مدال‌های محمدرضا سلطانی زرندی (مؤلف)

بازدید
٦,٦٤٥
امتیاز کل
٣٩٢,٥١٢
کل مدال ها
١٩,٧٧٠
طلا
٤٢٣
نقره
١١,٩٥٠
برنز
٧,٣٩٧
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
take the gloves off: [ضرب المثل] وقتی آستین بالا میزنم ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she killed two birds with one stone: [ضرب المثل] با یک تیر دو نشون زدن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
she killed two birds with one stone: [ضرب المثل] با یک تیر دو نشون زدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
last year was a banner year: [ضرب المثل] سال پیش یک سال طلایی بو ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
last year was a banner year: [ضرب المثل] سال پیش یک سال طلایی بو ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
all that glitters is not gold: [ضرب المثل] یعنی هر گردی گردو نیست
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
golden opportunity: [ضرب المثل] فرصت طلایی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let’s get the ball rolling: [ضرب المثل] کار رو روی غلطک انداختن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
let’s get the ball rolling: [ضرب المثل] کار رو روی غلطک انداختن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she had a black out: [ضرب المثل] چشماش سیاهی رفت / غش کر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
she had a black out: [ضرب المثل] چشماش سیاهی رفت / غش کر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’m all ears: [ضرب المثل] سراپا گوشم
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
i’m all ears: [ضرب المثل] سراپا گوشم
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re barking up the wrong three: [ضرب المثل] سر قبری که مرده توش نیس ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you’re barking up the wrong three: [ضرب المثل] سر قبری که مرده توش نیس ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep an eye on her: [ضرب المثل] چشمت بهش باشه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
keep an eye on her: [ضرب المثل] چشمت بهش باشه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
bite off more than you can chew: [ضرب المثل] لقمه ی بزرگ تر از دهن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re a sight for sore eyes: [ضرب المثل] تو مرهم چشم منی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you’re a sight for sore eyes: [ضرب المثل] تو مرهم چشم منی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she gets on my nerves: [ضرب المثل] روی اعصابمه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
she gets on my nerves: [ضرب المثل] روی اعصابمه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get out of town: [ضرب المثل] برو باور ندارم
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
get out of town: [ضرب المثل] برو باور ندارم
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loos your cool: [ضرب المثل] کنترل خود را از دست داد ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
loos your cool: [ضرب المثل] کنترل خود را از دست داد ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
no use crying over split milk: [ضرب المثل] آب ریخته شده به کوزه بر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
hit the ceiling: [ضرب المثل] عصبانی شدن؛ از کوره در ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a melt down: [ضرب المثل] کنترل خود را از دست داد ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
have a melt down: [ضرب المثل] کنترل خود را از دست داد ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when money speaks the truth remains silent: [ضرب المثل] وقتی پول حرف می زنه، حق ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
when pigs fly: [ضرب المثل] وقت گل نی ( هرگز! عمرا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a snake in the grass: [ضرب المثل] مار خوش خط و خال؛ آب زی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
from a to z: [ضرب المثل] از سیر تا پیاز
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
when hell freezes over: [ضرب المثل] وقت گل نی ؛ پشت گوشتو د ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the pen is mightier than the sword: [ضرب المثل] قلم بر شمشیر پیروز است
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be under the weather: [ضرب المثل] حالم خوب نیست
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
to be under the weather: [ضرب المثل] حالم خوب نیست
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
add fuel to the fire: [ضرب المثل] آتیش بیار معرکه؛
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the apple never falls far from the tree: [ضرب المثل] تره به بذرش می ره؛ سیب ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
barking up the wrong tree: [ضرب المثل] این گوری که گریه می کنی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
what is past is past: [ضرب المثل] گذشته ها گذشته
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
another day another dollar: [ضرب المثل] روز از نو، روزی از نو
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when in doubt do nothing: [ضرب المثل] روزه ی شک دار نگیر
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
when in doubt do nothing: [ضرب المثل] روزه ی شک دار نگیر
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
dreams go by contraries: [ضرب المثل] خواب ظن چپه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
dreams go by contraries: [ضرب المثل] خواب ظن چپه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
there is no place like home: [ضرب المثل] هیچ جا خونه ی آدم نمی ش ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t bite off more than you can chew: [ضرب المثل] لقمه ی گنده تر از دهنت ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t cry over spilled milk: [ضرب المثل] آبی که ریخته دیگه جمع ن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
