: This event has str ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

negative: بی فایده مثال: It is essentially ne ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by way of introduction: به عنوان مقدمه – مقدمتاً مثال: By w ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

health: بقا مثال: It was essential for the ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blast holes: چاله های انفجاری مثال: He suggested ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

of that ilk: از این نوع – از این قماش – از این ج ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

engagement: نبرد – پیکار – درگیری مثال: The lar ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

niggle of jealousy: جرقه ای از حسادت مثال: A niggle of ...

٦ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

possible explanation: توضیح مناسب – توجیه قابل قبول مثال: ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

test: مورد بررسی قرار دادن مثال: The evid ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dissembling: تظاهر کردن – فیلم درآوردن مثال: You ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go according to plan: طبق نقشه پیش رفتن مثال: Since 22 Ju ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

and here too: اما اینجا هم مثال = And here too th ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

obvious flaw: خطای آشکار مثال = There was an obvi ...

٦ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

multitude of self: شخصیتِ چندگانه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a dramatic success: موفقیتی شگرف مثال: It was a dramati ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

without qualification: بدون قید و شرط – بدون هیچ تغییری مث ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rescue vessel: کشتی نجات

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

component elements: عناصر تشکیل دهنده

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by the case of: در مورد

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gaining the support: جلب حمایت

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good background: سابقه خوب. پیشینه خوب مثال: He was ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

open top car: ماشین روباز مثال: He was driving in ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

discompose: پریشان و نگران کردن مثال: The argum ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oil fields: مناطق نفت خیز

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

carefree: با خیال راحت مثال: We entered this ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brittleness: آسیب پذیری

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proper clothing: لباس مناسب

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sunny side: روزهای خوش مثال: The sunny side of ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ideological instruction: آموزش عقیدتی مثال: He received ideo ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chief objective: هدف اصلی مثال: A woman whose chief ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep dark: بی خبر گذاشتن مثال: He had delibera ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come to view: به نتیجه ای رسیدن مثال: He came to ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

valet: اگر جمله مربوط به مسائل نظامی باشه، ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

traditional: at root a traditional officials : ا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stick to: عقب نشینی نکردن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by some: به لحاظی، به نحوی، به گونه ای. مثا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

present: عنوان کردن مثال: He had presented e ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

principal object: هدف اصلی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot to stardom: به اوج شهرت رسیدن مثال: He shot to ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guilelessly: با بی ریایی مثال: She guilelessly t ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inrush: جاری شدن – موج – هجوم ناگهانی مثال: ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

minty: نعنایی مثال: This toothpaste has a ...

٦ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall away: برطرف شدن مثال = When he speaks, al ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intuition: قوۀ تشخیص

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inner conviction: باور قلبی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

create enemy: دشمن تراشی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

most powerful example: مهمترین مورد

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

preservation of the species: حفظ گونه ها

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

law of nature: قانون طبیعت مثال: The stronger asse ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

martial might: قدرت نظامی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be justified in: حق داشتن که مثال: He was absolutely ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

appraise the situation: ارزیابی موقعیت مثال: He cannot even ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is no percentage in: ارزش ندارد - فایده ندارد مثال: Ther ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make no reference to: هیچ اشاره ای نکردن به مثال: He made ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

opinion former: به افرادی می گویند که حرف هایشان تأ ...

٦ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the economic interest of: نفع اقتصادی - نفع اقتصادی داشتن

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

darwinian selection: انتخاب داروینی مثال: He would have ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in a couple of shakes: فوری – زود – در یک چشم به هم زدن مث ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mature into: رسیدن به ( از لحاظ بررسی و نتیجه گی ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

same: ثابت مثال: His foreign policy visio ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by way of introduction: به عنوان مقدمه – مقدمتاً مثال: By w ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quite a long time: مدتی نسبتاً طولانی

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

proper clothing: لباس مناسب

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

napoleonchik: ناپلئون کوچک این واژه ای است که است ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shoot to stardom: به اوج شهرت رسیدن مثال: He shot to ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sunny side: روزهای خوش مثال: The sunny side of ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traditional: at root a traditional officials : ا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

test: مورد بررسی قرار دادن مثال: The evid ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

red army: ارتش سرخ مثال: He was the most bril ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

valet: اگر جمله مربوط به مسائل نظامی باشه، ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to view: به نتیجه ای رسیدن مثال: He came to ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

political instinct: شمّ سیاسی

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strident criticism: انتقاد سرسختانه مثال: He was able t ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a dramatic success: موفقیتی شگرف مثال: It was a dramati ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

racial reordering: آرایش تازۀ نژادی مثال: Hitler knew ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gaining the support: جلب حمایت

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

component elements: عناصر تشکیل دهنده

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

congenital illness: بیماری ذاتی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

legitimizer: مشروعیت دهنده

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clear line: مرز مشخص مثال: They had crossed a c ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mentally disabled: معلول ذهنی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

notion of togetherness: حس همبستگی مثال: This event has str ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lack of confidence: بی اعتماد

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

health: بقا مثال: It was essential for the ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intuitive flair: قوه تشخیص درونی مثال: They confiden ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plain wrong: اشتباه محض مثال: His inspirations w ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

favoured: ترجیح دادن – موافق بودن مثال: He fa ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

negative: بی فایده مثال: It is essentially ne ...

٧ ماه پیش

مدال‌های Maryam Samini