Farhood - جزئیات مدال‌ها

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

precious: شیوه ای که کودک لبخند می زند بسیار ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thoughtful: نانسی که مدتی جدی بود ناگهان شروع ب ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fork out: ما نمی خواهیم که برای یک وعده غذایی ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yearn: مادامی که چیزی کم نداشته باشید، حسر ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

allow: بیماریستان کشیدن سیگار را در محوطه ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

force: شکایات مشتریان باعث برچیده شدن اون ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take: شکارچیان با شکار فراوان به خانه باز ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

principle: یک فرد درستکار هیچ وقت از یک قانون ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give: ما هر سال پول به خیریه میدیم

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give: این کفشا الان واسم تنگه، ولی فکر کن ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give: این بالش ها انعطاف زیادی ندارن ( زی ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have: همچین رفتاری رو تو کلاس درسم تحمل ن ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have: اون استاد موجب شد دانشجوها دوباره ا ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go: چوب پنبه سر شامپاین صدای "پاپ" داد.

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put: اون استعدادش رو به کار می گیره.

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just as: درست ( دقیقا ) همان موقع که ما عازم ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just as: چقدر خوبه که اینجا نیستی وگرنه سرو ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just as: داروهای ارزان تر درست همان اندازه د ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bliss: خوشی و سعادت می تواند از چیزی کوچک ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come: تو زندگی اکثر افراد زمانی وجود داره ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come: فیلمی که ما می خواهیم ببینیم بعد از ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull: عملکرد او آدمای زیادی رو به سمتش می ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

choice: رئیس/مدیر ادعا کرد که هیچ گزینه/چار ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fairway: اسلاتر چنان محکم به توپ ( گلف ) ضرب ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vine: ⁦✔️⁩درخت مو، تاک This weekend the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thaw: ✔️ ( یخ و برف ) آب شدن A January t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

siberian: The Trans - Siberian Railroad opene ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sixth form: Last year the school opened a new s ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clothes shop: لباس فروشی She opened her own clot ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clothes shop: لباس فروشی She opened her own clot ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convention center: The town hopes to attract many more ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the musical: n رویداد موسیقیایی The musical, wh ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

national gallery: گالری ملی The day the show opened ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

director of policy: مدیر ( مدیریت ) سیاست گذاری The se ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sunny breakfast table: میز صبحانه ( زیر نور آفتاب ) The ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

railway: We open on an empty hall. It appear ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outdoors: ⁦✔️⁩دشت و صحرا، دامن طبیعت outdoo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

priesthood: to open the priesthood to women

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subside: نشست کردن، فرو رفتن As the island s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reps: مخفف representatives نمایندگان کنگر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crown prince: White House to communicate with Sau ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high dollar: بزرگ، مبلغ بالا ( معامله ) سنگین ق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high dollar: بزرگ، مبلغ بالا ( معامله ) سنگین ق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quarter: محله We took a brief walk around th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lure: She was lured into the job by the o ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cable provider: The cable provider offers advertise ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

low income: adj کم درآمد The organization offe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grain: غلات ( ذرت، جو، گندم و غیره ) Some ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cashback: بازپرداخت نقدی The major banks are ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cashback: بازپرداخت نقدی The major banks are ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

art nouveau: I mostly remember the art nouveau d ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

poly: I considered applying to university ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

theft: Theft دزدی Thief دزد She appeared ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forthcoming: ⁦✔️⁩ در دست تهیه، آماده ی ارائه، قر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inner: This problem first appeared in the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mammal: ?When did mammals appear on the ear ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vain: They waited in vain for a response ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bated: I waited with bated breath for what ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disparage: ⁦✔️⁩بدگویی کردن ( از ) ⁦✔️⁩ناچیز ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

actuarial: Actuarial analysts can figure pensi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appointment: ⁦✔️⁩انتصاب Our department expects t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

expectantly: She looked up at him expectantly

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

identically: A defined build process ensures tha ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

