Farhood - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conglomerate: ✔️شرکتهای هلدینگ یا گروه تولیدی ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

equity: معنای آبادیس ✔️ ( حسابداری - بازرگا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irreparable: جبران ناپذیر - ترمیم نشدنی In 2004 ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on account of: بواسطه - بدلیل - بعلت :SYN because ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abysmal: :SYN terrible - very bad . . . Da ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

employ: بکار گرفتن - استفاده کردن از . e. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dedication: معنای دوستمون ✔️کوشش بسیار برای دست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resilience: معنای دوستمون: تاب آوری e. g. A f ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pervasive: adj ( به نوعی ) SYN: ubiquitous ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all shapes and sizes: All shapes and sizes many differen ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can’t swing a dead cat in place without hitting a thing: :Alternative form Fling a dead cat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

can’t swing a dead cat in place without hitting a thing: :Alternative form Fling a dead cat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subject: Verb در معرض یا تحت تاثیر ( چیزی ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distorted: SYN: deformed ( of normal shape o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proxy: معیار - شاخص More generally, peopl ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rue: . . . In February 2017, 50 years a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aphorism: :Meaning an aphorism is a short, cl ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contend: 🗣️ کِن تِنْت ▪️▪️▪️ مقابله کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ensure: 👈🏿فراهم کردن - دادن - در اختیار گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

permissible: مجاز - جایز - قابل قبول - پذیرفتنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand alone: خود کفا - خود اتکا - مستقل API PLA ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swallow: زیر سبیلی در کردن - انکار کردن - کن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

further: [verb] پیش بردن - جلو بردن تحقق بخش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corporate: جمعی - گروهی . . . If governments ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

excess: [noun] زیاده روی - افراط . . . If ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seamlessly: ⭐seamlessly: به آرامی و به شکل نامح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fit into: . e. g . . . In certain European n ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exponential: تصاعدی - رشد کننده به طور سریع ( از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pomegranate: انار - درخت انار . e. g . . . sup ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relegate: محول کردن/شدن - سپردن [کاربرد مجهو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instill: معنای دوستان: ✔️ کم کم فهماندن ✔️ ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get away with something: . . . A: Send my lawyers a letter, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hero sandwich: . . . The cops shot Blue. Because ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sputter: پت پت کردن - لک لک کنان حرکت کردن - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amend: VERB ( در مورد لوایح قانونی، شکایا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relinquish: :SYN Leave - Abandon - Give sth up ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parlor: :SYN Sitting room اتاق پذیرایی - ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

literature: معنای دوستان: ✔️متون تحقیقی منتشر ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead to: SYN: Result in - Bring about منجر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buck: ✔️ شانه خالی کردن ✔️ گردن کس دیگه ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring about: SYN: Lead to - Result in

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull an all nighter: :Meaning Stay up all night . e. g ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull an all nighter: ?Have you ever changed your routine ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anticipated: :SYN Expected ✔️ مورد انتظار ✔️ از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alleviate: :SYN 1 ) reduce - lessen 2 ) lighte ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick: ✔️ ( عامیانه ) گیج کردن یا شدن، سر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weather: ✔️ ( در اثر شرایط و اوضاع و احوال و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one of a kind: compound adj تک - بی همتا - منحصر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nonapplicable: نامربوط - مورد ندارد - بی ارتباط نا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thought provoking: ✔️ تفکر برانگیز - تأمل برانگیز ?D ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appreciate: ✔️ ارزش چیزی را دانستن و از آن لذت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

authenticity: :Antonym Fake ✔️ اصالت، واقعی بودن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cherish: Meaning: if you cherish something, ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

double chin: . e. g Always put your tongue to th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

white noise: معنای دوستمون: ✔️ صداهای آرامش بخشی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dispensary: Infirmary = Clinic Dispensary = Ph ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you see for yourself: ✔️ خودت میفهمی - خودت خواهی فهمید ✔ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one's cheese slid off one's cracker: ⭐One's/the cheese slid off One's/th ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quit on: "quit on something" ✔️ ( خود را ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's quite a story: :Alternatives that's quite a story ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

raise someone's spirits: :Meaning to make someone feel more ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nickle and dime: ⭐nickel - and - dime⭐ INFORMAL•NORT ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come to terms with something: ⭐Come to Terms With ( Something ) ⭐ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strike a hard bargain: :SYN drive a hard bargain ⭐drive/s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take turns: ✔️به نوبت ( کاری را ) انجام دادن، ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be passionate about: [Collocation] ✔️ اشتیاق داشتن در مو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interconnectedness: ✔️ بهم پیوستگی Do you think that g ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come up: ✔️ پیش آمدن - اتفاق افتادن ✔️ نیاز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

