رضا فرهنگ - جزئیات مدال‌ها

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

colonialist laws: قوانین استعمارگری Africans demonstr ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bachelorhood: مجرد بودن His years of bachelorhood ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sidle up: پاورچین پاورچین رفتن / آمدن – یواشک ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

elixir of: کیمیای Out of the elixir of your na ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nervous twitch: لرزش عصبی مثال: She has a nervous t ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tabloid press: مطبوعات جنجالی مثال: The tabloid pr ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

querulous voice: لحن گله مند مثال: He complained in ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thankless son: پسر ناسپاس مثال: He had a thankless ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

immediate cessation: توقف فوری مثال: The United Nations ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transparent government: دولت شفاف مثال: He has promised a t ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

art of compromise: هنر سازش مثال: In a democracy, it i ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stray from the point: از موضوع خارج شدن – از بحث اصلی دور ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

worthy of admiration: شایسته تحسین – سزاوار تمجید – درخور ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

restless sea: دریای ناآرام مثال: We sailed for fi ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fusty: نمناک – نمور – قدیمی – افکار قدیمی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fuzzy idea: ایده مبهم مثال: His fuzzy ideas led ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

friendly salute: سلام دوستانه مثال: He raised his ha ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

return match: بازی برگشت مثال: Japan won the retu ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in bereavement for: در سوگِ مثال: She wore black for a ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

free fall display: نمایش سقوط آزاد مثال: The ceremony ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beloved's hair: موی دلبر I said, how pleasant is th ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outface: در برابر کسی محکم ایستادن و پیروز ش ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

damaging effects: تأثیرات مخرب مثال: The damaging eff ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the aforementioned: افراد فوق الذکر – ( موارد ) فوق الذ ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

futuristic movie: فیلم تخیلی مثال: This is the first ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resuming: از سرگیری مثال: There is no sign of ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strain off: با آبکش آبگیری کردن مثال: Strain of ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tail end of: تَه – انتها – آخر – قسمت انتهایی مث ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tress of: گیسویِ That distress of the long ni ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a mirror: آینه ای I will place a mirror in fr ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quarrel with: حرف و اعتراض داشتن نسبت به مثال: Sh ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

days of sorrow: ایام غم Glad tidings came that the ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reflection of: انعکاسِ – بازتابِ – عکسِ Like the ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

earsplitting explosion: انفجار کر کننده مثال: An earsplitti ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poetic temperament: طبع شاعرانه مثال: He had a poetic t ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kind soul: مهربان Should you come to my house, ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bilateral ceasefire: آتش بس دوجانبه مثال: The premiers o ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

acrid criticism: انتقاد تند و تیز مثال: Newspapers p ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elixir of: کیمیای Out of the elixir of your na ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sidle up: پاورچین پاورچین رفتن / آمدن – یواشک ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

elliptic path: مدار بیضی شکل The earth revolves ar ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

romp through: ( کاری را ) مثل آب خوردن انجام دادن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

astrophysics department: بخش اخترفیزیک The astrophysics depa ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worthy of admiration: شایسته تحسین – سزاوار تمجید – درخور ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

days of sorrow: ایام غم Glad tidings came that the ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tress of: گیسویِ That distress of the long ni ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beloved's hair: موی دلبر I said, how pleasant is th ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reflection of: انعکاسِ – بازتابِ – عکسِ Like the ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meaning of: معنای The meaning of her name is ex ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

elixir of: کیمیای Out of the elixir of your na ...

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kind soul: مهربان Should you come to my house, ...

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a mirror: آینه ای I will place a mirror in fr ...

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worthy of admiration: شایسته تحسین – سزاوار تمجید – درخور ...

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meaning of: معنای The meaning of her name is ex ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tail end of: تَه – انتها – آخر – قسمت انتهایی مث ...

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be ticketed for: در نظر گرفته شدن که – قرار بودن که ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quarrel with: حرف و اعتراض داشتن نسبت به مثال: Sh ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

return match: بازی برگشت مثال: Japan won the retu ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be in progress: هنوز ادامه داشتن – جریان داشتن – در ...

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be in the pipeline: در دست اقدام بودن مثال: We’ve made ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

demure blouse: بلوز متین و با وقار مثال: The actre ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the aforementioned: افراد فوق الذکر – ( موارد ) فوق الذ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in bereavement for: در سوگِ مثال: She wore black for a ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

free fall display: نمایش سقوط آزاد مثال: The ceremony ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good schmoozer: خوش صحبت مثال: Her husband is a goo ...

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come to rest: خیره شدن – متوقف شدن – ایستادن مثال ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuzzy idea: ایده مبهم مثال: His fuzzy ideas led ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

futuristic movie: فیلم تخیلی مثال: This is the first ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn topsy turvy: از این رو به آن رو شدن – واژگون شدن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pluck at: گرفتن و کشیدن – تکان تکان دادن مثال ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

filmy: نازک – ( پارچه ) بدن نما مثال: The ...