corporate ladder: نردبان شرکتی ( ترفیع رتبه/ارتقا مقا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corporate ladder: نردبان شرکتی ( ترفیع رتبه/ارتقا مقا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loom: ✔️ازدور نمودار شدن، پدیدارازخلال اب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dodge: تلفظ: [داٰج] ⭐ جاخالی دادن - ( با ح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ravage: ⁦✔️⁩ویران کردن، به حال زار درآوردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drill: military drill ( maneuver= ) تمری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crisp: Biscuits will stay crisp if you kee ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

over which: :One of definition for reach the di ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in relation to: نسبت به :One of definitions for pa ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sell by date: Don't buy goods that have passed th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jury: The jury passed a verdict of guilty ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sloppy: بی دقت - فاقد حواس جمع - سر به هوا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

causeway: The causeway passes across the bay ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

literacy test: All interviewees need to pass a bas ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outlet: فروشگاه As the world's largest conv ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

niche: ⁦✔️⁩خاص پسند [Adjective] 1 ) As ne ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decipher: Deciphering the code requires an ex ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

treatment: ⁦✔️⁩رسیدگی The plants usually requi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exposure: ✔️ ( به ویژه هنرپیشگان سینما و تلوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cuddle: SYN: hug - embrace ▪️▪️▪️ If the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cot: ✔️ تختخواب بچه She scooped up the c ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

furore: The government's decision to raise ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spirits: Our little chat has raised my spiri ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pledge: قول/تضمین دادن The new government i ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invoice: فاکتور - صورتحساب ▪️▪️▪️ The expo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

merely: ✔️ صرفاً I am merely suggesting th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plausible: ✔️ ( معمولا همراه با ناباوری ) محتم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explanation: You're not seriously suggesting tha ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

farfetched: It is not far - fetched to suggest ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implicitly: The novel implicitly suggests that ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

presence: There is no evidence to suggest the ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

helpfully: ‘Shall I tell them you're unwell?’ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

innovative: The designer is known for suggestin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decline: 1 ) I'd like to suggest a different ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

validity: ⁦✔️⁩اعتبار ( سند یا استدلال و غیره ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cite: 🔰 ( مطالب کتبی یا شفاهی را ) گفتن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crops: محصولات ( هر محصولی از کارخونه بگیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

redundant: مازاد بر احتیاج ( نفر و غیره ) The ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conflicting: There have been conflicting reports ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interim: Noun ✔️ ( زمان مابین دو چیز ) حین - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disperse: Police used tear gas to disperse th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bark: ✔️ ( گیاه شناسی ) پوست This tree ba ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shears: These garden shears are lightweight ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

favour: طرفداربودن، طرفداری کردن The study ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

antidepressants: the first country to ban the use of ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

medicinal: Water was reserved for drinking or ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

soft focus: Too often impressionism is taken to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handout: [NOUN] handout بصورت چسبیده اسم هست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

streak: He has a mean streak in him یه میل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

steelworks: All the steelworks around here were ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

steelwork: All the steelworks around here were ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

perilously: come close ( to something/to doin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snuggle: She snuggled close up to him دختره/ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

concisely: بصورت مختصر و مفید The general pri ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

valid: معتبر The official explained patien ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

things: اوضاع Politicians promise the earth ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

venture: Noun ✅سرمایه گذاری یا فعالیت پر ریس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

anxiety: اضطراب، تشویش، دلواپسی، سراسیمگی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sleep deprivation: She was clearly suffering from slee ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ticket inspector: مامور بلیط I feigned sleep when the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ticket inspector: مامور بلیط I feigned sleep when the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch up on: جبران کردن چیزی I used Saturday to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

much needed: compound adj به شدت مورد نیاز - به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be off: عازم شدن، عزیمت کردن، رفتن به سمت م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fitful: He woke from a fitful sleep with a ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dead sleep: خواب عمیق I immediately fell into a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disturbed sleep: خواب آشفته I woke up early after a ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strapped: The program will allow economically ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strapped: The program will allow economically ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dissident: The dissidents were unable to hold ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dissident: The dissidents were unable to hold ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

back and forth: Back And Forth ✔️ Dialogue, negotia ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entourage: ✅اطرافیان ✅آدمای دور و بر ✅دور و بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nerve endings: پایانه های عصبی . E. g Messages tra ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nerve endings: پایانه های عصبی . E. g Messages tra ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

travel sickness: بد سفر [مثلاً بد ماشین ( یعنی کسی ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

