دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
١,٧٢٣
رتبه در دیکشنری
٢,٢٢٢
لایک
٢٧
دیسلایک
٢
جدیدترین پیشنهادها
٣ روز پیش
٠
تمهید اندیشیدن
٣ هفته پیش
٠
در یک تجارت سرمایه گذاری کردن
١ ماه پیش
١
رخ دادن حتمی چیزی They knew that in normal circumstances they can't be that close to a shark without death following hard behind آنها میدانستند که د ...
١ ماه پیش
١
این هم اوضاع را بدتر کرد که. . . این مورد هم در بدتر شدن اوضاع بی تاثیر نبود که. . . It didn't help that the elevator was broken, and my limp had ...
١ ماه پیش
١
منطقی و روشن فکر کردن مثال: I could barely see straight for the rest of that meeting. در ادامه ی جلسه نمیتوانستم منطقی فکر کنم.
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.