Omid Hosseini

در محیط های سازمانی، معنای "زیردست" هم می ده. مثلا Your reports have to believe that you're not their enemy زیردست هایتان باید باور داشته باشند شما د ...

این اصطلاح از زبان فرانسوی وارد فارسی شده، اما با معنای متفاوتی جا افتاده. در اصل، � la gar�on به زنی می گن که مدل مو یا تیپ پسرونه می زنه. اما در ...

در روان شناسی، به نظرم "نمایه" معادل خوبیه. مثلا Sensory Profile می شه نمایه ی حسی. یعنی مجموع ویژگی های حسی افراد

Being in the clutches of something در چنگ چیزی گیرافتادن

اصطلاحه معادلش می شه بیشتر از موی سر مثلا I've had more therapy than hot dinners بیشتر از موی سرم تراپی رفتم