travel alarm: علائم هشداردهنده ( مثلث خطر و غیره ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

itinerary: ۱ ) برنامه سفر ( شامل ملاقات ها، س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adopt: تصویب کردن . E. g Several governmen ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

narrowly: بزور، با فاصله نزدیک 1 ) He narrowl ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make the top 10: جزو ۱۰ مورد/مقاله/ورزشکار/تیم و غیر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

instant success: . E. g The movie was an instant suc ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instant success: . E. g The movie was an instant suc ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

win: ⁦✔️⁩جلب کردن، بدست آوردن He succeed ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

olympics: . E. g to win gold/silver/bronze ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

away win: پیروزی/برد خارج از خانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

straight wins: پیروزی/برد های پی درپی 1 ) The team ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hot form: کاملا آماده ( تیم ورزشی ) The team ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consecutive wins: بردهای پی درپی/متوالی/پشت سرهم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

successive wins: Consecutive wins= E. g. We've had ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thrilling: ⁦✔️⁩مهیج، میخکوب کننده، دهن باز نگه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

notch: ✔️به ثبت رساندن، نایل شدن، کسب کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deserved win: برد/پیروزی بحق It was a very well d ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flirt: ⁦✔️⁩لاس زدن، عشقبازی کردن It was cl ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thrive: رونق داشتن Companies need to keep t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

body armour: زره، ( مجازا ) لباس ضد گلوله He onl ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crop circle: ( انسان یا حیوان یا گیاه یا هرچیز ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

corn circle: ( انسان یا حیوان یا گیاه یا هرچیز ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grill: ✔️شدیدا مورد پرسش قرار دادن، استنطا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incentive: incentive: مشوق یا انگیزه ای از بیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

introduce: ✔️ ( کالا یا فراورده ی تازه را برای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sparkle: The freshly cleaned windows sparkle ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

utmost: I do my utmost to produce clean cop ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

utmost: I do my utmost to produce clean cop ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bad back: کمردرد ( داشتن ) I have a bad back

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

burp: آروغ زدن e. g. to gently hit or ru ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brave: ⁦✔️⁩ ( باشجاعت ) به خود هموار کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swept: ✔️ ( با حرکت تند و سرتاسری ) درکشید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flag flapping: ⁦✔️⁩حرکت/جنبش سریع پرچم بر اثر وزش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fair wind: باد مساعد They set sail the next mo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

row: قایق ( پارویی ) راندن We were rowin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prevailing: غالب، حاکم 1 ) We tried to take adv ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a breath of wind: ◾باد تازه There wasn't a breath of ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

northerly: a northerly wind gusting up to 80 m ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sped: . E. g With a generous following wi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wind power: ⁦✔️⁩انرژی بادی renewable energies l ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solar power: renewable energies like solar and w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brilliant sunshine: ✔️آفتاب درخشان be bathed in/bask i ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

glorious sunshine: ⁦✔️⁩آفتاب باشکوه be bathed in/bask ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be bathed in: ✔️حمام ( آفتاب ) گرفتن be bathed in ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be blessed with: [Collocation] . E. g be blessed wit ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beat down: ✔️ ( به شدت ) درخشیدن، تابیدن ( Th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat down: ✔️ ( به شدت ) درخشیدن، تابیدن ( Th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wispy: [Weather] fluffy/wispy clouds drif ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drift across the sky: ⁦✔️⁩از آسمان رد شدن fluffy/wispy c ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off the sea: ✔️در نزدیکی کرانه، نزدیک به ساحل [C ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stiff: [Weather] a stiff breeze blows in/ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the snow: [Collocation] The snow crunches ben ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crunch: ✔️محاسبات پیچیده انجام دادن ✔️تحلیل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

turn black: [Bad Weather] [Collocation] the sky ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

block out: 1 ) to stop light or noise from pas ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cover the sky: [Bad Weather] [Collocation] thick/ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roll in: ⁦✔️⁩ظاهر شدن [Bad Weather] [Colloca ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gather: ⁦✔️⁩گرد آمدن، جمع شدن [Bad Weather] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

form: ✔️تشکیل شدن [Bad Weather] [Collocat ...

١ سال پیش

مدال‌های Farhood