journal: ✔️ محور یا شفتی که یاتاقان/بیرینگ ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retention: ✔️حفظ - یاد سپاری - ماندگاری - نگهد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

memory retention: :Meaning the ability to remember in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

memory retention: :Meaning the ability to remember in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comprehension: فهم - درک مطلب . . . While handwr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skeptical: مردد - نامطمئن . e. g While some p ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make generalizations: تعمیم دادن - عمومیت دادن - کلیت بخش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unresponsive: [Collocation] ⭐Found unresponsive⭐ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

found unresponsive: [Collocation] ⭐Found unresponsive⭐ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbon capture: :Meaning 1 ) Carbon capture is an u ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carbon capture: :Meaning 1 ) Carbon capture is an u ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spectacular: ● چشمگیر ، تماشایی ● ناگهانی، غیرمن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

powder keg: ✔️ وضعیت یا موقعیت مستعد ایجاد بحرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dime: Dime: سکه ده سنتی Dome: گنبد - ( هر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel left out: معنای دوستان: ✔️ احساس غریبی کردن ✔ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel at ease: ✔️ احساس راحتی کردن ✔️ راحت بودن ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at ease: ⭐feel at ease⭐ ✔️ احساس راحتی کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

derivatives: ✔️ محصولات جانبی - مشتقات . . . Re ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

endow: ✔️ بهره مند شدن - ( استعدادهای خداد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open up: ✔️ ایجاد فرصت های جدید ✔️ گشوده شدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

price someone out: ⭐price someone out⭐ to make someone ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sold someone on: :SYN persuade :Meaning to persuad ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sell someone on something: :SYN persuade - convince ⭐sell som ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subject to: معنای دوستمون: ✔️ منوط به subject ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

termination: ✔️ فسخ - خاتمه دهی - پایان دهی ( یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stipulation: ✔️ شرط تصریح شده در یک قرارداد ✔️ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fortress: Fort : قلعه - دژ ( کوچک ) Fortress ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass on: ✔️ انتقال دادن - منتقل کردن کردن ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose touch: ✔️ از دست دادن ارتباط و رابطه با کس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive a wedge between: :SYN separate Negotiation Idioms | ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trial balloon: ⚡اظهار یا عمل و غیره برای آزمایش وا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uphill climb: ✔️ A difficult process 👈🏿 “Winnin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

above water: Above Water ✔️ Not in extreme diffi ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come out in the wash: Come Out in the Wash ✔️ To be resol ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it will all come out in the wash: Come Out in the Wash ✔️ To be resol ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut corners: Cut Corners ✔️ Economize by reducin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut the gordian knot: idiom ✔️ to solve a difficult probl ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come to grips with sth: Get To Grips With ✔️ To begin to un ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

head go south: Head ( Go ) South ✔️ Decline, get w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

head south: Head ( Go ) South ✔️ Decline, get w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in hot water: INFORMAL ✔️ in trouble or disgrace ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

start with a clean slate: Start with a Clean Slate ✔️ To star ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

think beyond the box: Think Outside the Box ✔️ Try to sol ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

think outside the square: Think Outside the Box ✔️ Try to sol ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

experiment on: experiment ( on somebody/something ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unwavering: ✔️ خدشه ناپذیر - قاطع و تزلزل ناپذی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vibrant: پرجوش و خروش - پرشور - پویان - سرزن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cheerful: ✔️ شاد و قبراق . . . One traditio ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forested: ✔️ جنگلی - مملؤ از جنگل - درختکاری ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cheer on: Cheer someone on ✔️ praise or encou ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commemorate: :SYN 1 ) memorialize 2 ) ( notice o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

savor: VERB ✔️ لذت بردن - خوش آمدن ( از چی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

camaraderie: ["کَم" را دِ ریٖ] [Noun] ✔️ احساس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mind one's p's and q's: Mind your Ps and Qs ✔️ "mind your m ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all over the place: All Over The Place ✔️ Everywhere; i ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

read between the lines: Read Between the Lines ✔️ Perceive ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

across the board: Across The Board ✔️ In relation to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all over the board: All Over The Board ✔️ Everywhere, i ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all over the board: All Over The Board ✔️ Everywhere, i ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all over the map: All Over The Map ✔️ Everywhere; in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

culminate: ✔️ به اوج رسیدن یا رساندن ( یک موضو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contemplated: [adj] ✔️ عمیقاً تفکر شده What is y ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw on: معنای دوستمون: ✔️مورد استفاده قرار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

