Farhood - جزئیات مدال‌ها

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devote a budget: اختصاص دادن بودجه معمولاً از طرف د ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

در خدمت شما هستم: I'm at your service.

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't play at being ill: e. g. A: Pull up your sleeve, get ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get ready: حاضر شدن - آماده شدن A: Pull up yo ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arrow: Drive arrow into something پرتاب ک ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive arrows: پرتاب کردن تیر/پیکان به سمت چیزی یا ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

useless: ADJECTIVE به درد نخور - بی مصرف Ex ...

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

act on: ۱ ) بر چیزی اثر گذاشتن - اثر کردن - ...

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

appeal: noun ✅التماس - درخواست - تقاضا ✅در ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slip out: ( از دست ) لیز خوردن و افتادن

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tariff: NOUN 🗣️ تَریٖف UK 🗣️ تِرِف US ۱ ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inch: کم کم پیش رفتن، ذره ذره جلو رفتن ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

playbook: ۱ ) مجموعه تاکتیک ها ( مجموعه ای از ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slave: [VERB] جون کندن - سخت کار کردن - ما ...

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play one's cards close to the chest: ALSO: play one's cards close to one ...

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

administrative leave: نوعی مرخصی اداری - تعلیقی باحقوق ک ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in tatters: ✔️ نابود شده ✔️ هیچی ازش نمونده DE ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lurk: ✓lurk 🗣️[لِرْک] VERB ۱ ) کمین کردن ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rogue state: کشور یا دولتی که قوانین و عرف بین ا ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curves: انحناهای بدن زنان MEANING: - a cu ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tread a tightrope: SYNs: - walk a tightrope - live ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tightrope: [NOUN] موقعیت یا شرایط دشوار برای ا ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ruthlessly: بصورت بی امان - بیرحمانه 💠 Two hu ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mausoleum: 🗣️مُزِلی ئم 🇬🇧 🗣️مازِلی ئم 🇺🇸 ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

semen retention: - حفظ/نگهداشت مایع منی - خودداری/ا ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lurch: ✓lurch 🗣️[لِرْچ] NOUN & VERB ۱ ) ح ...

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rock: VERB informal استعاری ۱ ) تکان داد ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

love affair: سَر و سِر عشقی - رابطه عاشقانه خارج ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

paradigm: معنای دوستان: الگوی نگرشی، چارچوب ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cuckoo: The cuckoo lays its eggs in other b ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

funnel: معنای دوستمون: [اصطلاح دریانوردی] " ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peer: ( با کنجکاوی یا دقت ) نگاه کردن، خ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

filthy: Filthy bastard حرومزاده کثیف

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that sounds great: خیلی خوبه!

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

عزیزم: Sugar E. g. Cheer up, sugar خوشحال ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

land a job: :Meaning ▪️ to get a job ▪️ to be ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

funding cuts: finding cuts=budget cuts=cutbacks i ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blinds: e. g. The blinds were drawn پرده کر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make the most of: معنای دوستان: نهایت استفاده را از چ ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chick peas: نخود آشی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

think: 1 ) That's my opinion, but you migh ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contribute to: ◾دخیل بودن در - اثر داشتن در The t ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lamp: 💠 For Christina Hendricks, Beauty ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pinch bar: نوعی اهرم با سر تیز که برای به حرکت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crowbar: میله ای فلزی با سرهای خم شده و زاوی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scorched earth: ADJECTIVE زمین سوخته که نوعی خط مش ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

purportedly: معنای دوستمون: ۱ ) علی الظاهر - بظا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

provisionally: 🗣️ پِر وِ ژِ ناٰلیٖ موقتاّ - بصور ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attar: 🗣️ اَتِ ( رْ ) ۱ ) روغن گل سرخ ی ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

viciously: ADVERB بصورت سفت و سخت - به محکمی - ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indigenous people: بومیان - ساکنان اولیه یک سرزمین ▪️▪ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

henna: henna tattoo تتو حنایی - تتو حنایی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crook: e. g. The two crooks had been livin ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a reading of: خواندن - قرائت کردن TAKE A READIN ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

equilux: 🗣️ اِکُ اِ لاٰکْس برابری طول مدت ز ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give somebody or something a wide berth: Alternative: give a wide berth to ▪ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

profection: معنای دوستمون: برآمدگی ( واژه ای ق ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

social differentiation: تفکیک اجتماعی social differentiatio ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

social apathy: social apathy بی تفاوتی اجتماعی ⭐ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

perceived: ADJECTIVE ۱ ) متصور ۲ ) محسوس - احس ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pitfall: NOUN مشکل بالقوه - خطر بالقوه و احت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

water down: SYN : dilute ۱ ) رقیق کردن - آبکی ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

help: ⁦✔️⁩جلوگیری کردن، جلوی خود ( یا دیگ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep right: ادامه دادن به حرکت