too many cooks spoil the broth: [ضرب المثل] آشپز که دو تا شد، آش یا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
barking dogs seldom bite: [ضرب المثل] سنگ بزرگ علامت نزدنه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t put off for tomorrow what you can do today: [ضرب المثل] کار امروز را به فردا می ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the first step is always the hardest: [ضرب المثل] اولین قدم همیشه سخت تری ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
beauty is in the eye of the beholder: [ضرب المثل] علف باید به دهن بزی شیر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
old habits die hard: [ضرب المثل] 1. ( سر به آب بردنم نه ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a friend in need is a friend indeed: [ضرب المثل] دوست آن است که گیرد دست ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
the grass is always greener on the other side of the fence: [ضرب المثل] مرغ همسایه غازه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when the dust has settled: [ضرب المثل] وقتی آبها از آسیاب افتا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
when the dust has settled: [ضرب المثل] وقتی آبها از آسیاب افتا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
nothing hurts like the truth: [ضرب المثل] حقیقت تلخه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a word before is worth two after: [ضرب المثل] جنگ اول به از صلح آخر
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a word before is worth two after: [ضرب المثل] جنگ اول به از صلح آخر
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ask much to have a little: [ضرب المثل] به مرگ بگیر تا به تب را ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ask much to have a little: [ضرب المثل] به مرگ بگیر تا به تب را ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
always have two strings to your bow: [ضرب المثل] کار از محکم کاری عیب نم ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
all abroad and nothing at home: [ضرب المثل] جیب خالی، پز عالی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
all abroad and nothing at home: [ضرب المثل] جیب خالی، پز عالی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
what goes around comes around: 1. [ضرب المثل] از هر دست بدی، از هم ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
much coin much care: [ضرب المثل] هر که بامش بیش، برفش بی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the sky will not fall in: [ضرب المثل] آب از آب تکان نخواهد خو ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a bird in hand is worth two in the bush: [ضرب المثل] سرکه نقد به از حلوای نس ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a bird in hand is worth two in the bush: [ضرب المثل] سرکه نقد به از حلوای نس ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
money doesn’t grow on trees: [ضرب المثل] پول علف خرس نیست
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
money doesn’t grow on trees: [ضرب المثل] پول علف خرس نیست
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
after death the doctor: [ضرب المثل] نوش دارو بعد از مرگ سهر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
after death the doctor: [ضرب المثل] نوش دارو بعد از مرگ سهر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
to beat a dead horse: [ضرب المثل] آب تو هاون کوبیدن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
when in rome do as the romans do: [ضرب المثل] خواهی نشوی رسوا، هم رنگ ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
all roads lead to rome: [ضرب المثل] هر جا بری آسمون همین رن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
his days are numbered: 1. [ضرب المثل] پیمانه اش پر شده 2. ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
everyone is in the same boat: [ضرب المثل] تر و خشک با هم می سوزن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
fish in troubled waters: [ضرب المثل] از آب گل آلود ماهی گرفت ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
all is well that ends well: [ضرب المثل] شاهنامه آخرش خوشه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
actions speak louder than words: [ضرب المثل]1. دو صدا گفته چون نیم ک ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
better late than never: [ضرب المثل] دیر رسیدن بهتر از هرگز ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
all that glitters isn’t gold: [ضرب المثل] هر گردی گردو نیست
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
all that glitters isn’t gold: [ضرب المثل] هر گردی گردو نیست
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t count your chickens before they hatch: [ضرب المثل] جوجه رو آخر پاییز میشمر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t count your chickens before they hatch: [ضرب المثل] جوجه رو آخر پاییز میشمر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t look a gift horse in the mouth: [ضرب المثل] دندون اسب پیشکشی را نمی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t look a gift horse in the mouth: [ضرب المثل] دندون اسب پیشکشی را نمی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
seeking water in the sea: [ضرب المثل] آب در کوزه و ما تشنه لب ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
seeking water in the sea: [ضرب المثل] آب در کوزه و ما تشنه لب ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to get up on the wrong side of bed: [ضرب المثل] از دنده چپ بلند شده
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
to get up on the wrong side of bed: [ضرب المثل] از دنده چپ بلند شده