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

icily: با سردی مثال: I have nothing to say ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be pinched for time: از لحاظ زمان، در مضیقه بودن – وقت ن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

given time: با گذشت زمان مثال: He believed that ...

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

draw up a petition: طومار تهیه کردن مثال: Local residen ...

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

small cog: مهره کوچک مثال: I am just a small c ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fragrant tea: چای معطر I don’t like fragrant tea ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bash at: بدی گفتن مثال: They sit around and ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ahead of us: زودتر از ما مثال: She had arrived a ...

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

art of compromise: هنر سازش مثال: In a democracy, it i ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

friendly salute: سلام دوستانه مثال: He raised his ha ...

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rear its ugly head: از نو سر بلند کردن – قد علم کردن – ...

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strain off: با آبکش آبگیری کردن مثال: Strain of ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

restless sea: دریای ناآرام مثال: We sailed for fi ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poetic temperament: طبع شاعرانه مثال: He had a poetic t ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fight back the tears: جلوی گریه خود را گرفتن مثال: She fo ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

acrid criticism: انتقاد تند و تیز مثال: Newspapers p ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stray from the point: از موضوع خارج شدن – از بحث اصلی دور ...

٥ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٥ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٥ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٥ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٥ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

querulous voice: لحن گله مند مثال: He complained in ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the train of: به دنبال مثال: In the train of the ...

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lend itself to: مناسب بودن برای – مساعد بودن برای م ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be ticketed for: در نظر گرفته شدن که – قرار بودن که ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thin end of the wedge: اول گرفتاری – اول داستان – اول ماجر ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

belch out: ( دود، آتش و غیره ) بیرون دادن – بی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throw money at: ( مشکلی را ) به زور پول حل کردن مثا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in progress: هنوز ادامه داشتن – جریان داشتن – در ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crotchety neighbor: همسایه بد اخلاق و بد عنق مثال: Our ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dulcet voice: صدای گرم و دلنشین مثال: I fell in l ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on alternate days: یک روز در میان مثال: She works on a ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

safety margin: فاصله ایمنی مثال: Always try to dri ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dusty road: جاده خاکی مثال: We drove on a dusty ...

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drinking companion: هم پیاله مثال: They are drinking co ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blanket bombing: بمباران سراسری مثال: The blanket bo ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trim garden: باغچه هرس شده مثال: She is proud of ...

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tangible result: نتیجه محسوس مثال: The peace negotia ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it is just as well: چه خوب شد که مثال: It’s just as wel ...

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in the pipeline: در دست اقدام بودن مثال: We’ve made ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

telephone junction box: جعبه تقسیم تلفن مثال: They are repa ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dusty book: کتاب خاک گرفته مثال: There was a pi ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

homing pigeon: کبوتر نامه بر مثال: The German army ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

agonizing experience: تجربه عذاب آور مثال: Having to leav ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aboard ship: عرشه کشتی مثال: The sailor enjoyed ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to rest: خیره شدن – متوقف شدن – ایستادن مثال ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

political acumen: شمّ قوی سیاسی مثال: His political a ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

adjacent land: زمین مجاور مثال: We bought the hous ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

affixed photo: عکس ضمیمه شده مثال: He tore up the ...

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw up a petition: طومار تهیه کردن مثال: Local residen ...

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unerring aim: هدف گیری بی خطا مثال: He had unerri ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

abrupt decision: تصمیم تند و ناگهانی مثال: He made a ...

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn topsy turvy: از این رو به آن رو شدن – واژگون شدن ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

given time: با گذشت زمان مثال: He believed that ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aerial photo: عکس هوایی مثال: This is an aerial p ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

icily: با سردی مثال: I have nothing to say ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pluck at: گرفتن و کشیدن – تکان تکان دادن مثال ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for the meantime: فعلاً مثال: The power supply should ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

now for: حالا می رسیم به مثال: And now for w ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

economic juggernaut: غول اقتصادی مثال: China has turned ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stodgy novel: رمان سنگین و کسل کننده مثال: His la ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give vent to: ( خشم – دق و دلی ) خالی کردن – بیرو ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

baronial: اشرافی – مربوط به اشراف مثال: He wa ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dissonance of opinion: اختلاف عقیده مثال: There is a disso ...

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

moldy office: دفتر کار فرسوده مثال: His days were ...

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be pinched for time: از لحاظ زمان، در مضیقه بودن – وقت ن ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catty comment: حرف موذیانه مثال: His wife fell int ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by temperament: ذاتاً مثال: She is quiet by tempera ...

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thin end of the wedge: اول گرفتاری – اول داستان – اول ماجر ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fight back the tears: جلوی گریه خود را گرفتن مثال: She fo ...

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

poetic imagery: تصویرپردازی شاعرانه مثال: The Divan ...

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

مدال‌های رضا فرهنگ