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outdoors: ⁦✔️⁩دشت و صحرا، دامن طبیعت outdoo ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

well up: I felt tears welling up in my eyes ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waste time: [VERB] زمان را هدر دادن - وقت را تل ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep waiting: معطل کردن - الاف کردن - ( یه جورایی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seafarer: ملوان - فرد دریانورد SYN: sailor - ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

preside: VERB ریاست شورا/مجلس/جلسه را بعهده ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conflagration: NOUN معنای دوستان: آتش جنگ - حادثه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reprehensible: سزاوار سرزنش - شنیع - مذموم - نکوهش ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there's an emergency: یه کار فوری - فوتی پیش اومده e. g. ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look after: مراقبت کردن - مواظبت کردن از کسی یا ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

squeaky: ⁦✔️⁩دارای صدای جیرجیر/جیغ جیغ A li ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

back there: اون پشت

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sporadic: :Synonym - irregular - occasional ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

speculation: ⁦✔️گمانه زنی Adele: Anticipation b ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

crucial: ⁦✔️⁩بسیار مهم 1 ) This is a 💥cruc ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bid: ⁦✔️⁩مبلغ پیشنهادی ( دادن ) - قیمت خ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dinners: مهمانی ( های ) شام/ناهار How shoul ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

compliance: پیروی ( از قانون، توافقنامه و غیره ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take measurement: اندازه گیری کردن با استفاده از ابزا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sell by date: Don't buy goods that have passed th ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

exacerbate: ✔️ ( شرایط یا مشکل ) بدتر کردن - تش ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

reintroduce: در مورد حیوانات: مجدداً رها کردن آن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

trigger: Verb ✔️موجب شروع کاری شدن، سبب شدن، ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dispel: The police moved quickly to dispel ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flair: ⁦✔️⁩شَم It was clear she'd be a gif ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

up ahead: There’s a sharp curve in the road u ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

because of: SYN: due to - owe to

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nibble: ⁦✔️⁩نوعی پیش غذا - اشتهاآور nibble ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

avenue: راه حل، راه They decided that the ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

adorable: ستودنی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

modification: اصلاح Modification of the engine t ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drill: military drill ( maneuver= ) تمری ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

propensity: In the world that you envision, the ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

interim: Noun ✔️ ( زمان مابین دو چیز ) حین - ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

customary: مرسوم و معمول و روتین It was custo ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at last: بالاخره At last the guests began t ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drastic: شدید 1 ) The supermarket is expecte ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

run through: 1 ) A ripple of applause ran throug ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

intrigue: ✅مجذوب و علاقمند و کنجکاو بودن یا ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come up: ✔️ پیش آمدن - اتفاق افتادن ✔️ نیاز ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tastefully: ◾The owners have built a gift shop ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

chopper: آمریکا خودمانی: هلی کوپتر

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bill: [NOUN] ✔️ لایحه ( قانونی ) The bi ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wreck: 👌👈داغون ( از نظر روحی ) A: What ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tend to: ✔️ معمولاً tend to prefer معمولاً ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whine: What are the advantages and disadva ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

disapproval: I felt their disapproval مخالفت/ناخ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

here you go: بفرما!

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

earn: بدست آوردن ( پول و غیره ) ، ( پول ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

merger: 1 ) The merger is by no means a don ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

broad: ⁦🔰گسترده - وسیع - جامع 1 ) The st ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

insulate: ⁦✔️⁩محافظت کردن، مصون نگه داشتن I ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

first place: مقام ( رتبه ) اول

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

uncharted waters: ✅ موقعیتی که ناواضح و ناشناخته ست و ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

give a performance: اجرا کردن ( نمایش، شو، کنسرت و غیره ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

grim: ناخوشایند، ترسناک The report drew ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wind: Wind [n] 🗣️[وُیند] Wind [v] 🗣️ [و ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prowess: NOUN 🗣️پرَاؤ ئس SYNs: skill - art ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

mean to: ۱ ) ( کاربرد عامیانه ) ✅بدرفتاری ک ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look hard: 👈گشتن تو اتفاقات و برخوردها و صحبت ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

charges: ۱ ) پرداخت ۲ ) مواد منفجره ی لازم ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

disciplinary: معنای دوستمون: ⁦✔️⁩رشته ای ( تحصیلی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

liability: ✅وبال گردن، مایه دردسر، بار روی دو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

literary: ادبی This is a crucial first step ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

intent: مصمم The company seems intent on b ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

proxy: معیار - شاخص More generally, peopl ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oxidative stress: استرس اکسایشی 1 ) While free radica ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

siege: Noun [سیٖج] محاصره ( معمولاً در مور ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

lit up: گذشته light up . E. g . . . Goodb ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stardom: ⁦✔️⁩ستاره ( موسیقی، سینما و غیره ) ...

١ ماه پیش

مدال‌های Farhood