workaround: :Meaning ✔️ a way of dealing with a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unforeseen: :SYN unanticipated - unexpected - u ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get caught in sth: ▪️Get caught in Sth be/get caught ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be caught in sth: ✔️ گرفتار شدن be/get caught in/wit ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wait around: . . . I can recall a time when I m ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lateness: ✔️ تاخیر - دیرکرد I can recall a t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

governorates: :Meaning A governorate or governate ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

facet: Noun جنبه - منظر - وجه [فَسِت] :S ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retrograde: پس رفتن - معکوس شدن/کردن - وارونه ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand out: نمایان و مشخص بودن به نظر آمدن و تو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave out: معنای دوستان: ▪️ کنار گذاشتن ▪️ صرف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive: ✔️ عزم و اراده راسخ ( واسه دستیابی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sway: Verb ✔️ تحت تاثیر قرار دادن دیدگاه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hefty: Meaning: very large in size, weight ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch up on: ✔️ رسیدگی کردن ( به کار یا عملی عقب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sluggish: Adj بی حال - بی رمق - کسل - تنبل - ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take dedication: ▪️ فداکاری بردن ▪️ فداکاری خواستن و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

school choir: گروه کُر مدرسه گروه سرود مدرسه Whe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

captivating: معنای دوستان: مسحورکننده - جذاب - گ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a play: بازی کردن - انجام دادن بازی - بازی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inspiration: inspiration الهام - ( شخص/چیز ) اله ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work out: [Noun] workout ( بصورت چسبیده ) تم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settle in: خو گرفتن - عادت کردن - جاگیر شدن - ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ease into: پا نهادن در کاری ( جدید ) شروع کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set a daily routine: معین/مقرر/تنظیم کردن یک برنامه روتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well equipped: معنای دوستان: بخوبی تجهیز شده - کام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

altitudinous: مرتفع - بلند - رفیع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see the value in something: درک کردن ارزش چیزی/انجام کاری مثال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

finicky: متوجه جزئیات - ( کار ) سخت - دشوار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get an idea: یافتن ایده ای رسیدن به ایده ای کسب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get an idea of: یافتن ایده ای - بدست آوردن ایده ای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get an idea of something: یافتن ایده ای - بدست آوردن ایده ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grandeur: عظمت - شکوه - بزرگی - ابهت SYN: sp ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw: ( معمولا صیغه ی مجهول ) برانگیختن - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nuance: [Noun] Nuance = ریزه کاری ( ها ) S ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tourist destination: مقصد گردشگری . . . I was at a fam ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

language barrier: :Meaning a barrier to communication ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engage in: مشغول شدن به مبادرت به انجام کاری ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cardio: ( تمرین های بدنی - ورزش و نرمش ) هو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

training exercises: تمرینات آموزشی ( مثل حرکات/تمرینات ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

healthy fats: :Meaning “Good” unsaturated fats — ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be on a diet: ✔️ خودداری کردن از خوردن برخی مواد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

literally: واقعی - مطابق واقعیت . . . ?Do yo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take: یکی از معانیش پنداشتن، در نظر گرفتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unsettling: مضطرب کننده - ناراحت کننده - آشفته ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reflect on: اندیشیدن - تعمق و تفکر کردن - در نظ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intriguing: ۱ ) جالب توجه - جذاب - جلب توجه کنن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold significance: اهمیت داشتن برای :Meaning express ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stay focused: حفظ کردن تمرکز - متمرکز ماندن روی م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

showcase: به معرض نمایش گذاشتن جلوه گر کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distraction: هر عاملی که باعث حواس پرتی و از دست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

late evening: اواخر شب و معمولاً قبل از خواب رو م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

explore culture: آشنایی با مشخصات، ویژگی ها، زبان و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over time: در گذر زمان - با گذشت زمان - طی زما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

calming music: موسیقی آرامش بخش What do you do to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tote: tote bag کیف بزرگ رو دوشی روباز Do ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run errands: معنای دوستان: ✔️ دنبال انجام خرده ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

add interest: جلب توجه کردن - خواهان کردن - کشش و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stud earnings: گوشواره کوچک Meaning: A stud is a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cherish: عزیز شمردن - خوب توجه کردن از - حفظ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bold fashion: bold fashion style سبک مد جسورانه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

create looks: ایجاد کردن سر و وضع - پک و پوز - ری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

create moods: ✔️ حال و هوا خاصی ( غمگین - شاد - . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a rush: SYN: in a hurry دچار شتاب - عجله د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lock out: معنای دوستمون: پشت درب ماندن مثال: ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

evoke emotions: برانگیختن احساسات Do you like art? ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

curated setting: محیط - شرایط محیطی - زمینه انتخاب ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curated: adj انتخاب شده - گزیده شده curated ...

١ سال پیش

مدال‌های Farhood