پیشنهادهای سید شهاب الدین بدیع زادگان (١٣)
به کسر اول و ششم؛ در گویش اصفهانی به آرش ول و رها به کار می رود.
به فتح اول و کسر دوم و ششم؛ کاربرد این واژه ی ترکیبی در گویش اصفهانی هنگامی است که با تعویض جنس یا ملکی ظاهرا پایاپای آن را تبدیل به احسن کنند.
بر وزن نرو نرو، واژه ای ترکیبی که در گویش اصفهانی به آرش بحث و جدل بی فایده است.
در گویش اصفهانی بلمبشو به فتح اول و دوم و چهارم و به آرش درهم ریخته و بی نظم است.
بر وزن سر و تن. در گویش اصفهانی به گونه ی بدون �ه� و با کشش �پ� تلفظ می شود و واژه ای ترکیبی است همانند پک و پهلو، دک و دنده به آرش جای فراخ و وسیع و ...
این واژه در گویش اصفهانی به حالت پیش از چرت زدن گفته می شود. هنگامی که سر یا بدن یکباره به سویی می افتد و بعد به خود می آید. مصدر آن پیلی رفتن است.
به ضم اول و فتح سوم و پنجم بر وزن مذبذب؛ این واژه در گویش اصفهانی به آرش فزرتی ( بر وزن پزشکی ) و شخص بی مایه، ترسو و به درد نخور به کار می رود.
در اصفهان به کسی که از خود تعریف کند یا باد به غبغب اندازد یا در مقام ترساندن دیگری برآید می گویند ریپی میاد.
سهو در نوشتن مزاج را مزاح نمود.
تُر بر وزن لُر در گویش اصفهانی آرش قِل خوردن و چرخیدن دارد. بچه های قدیم با لاستیک های دوچرخه و با هدایت یک چوب کوتاه آن را به حرکت می انداختند و همر ...
این ترکیب در گویش اصفهانی معادل چرندیات است. ترکیبی است همانند پک و پهلو، دک و دنده، سک و صورت
در اصفهان به ورم و برآمدگی لاستیک حودرو و موتور و یا بادی که زیر پوشش دیوار یا سقف افتاده باشد �غر�، به ضم اول، می گویند.
در اصفهان به همان آرشی که آقای احمد گفتند ( دست زدن، کف زدن ) گفته می شود.