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
light come light go: [ضرب المثل] باد آورده رو باد می بره
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
light come light go: [ضرب المثل] باد آورده رو باد می بره
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
it takes two to tango: [ضرب المثل] یه دست صدا نداره
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
to have a finger in every pie: [ضرب المثل] نخود هر آشی شدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t judge a book by its cover: [ضرب المثل] کسی رو از روی ظاهر قضاو ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t judge a book by its cover: [ضرب المثل] کسی رو از روی ظاهر قضاو ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is no smoke without a fire: [ضرب المثل] تا نباشد چیزکی مردم نگو ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
there is no smoke without a fire: [ضرب المثل] تا نباشد چیزکی مردم نگو ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a burnt child dreads the fire: [ضرب المثل] مارگزیده از ریسمان سیاه ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you may end him but you’ll not mend him: [ضرب المثل] توبه گرگ مرگه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
harp on one string: [ضرب المثل] پا توی یه کفش کردن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
harp on one string: [ضرب المثل] پا توی یه کفش کردن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t have your cake and eat it too: [ضرب المثل] هم خدا رو می خوای هم خر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you pay your money and you take your chance: [ضرب المثل] هر چقدر پول بدی، همون ق ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you pay your money and you take your chance: [ضرب المثل] هر چقدر پول بدی، همون ق ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you want something done right do it yourself: [ضرب المثل] کس نخارد پشت من جز ناخن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you want something done right do it yourself: [ضرب المثل] کس نخارد پشت من جز ناخن ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am scrapping the bottom of the barrel: [ضرب المثل] کفگیرم به ته دیگ خورده
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
i am scrapping the bottom of the barrel: [ضرب المثل] کفگیرم به ته دیگ خورده
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
see no evil hear no evil speak no evil: [ضرب المثل] شتر دیدی، ندیدی ( به رو ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you must lie on the bed you have made: [ضرب المثل] خود کرده را تدبیر نیست ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are a backseat driver: [ضرب المثل] کنار گود نشستی می گی لن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you are a backseat driver: [ضرب المثل] کنار گود نشستی می گی لن ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you may know by a handful the whole sack: [ضرب المثل] مشت نمونه ی خرواره
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you may know by a handful the whole sack: [ضرب المثل] مشت نمونه ی خرواره
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t dance at two weddings: [ضرب المثل] نمی تونی با یه دست دو ت ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t dance at two weddings: [ضرب المثل] نمی تونی با یه دست دو ت ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you must grin and bear it: [ضرب المثل] باید بسوزی و بسازی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you must grin and bear it: [ضرب المثل] باید بسوزی و بسازی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t mend a broken egg: [ضرب المثل] آبی که ریخته رو نمی تون ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
your wish is my command: [ضرب المثل] از تو به یک اشارت، از م ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
slow and steady wins the race: [ضرب المثل] ( رهرو آن نیست که گه تن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
slow and steady wins the race: [ضرب المثل] ( رهرو آن نیست که گه تن ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one swallow doesn’t make summer: [ضرب المثل] با یه گل بهار نمیشه!
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
one swallow doesn’t make summer: [ضرب المثل] با یه گل بهار نمیشه!
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mitgehen: [پزشگی] میتگهن: شکلی افراطی از میت ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mitgehen: [پزشگی] میتگهن: شکلی افراطی از میت ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mitmachen: ( روانپزشکی ) میتماخن، میتماچن: حال ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mitmachen: ( روانپزشکی ) میتماخن، میتماچن: حال ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
gegenhalten: گگنهالتن: مقاومت در برابر حرکت غیرف ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
gegenhalten: گگنهالتن: مقاومت در برابر حرکت غیرف ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
combativeness: [روانپزشکی] تهاجم، پرخاشگری
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
combativeness: [روانپزشکی] تهاجم، پرخاشگری
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
menarche: [پزشکی] قاعدگی نخست: شروع دوره های ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
menopause: [پزشکی] یائسگی: قطع و توقف دوره های ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
melanosome: [پزشکی] ملانوزوم: جسم سلولی کوچکی ک ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
meningocele: [پزشکی] مننگوسل: فتق ( بیرون زدگی ) ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
menostasis: [پزشکی] قطع جریان خون قاعدگی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
menostaxis: [پزشکی] خونریزی بیش از حد قاعدگی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
menostaxis: [پزشکی] خونریزی بیش از حد قاعدگی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
meninges: [پزشکی] مننژ، شامه ها، پرده های مغز ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
meninges: [پزشکی] مننژ، شامه ها، پرده های مغز ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
menses: [پزشکی] قاعدگی = menstruation
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
menses: [پزشکی] قاعدگی = menstruation
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
menstruation: [پزشکی] حیض، قاعدگی: دفع دوره ای خو ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mesencephalon: [پزشکی] مزانسفال، میان مغز: قسمتی ا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
metaplasia: [پزشکی] متاپلازی: تغییر غیرطبیعی در ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
metatarsal: [پزشکی] کف پایی: مربوط به متاتارس
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
metacarpal: [پزشکی] کف دستی: مربوط به استخوان ه ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
metapsychology: [روانپزشکی] فراروانشناسی: ماوراء رو ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
metacarpus: [پزشکی] متاکارپ: استخوان های تشکیل ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
metacarpus: [پزشکی] متاکارپ: استخوان های تشکیل ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
metatarsus: [پزشکی] متاتارس: قسمتی از پا بین مچ ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
metatarsus: [پزشکی] متاتارس: قسمتی از پا بین مچ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
metrorrhea: [پزشکی] متروره: ترشح غیرطبیعی رحم
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
metrorrhea: [پزشکی] متروره: ترشح غیرطبیعی رحم
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
miosis: [پزشکی] میوز: انقباض و تنگ شدن مردم ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
miosis: [پزشکی] میوز: انقباض و تنگ شدن مردم ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
microtome: [پزشکی] ریزبرُ: وسیله ای برای برش م ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
microcyte: [پزشکی] ریزیاخته: سلول ( یاخته ) بس ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
midbrain: [پزشکی] میان مغز = mesencephalon
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
milk: [پزشکی] شیر: مایع مترشحه توسط پستان ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mimicking: [پزشکی] مقلد، تقلید ( کننده )
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
monocular: [پزشکی] تک چشمی: 1. دارای یک قطعه چ ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mortal: [پزشکی] 1. مهلک، کشنده 2. مردنی، رو ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
mucocutaneous: [پزشکی] جلدی مخاطی: مربوط به غشای م ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mucocutaneous: [پزشکی] جلدی مخاطی: مربوط به غشای م ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
mucous membrane: [پزشکی] غشای مخاطی: غشای داخلی مجار ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mucous membrane: [پزشکی] غشای مخاطی: غشای داخلی مجار ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mucus: [پزشکی] موکوس، بلغم: مایع غلیظ ترشح ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
muciform: [پزشکی] موکوسی شکل: شبیه به موکوس
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mucorrhea: [پزشکی] افزایش ترشحات موکوسی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
multicellular: [پزشکی] چند یاخته ای: متشکل از تعدا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
multipara: [پزشکی] چندزا: زنی که دو یا چند زای ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
musculature: [پزشکی] عضله بندی: آرایش و ترکیب عض ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mutation: [پزشکی] جهش: تغییر ژنتیکی در DNA ( ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
muscle: [پزشکی] ماهیچه، عضله: عضوی که از طر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mycotic: [پزشکی] قارچی: مربوط به قارچ
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mydriasis: [پزشکی] میدریاز: اتساع و گشادشدگی م ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
myology: [پزشکی] عضله شناسی: مطالعه ی عضلات
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
myeloid: [پزشکی] میلوئید، مغز استخوانی: شبیه ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
myelogenous: [پزشکی] مغززاد: تولید شده در ( منشا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
myelogenous: [پزشکی] مغززاد: تولید شده در ( منشا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
myringotome: [پزشکی] صماخ بر: چاقوی مورد استفاده ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
myringotome: [پزشکی] صماخ بر: چاقوی مورد استفاده ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
myxadenitis: [پزشکی] میکسادنیت: التهاب ( هر ) غد ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
tympanic membrane: [پزشکی] پرده ی گوش، پرده ی صماخ=ear ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
tympanometry: [پزشکی] صماخ سنجی: اندازه گیری میزا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
typhlosis: [پزشکی] کوری، نابینایی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
typhlosis: [پزشکی] کوری، نابینایی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
twitching: [پزشکی] اسپاسم: انقباض ناگهانی و غی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
tumescence: [پزشکی] تورم، ورم
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
tumescence: [پزشکی] تورم، ورم
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
narcosis: [پزشکی] تخدیر: حالتی از بهت، بی هوش ...
١ سال پیش